تصور میکنم تلاش برای تدوین «نظریه ایران امروز» وظیفه مهم اصحاب فکر، گروههای سیاسی و حتی استراتژیستهای نظام سیاسی باشد. بدون چنین نظریهای که تا حد مناسبی بر سر آن اجماع باشد، روایتهایی از فیل مولانا – آنهم اندامهای نامیمونش – بر سیاست و جامعه سایه میاندازند.
تصادف تاریخی ایران را در معرض انتخاباتی زودهنگام قرار داده است. تاریخ همیشه از این بازیها در آستین دارد. گروهها و جناحهای سیاسی نامزد انتخابات معرفی میکنند و برخی خودخوانده نامزد میشوند. من اما فکر میکنم هر حضور و نامزدی، و هر کنشی – حتی عدم مشارکت و تحریم انتخابات – باید متکی به «نظریه ایران امروز» باشد. مختصر مینویسم از نظریه ایران امروز چه محتوایی را مد نظر دارم؟
لازم نیست هر نظریه ایران امروز همه محورهای زیر را پوشش دهد، اما باید به بخش قابل توجهی از آنها پاسخهای معنادار و قانعکننده ارائه دهد.
نظریه ایران امروز به نظرم در کلیترین سطح پاسخ به سؤالات زیر است:
یک. تاریخ طی شده در دو سه سده گذشته، چه ابعاد مهمی از ایران امروز را شکل داده است؟
دو. ایران – ورای نام و کیفیت حکومتهایی که در این سدهها بر ایران حکم راندهاند (قاجار، پهلوی، جمهوری اسلامی) – چه ویژگیهایی دارد که بر سرنوشت امروز و آینده آن مؤثر است؟
سه. چه توالیها (تشابهات) و چه گسستهایی (تمایزهایی) میان حکومتهای دو سه دهه گذشته وجود داشته و چگونه بر ایران امروز اثر گذاشته و میگذارند؟
چهار. ایران امروز (در عصر جمهوری اسلامی) چه خصایصی دارد؟ بالاخص نوع حکومت (فارغ از نام و ژستهایی که حاکمان از خود ارائه میکنند) چه ویژگیهایی دارد؟
پنج. ظرفیتهای حکومت فعلی؛ و همبسته حکومت-جامعه فعلی برای پذیرش تغییرات چقدر است؟
شش. منطق رفتار حکومت در قبال تغییرات و گشایشهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، تحت تأثیر چه متغیرهایی است؟ «همبسته حکومت-جامعه» ظرفیت و نیروی لازم برای شروع، تداوم و پذیرش عواقب این تغییرات را دارد؟ میسازد یا چگونه تأمین میکند؟
هفت. ایران امروز از نظر وضعیت «توافق/تضاد فرادستان»، «رابطه فرادستان و فرودستان»، و منطق تعاملات بین فرادستان و فرودستان در چه وضعیتی است؟
هشت. ایران امروز از منظر ژئوپلتیک و رابطه با قدرتهای جهانی و منطقهای، تأمین امنیت، و تبدیل امنیت موجود به امنیت پایدار در چه وضعیتی است؟
نُه. نیروهای تداومبخش سیاستهای ناکارآمد-غلط اقتصادی (از مداخلههای نابهجای دولت در اقتصاد گرفته تا توزیع انواع رانتها) چیست؟
ده. جایگاه مردم در نظام حکمرانی چیست؟ چگونه مطالبات ایشان شناسایی، بازنمایی و مؤثر واقع میشود؟
یازده. نیرویی که وارد انتخابات میشود برای تغییر وضعیتهای ناخرسندکننده و ضدتوسعه، چه راهبردهایی دارد و چگونه این راهبردها به آنچه در بندهای دهگانه پیشین آورده است، ارتباط پیدا میکند؟ نامزدی که وارد انتخابات میشود، چه برنامهای برای تغییر دادن نظر و سطح مقاومت نیروهای ضدتغییر به نفع مردم در ایران امروز دارد؟
پاسخ دادن به سؤالات ده و یازده، شامل ارائه زمانبندی و چشماندازی از مدت زمان ضروری برای تغییرات ملموس، و البته زمانبندی تغییرات کوچک به سمت تغییرات ملموس رضایتبخش برای مردم نیز هست. هر پاسخ بیزمانی، میتواند شامل سطحی از مهملگویی نیز باشد.
به گمانم، نظریه ایران امروز با مشخصات فوق، یا هر شکلی دیگری که دغدغههای مندرج در سؤالات فوق را پوشش دهد، میتواند مبنایی برای موارد زیر باشد:
یک. ائتلاف بین اصلاحجویان به منظور حرکت به سمت وضعیت بهتر و کاستن از درد و رنج مردم ایران
دو. مذاکره با حکومت به منظور تدوین گامهای تدریجی حرکت به سمت وضعیت بهتر، در عین حفظ ثبات، امنیت و جلوگیری از خشونت؛ و در همان حال افزایش رضایت از زندگی و ایجاد بهبودهای واقعی ملموس و معنادار برای مردم
سه. ارائه تصویری از مطلوبهای ایران در سطح بینالمللی و نشان دادن به دنبال توسعه بودن ایران به جهان و همسایگان
تصور میکنم تلاش برای تدوین نظریه ایران امروز وظیفه مهم اصحاب فکر، گروههای سیاسی و حتی استراتژیستهای نظام سیاسی باشد. بدون چنین نظریهای که تا حد مناسبی بر سر آن اجماع باشد، روایتهایی از فیل مولانا – آنهم اندامهای نامیمونش – بر سیاست و جامعه سایه میاندازند.