شبکه تیآرتی ترکیه به زبان فارسی راه اندازی شده و هدف خود را این گونه عنوان کرده که: «در دنیای امروز که حفظ زبانها به معنای حفظ تاریخ، هویت و فرهنگ هاست و دسترسی به اطلاعات حق هر فردی است، TRT Farsi با هدف ارائه تحلیلها و دیدگاههای تازه و دقیق به مخاطبان فارسیزبان، بهویژه در زمینههای جهانی و بینالمللی، به فعالیت میپردازد.»
مهسا بهادری: طبیعتا میدانیم که راهاندازی شبکه (TRT) توسط ترکیه، اقدامی خیرخواهانه نیست، حتی ممکن است مواضعش بیشباهت به ایران اینترنشنال و بیبیسی نباشد. اصلا بحث شبکه رسانهای فارسی زبان ترکیه را از دو منظر میتوان بررسی کرد، اول اینکه شرایط ایران، کشورهای دیگر را وسوسه میکند تا دنبال راهاندازی رسانه فارسیزبان باشند. در این آشفته بازار فرهنگی، سیاسی که منطقه ما در آن قرار دارد، این ماجرا به وجود میآید که کشورهای دیگر به این وسوسه بیفتند که چرا آنها مسیری برای نفوذ بر افکار مردم ایران نداشته باشند.
البته شرایط ترکیه به قدری متفاوت است. اساسا ترکیه، بحث رسانه و استفاده از ابزار فرهنگی برای قدرت نرم آن کشور، موضوعی است که ترکها بیش از دو دهه روی آن کار کردهاند و ایدهای بود که داوود اوغلو، وزیر امور خارجه پیشین ترکیه که از هم پیمانان اردوغان در حزب عدالت توسعه بود مطرح کرد. این افراد صنعت سریال سازی را هم تجهیز کردند و نه تنها ایران تبدیل به کانونی برای پخش سریالهای ترکیهای شد، بلکه در کشورهای عربی هم این اتفاق افتاد. بسیاری از سریالهای پر بیننده کشورهای عربی برای کشورهای غربی نیستند بلکه برای ترکیه هستند و بسیار هم در این زمینه موفق بودند.
نکته بعد این است که درحال حاضر ما در منطقه مشکلاتی با همسایههای شمالی و شمال غربی داریم، در دنیای امروز فقط موشک و قدرت نظامی نیست که در مناقشات منطقهای و جهانی به کمک کشورها میآید. وقتی ترکیه یک شبکه فارسی زبان را راهاندازی میکند، احتمالا در بحث مناقشات منطقهای ما با همسایههای شمالی، شمال غربی و آذربایجان که شامل حمایت ترکیه است، تاثیر میگذارد.
مسائل داخلی ایران راهی برای رسانه ترکیه
اوضاع داخلی ایران در شرایط فعلی سببساز این ماجرا شده که همه رسانههای خارجی فارسیزبان به خودشان اجازه دهند که دخالتهایشان را درباره ایران اعلام کنند. در کنار مسائل داخلی ایران، یعنی ضعف فرهنگی و سیاسی، کاهش اعتماد مردم به حکومت، باید بخشی از سیاست دو دههای ترکیه را هم ببینیم. حالا اگر بخواهیم این ماجرا را گستردهتر ببنیم، اینگونه است که وقتی این کشورها دیدند قطر با راهاندازی شبکه الجزایر در دهه نود قدرت نرم خودش را به حدی تقویت کرد که علیرغم کوچک بودن از نظر جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی توانست یک سپر بسیار قدرتمند در منطقه و جهان برای خود ایجاد کند. بخشی از سیاست خارجه ترکیه متوجه شد که میتواند قدرت نرم خودش را از طریق ابزارهای فرهنگی پیش ببرد. البته به همان میزان که کشورهای جهان علی الخصوص کشورهای منطقه متوجه این ماجرا شدند، ایران، عرصه نفوذ خودش در این حوزه را کمتر کرد و هر روز میزان مرجعیت رسانهای صداو سیما دستکم در حوزه مرجعیت خبری و سرگرمی کاهش پیدا میکند.
