ما نمیتوانیم مهاجران به تهران را هم ملامت کنیم، چون حق هر انسانی است که فرصتهای بهتری برای زندگی داشته باشد. خوب است که به این نکته فاجعه بار هم دقت داشته باشیم که بخشی از جمعیت نخبههای ما در تهران هم نمیمانند و از کشور خارج میشوند. حتی میشود گفت تهران مثل سکوی پرتاب هم عمل میکند. ما اکنون مشکل دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ را که جمعیت عمدتا کم سواد و روستایی به تهران هجوم آورده بودند را نداریم، بنابراین، اکنون جمعیت مهاجر به تهران بیشتر شامل طبقه متوسط میشود.
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۸ – ۰۶ شهریور ۱۴۰۳
تهران تا زمانی که آب و هوا باشد افزایش جمعیت میدهد
حسین ایمانی جاجرمی به فرارو گفت: «وضعیت تهران در حوزه مطالعات شهری به عنوان بزرگ سری شهری یا ماکروسفالی شهری شناخته میشود. یعنی همان بیماری که سر فرد بیش از اندازه بزرگ میشود و بدن او نمیتواند این وضعیت را تحمل کند. وضعیت ایران هم اینطور است که پایتخت، رشد غول آسایی را تجربه کرده در حالی که سایر نقاط کشور چنین رشدی را تجربه نکرده است. با توجه به این که تهران ارزش افزوده بالاتر، فرصت ارتقای شغلی بیشتر و خدمات فرهنگی، آموزشی بیشتری دارد و امکان سرمایه گذاری در حوزههایی از جمله مسکن را دارد و حتی سبک زندگی در تهران با سایر شهرها متفاوت است و نسبت به سایر نقاط کشور مدرنتر است، شاهد افزایش جمعیت این شهر هستیم. تا زمانی که مسئله توسعه نیافتگی دیگر شهرها را حل نکنیم، تهران تا زمانی که آبی برای خوردن و هوایی برای نفس کشیدن نباشد، افزایش جمعیت میدهد. بنابراین، این وظیفه حکومت است که فکری اساسی کرده و وضعیت موجود را درمان کند. همین اتفاق برای فرانسه هم رخ داده و پاریس نسبت به سایر مناطق فرانسه، وضعیت افزایش جمعیت را داشته و در نتیجه به سراغ برنامههای آمایش سرزمین رفتهاند. اما تفاوت آنها با ما این است که در تصمیم خود جدی بوده اند و اکنون فرانسه بیش از ۲ میلیون جمعیت ندارد. درواقع پاریس به شهری برای سرگرمی تبدیل شده و شهرهای اطراف پاریس که جدیدالتاسیس هستند، جمعیت پایتخت را کاهش داده اند.»
وی افزود: «مسئله ما در تهران این نیست که متوجه شرایط نیستیم یا فکری برای وضعیت موجود نکرده ایم، حتی در دهه ۱۳۴۰ متوجه این مسئله شده ایم و برنامههایی برای آمایش سرزمین تدارک دیده شد، اما وقوع انقلاب، سپس جنگ و سپس حضور دولتهایی که اغلب در این حوزه نابلد بودند، یا بی توجه به مسائل اساسی کشور، ایدئولوژیک فکر میکردند، باعث شد این بحث مغفول بماند. تا اکنون به مرحلهای برسیم که استان تهران ۱۴ میلیون و شهر تهران حدود ۹ میلیون نفر جمعیت داشته باشد. به هر حال ما از ۵.۵ میلیون نفر جمعیت استاندارد تهران عبور کرده ایم؛ بنابراین وارد بحران شدهایم. متاسفانه بخشی از منافع سیاستهای مدیریت شهری ما در تراکم فروشی و صدور پروانه و امثالهم است، با جای این که فکری به حال وضعیت شهر شود، تهران به بزرگتر شدن خود ادامه میدهد. برای مثال منطقه ۲۲ که قرار بود منطقهای با کاربریهای ورزشی و فرهنگی بزرگ مقیاس باشد، زیر ساخت و ساز رفته است. این نوع تصمیم گیریهای شهرداری تهران باعث افزایش جمعیت بی برنامه شهر شده است. به همین دلیل از مشکل کمبود آب آشامیدنی تا کمبود پارک و مترو را شاهد هستیم. حتی با مشکل کمبود مدرسه مواجهیم. متاسفانه تهران به حال خود رها شده است و ممکن است هر اتفاقی هم رخ دهد، اگر نگاه عقلانی داشته باشیم، این اتفاق خوبی نیست، چون پایتخت، مهمترین شهر هر کشور محسوب میشود و نمیشود به مسائل پایتخت بی توجه بود.»
با یک ابرشهر بدون امکانات کافی روبرو هستیم
این استاد دانشگاه گفت: «ما باید نگاهمان را به شهر تهران تغییر دهیم. ما یک تهران تاریخی داریم که میتواند تا سال ۱۳۵۷ باشد و یک تهران بزرگ شده که تبدیل به یک کلانشهر شده است؛ بنابراین تهران در سالهای پس از انقلاب یک شهر بزرگتر شده با نیازهای بیشتر در حوزه زیرساخت، اما متاسفانه این زیرساختها همراستا با توسعه شهر تهران، رشد کرده اند. متاسفانه هم اکنون با همان نگاه شهرداریها در دهه ۳۰، تهران را اداره میکنیم. در حالی که دیگر شهر قدیمی را نداریم، بلکه با یک ابرشهر روبرو هستیم. همه اینها در شرایطی است که هم اکنون، تمرکز اصلی مراکز آموزشی، بهداستی و فرهنگی و اداری کشور روی شهر تهران است و معلوم است که از سایر استانها به تهران خواهند آمد. آن هم در شرایطی که در برخی استانها حداقل امکانات وجود دارد.»
وی افزود: «شاید یک راهکار مناسب برای بهبود این وضعیت تقویت شهرهای میانی از جمله تبریز، مشهد و اصفهان باشد. همچنین میتوان از طریق ساخت شهرهای جدید، مشکل را کاهش داد، مثلا در سواحل جنوبی کشور، دریای عمان یا مکران مثل امارات، عمان و کویت، توسعه و رشد ایجاد کنیم. ما نمیتوانیم مهاجران به تهران را هم ملامت کنیم، چون حق هر انسانی است که فرصتهای بهتری برای زندگی داشته باشد. خوب است که به این نکته فاجعه بار هم دقت داشته باشیم که بخشی از جمعیت نخبههای ما در تهران هم نمیمانند و از کشور خارج میشوند. حتی میشود گفت تهران مثل سکوی پرتاب هم عمل میکند. ما اکنون مشکل دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ را که جمعیت عمدتا کم سواد و روستایی به تهران هجوم آورده بودند را نداریم، بنابراین، اکنون جمعیت مهاجر به تهران بیشتر شامل طبقه متوسط میشود. ضمن این که طبیعیست در یک کلانشهر تنوع فرهنگی ببینیم. البته ما شاهد حضور مهاجران خارجی، به غیر از افغانها هم نیستیم بنابراین تهران چند فرهنگی حاد را تجربه نمیکند.»