به طور مثال مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران پیمایشی درباره دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار کرده است. این نظرسنجی در آبانماه ۱۴۰۲ با اندازه نمونه ۵۰۸۶ نفر در بین شهروندان ۱۸ سال بهبالا ساکن در سراسر کشورمان بهصورت حضوری اجرا شد که مقایسه آن با دادههای سال ۱۳۹۶، اطلاعات جالبی درباره مرجعیت رسانهای در ایران بهدنبال دارد.
یافتههای اخیر نشان داد که رسانه ملی و شبکههای اجتماعی مجازی بهترتیب بهعنوان مهمترین منابع پیگیری اخبار در بین مردم هستند؛ یعنی ۳۷.۹ درصد مردم گفتهاند که اخبار را بیشتر از طریق صداوسیما دنبال میکنند. همچنین ۳۱ درصد از طریق شبکههای اجتماعی مجازی و ۸.۹ درصد از طریق ماهواره، اخبار کشور را پیگیری میکنند. البته شایان ذکر است که عمده محتوای خبری و اطلاعرسانی کشور در شبکههای اجتماعی توسط خبرگزاریهای رسمی و پایگاههای خبری تولید میشود.
ایسپا در سال ۱۳۹۶ و در آستانه انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری، یک نظرسنجی با حجم نمونه ۱۰۰۰ نفر در شهر تهران برگزار کرد. در آن پیمایش به اعتماد مردم به منابع رسانهای پرداخته شد که در بین رسانهها، صداوسیما با ۵۱.۵ درصد در صدر اعتماد مردم تهران قرار گرفت. ۱۳ درصد مردم به شبکههای ماهوارهای و ۱۲ درصد به شبکههای اجتماعی بیشترین اعتماد را داشتهاند.
اینکه درحالحاضر ۳۱ درصد مردم ترجیح میدهند اخبار را از شبکههای اجتماعی دنبال کنند، نشان از این دارد که اعتماد به شبکههای اجتماعی افزایش یافته است و احتمالاً در آیندهای نزدیک، صداوسیما مرجعیت رسانهای را کاملاً به شبکههای اجتماعی واگذار خواهد کرد.
مهرزاد دانش منتقد و کارشناس حوزه فرهنگ در پاسخ به این سوال که آیا ایجاد شبکههای فارسیزبان در کشورهای دیگر به علت فقدان نظام رسانهای کارآمد در کشور است میگوید: «افزوده شدن شبکه ای دیگر به مجموعه شبکه های ماهواره ای فارسی زبان آن سوی مرزها، بحثهای زیادی را طبعا بر میانگیزد. راهاندازی شبکه ترکیهای تیآرتی آن هم توسط تلویزیون دولتی این کشور، مخصوصا در شرایط فعلی منطقه و به ویژه سوریه، گویای نکات مختلفی است که به لحاظ سیاسی قابل تأمل هستند. اما بیش از آن که این نکته های سیاسی مورد توجه قرار گیرند، به نظرم این طرف ماجرا که ما هستیم باید ببینیم چه وضعیتی داریم.
هر عرضه ای مبتنی بر تقاضایی است. اگر شبکه هایی مانند من و تو و ایران اینترنشنال و … افتتاح می شوند و مخاطبانی پیدا می کنند و می توانند با جهت گیری های رسانه ای خود، بر بخشی از جامعه تأثیرگذاری داشته باشند، ناشی از یک خلأ رسانه ای جدی در کشور ما است. اگر این خلأ وجود نداشت، مطمئنا کار این شبکهها هم نمیگرفت و نهایتا بر قشر بسیار محدودی معطوف میشدند که قابل اهمیت نبود. الان هر تحلیل ساده انگارانه و هر برنامه سطحی و هر خبررسانی جعلیای که در این شبکهها تولید میشود، به دلیل فقدان نظام رسانهای کارآمد در فضای تلویزیونی ما، راه خود را پیدا میکند. این در حالی است که از قضا یکی از پرمصرفترین دستگاه های کشور از بودجه عمومی مملکت، دستگاه صداوسیما است که متاسفانه نه به لحاظ فرهنگ سازی درست، نه به لحاظ وجه سرگرم کنندگی، نه به لحاظ خبررسانی به هنگام، نه به لحاظ ارائه تحلیلهای قانع کننده و نه به لحاظ اعتمادسازی ملی موفق نیست.»
با لعن و نفرینِ دیگر شبکهها اوضاع درست نمیشود
اینکه یک کشوری مانند ترکیه شبکه فارسیزبان (TRT) را راهاندازی کرده است، طبیعتا نمیتواند موضوع خوشایندی باشد. یکی از دلایل این ماجرا این است که ما منافع مشترک زیادی با کشور ترکیه داریم گاهی اوقات و در برخی از زمینهها مانند جذب توریست، ترکیه، رقیب ایران به شمار میآید. از طرفی در حوزه فرهنگی و تاریخی نیز رقیب یکدیگر هستیم. در واقع این رقابت میان دیگر کشورها هم وجود دارد. پس طبیعتا هدف از راهاندازی این شبکه چندان هم خیرخواهانه نیست و حتی ممکن است این رسانه به مرور زمان بتواند به بر هم ریختن وضعیت منطقه و مناقشات با آذربایجان تاثیر منفی بگذارد.
تجربه تلوزیون ایران اینترنشال را به یاد بیاورید، زمانی که این شبکه راهاندازی شد هیچ یک از کارشناسان فرهنگی و رسانه فکرش را هم نمیکردند که این شبکه بتواند تا این عمق نفوذ پیدا کنند و این ماجرا اصلا اتفاق خوشایندی نیست. در واقع باید این نفوذ را گره بزنم به آنجایی که وزیر امور خارجه و سخنگوی وزارت خارجه پیش از این به صراحت اعلام کردند که عربستان مداخلات خود از طرف این شبکه در کشور ما را متوقف کند، یعنی این موضوع دیگر نکته پنهانی نیست. یعنی آن قدر اثراتش شفاف و مشخص شده که مقامات سیاست خارجه ما به صراحت کشور عربستان را خطاب قرار میدهند.
اسم این شبکه TRT است و این شبکهها برای بخش سرگرمی است، امکان دارد فقط اسمش سرگرمی و اخبار باشد و ممکن است ذهن آدمها به این سمت برود که قرار است همان سریالهای ترکی را از این شبکه ببینند. واقعیت این است که ما با ترکیه هم به لحاظ موضوع آذربایجان، هم اقتصادی و سیاسی رقیب هستیم و قطعا اگر آنها در این شرایط به دنبال راهاندازی یک شبکه هستند میخواهند منافع خود را هم پیش ببرند و وقتی که موفقیت تجربه اینترنشال را میبینند راه را برای خودشان سخت نمیبینند.
این کارشناس و منتقد درباره بیاعتمادی به صداوسیما میگوید: «توجه به یک رسانه، اعتماد میطلبد. وقتی رسانه عمومی ما فقط به بخش اندکی از مردمان این دیار توجه دارد، چرا باید عموم مردم به این رسانه توجه و اعتماد داشته باشند؟ راه حل این معضل، یک دگرگونی بزرگ در ساختار و رویکرد های این رسانه است؛ دگرگونی ای که معطوف به اعتمادسازی میان مردم باشد. میتوان به شبکه جدید فارسی زبان هم مثل شبکه های قبلی، چند فقره لعن و نفرین و دشنام سیاسی داد و کار را لابد تمام شده دانست. ولی خب طبیعی است گردانندگان این شبکهها دنبال منافع سیاسی و جهانی خود هستند. به نظر میرسد نقص اصلی این ماجرا، از آنِ رسانهای باشد که با روند و رویه ضعیف خود در جلب و جذب مخاطبان، راه را برای آن شبکهها باز کرده است و چه حیف و حسرت که بسیاری از مردم، با آن که مالیات و بهرههای ملیشان در قالب بودجه روانه این رسانه میشود، خودشان سهمی از برنامههای جذاب در این رسانه ندارند و نگاهشان به دیگر شبکهها خیره میشود.»
صداوسیما هم کم کاری کرده است؟
اینکه یک شبکه مانند«ایراناینترنشنال» که زیر نظر عربستان است یا «بیبیسی» که زیر نظر بریتانیا است حرفشان بیشتر میتواند تاثیر بگذارد، علاوه بر شرایط فعلی موجود در جامعه، نمیتوان کم کاری رسانههای داخلی در شکلگیری این ماجرا را بیتاثیر دانست. گاهی اوقات ما زمینه را فراهم میکنیم تا رسانههای بیگانه وارد شوند و عامدانه میگویند که رسانه داخلی درباه یکسری از موضوعات نمیتواند کار کند و طبیعتا سوژه روی زمین نمیماند و رسانههای دیگر با نگاه و رویکرد خودشان به ماجرا میپردازند. بنابراین میگویم یکی از عللی که رسانههای بیگانه توانستند در کشور نفوذ کنند، سیاست سرکوب رسانههای داخلی است که توسط سیستم اعمال شده است و نکته دیگر اینکه کمیت بر کیفیت اولویت دارد در واقع صداوسیما با بودجه ۲۴ هزار میلیارد تومانی نشسته تا ترکیه مفاخر ایرانی را یکی یکی به نام خود بزند.
حدود یکسال و نیم است که شبکه تی آر تی ترکیه در حال ساخت سریالی به نام «نابغه کوچک: ابن سینا» است، این اتفاق بسیار خوب است چون باعث شناخت بیشتر این چهره بینالمللی میشود؛ اما اگر بخواهند آن را به نام خودشان بزنند، قطعا دردسرساز است و با سابقهای که ترکیه از خود نشان داده این است که چنین کاری را انجام میدهد.
البته فقط ایراد را نمیتوان به آنها وارد کرد، چرا که نتفلیکس در کشوری مثل ترکیه حضور دارد و آنها سعی میکنند آثارشان را مطابق با استانداردهای جهانی بسازند، ضمن اینکه به مفاخر اهمیت میدهند، در عوض تولیدکنندگان ایرانی هر روز که جلوتر میرود، ناچارند با قوانین جدیدتری از ساترا دست و پنجه نرم کنند و نهایتا اگر هم سریالی درباره بوعلی سینا بسازند تمام وجوه آن شخصیت را در بر نخواهد گرفت. آن هم در شرایطی که هم در گذشته و هم در زمان معاصر شخصیتهای جهانیای داریم که به آنها پرداخته نمیشود.
مهرزاد دانش در پاسخ به این سوال که آیا صداوسیما در شکل درستی نمیتواند نیاز مخاطب را برطرف کند میگوید: «این حجم انبوه از ساعات پخش در شبکههای متعدد، در شکلی تکراری که در برنامههای شبیه به هم خلاصه میشود، در قیاس با استانداردهای یک رسانه موفق، کمترین میزان بازخورد را دارد. چرا با این میزان انبوه از مصرف بودجه در صداوسیما، بسیاری از مردم اخبار روز را از شبکههای آن سوی مرزها باید دریافت کنند؟ چرا در مناسبتهای شادی بخش مانند اعیاد و جشنهای ملی، بسیاری از مردم صدا و تصویر فلان شبکه فارسی زبان خارج از کشور را مورد اقبال قرار میدهند؟ چرا برخلاف بسیاری از خبرگزاری های تلویزیونی جهان، صداوسیما گزارشگر فعال و به روز در مناطق خبرخیز دنیا و حتی همین منطقه خاورمیانه ندارد؟ چرا بسیاری از مردم همچنان از سریالهای بیست سال قبل همین تلویزیون استقبال میکنند، نه سریالهای جدید؟
میتوان بسیاری از این سوالات را مطرح کرد ولی پاسخشان عموما یک نکته است: دستگاه رسانه عمومی ما، پیکره ملی ندارد و ظاهرا وظیفهاش را صرفا اقناع کردن جمعیت بسیار محدودی از مخاطبان میداند که نسبت اندکی با تمامیت جامعه ایران دارند. این دستگاه از بودجه عمومی، تغذیه میکند اما برنامههایش برای کلان جامعه ایران نیست. پس طبیعی است که در این خلأ بزرگ، برد اصلی رسانهای از آن شبکههای ریز و درشتی است که هر چند وقت یکبار ظاهر میشوند و امواج مخابراتیشان را در زمینههای مختلف خبری و اطلاعاتی و تحلیلی و فرهنگی و هنری و اجتماعی، به خانههای ایرانیان میفرستند و خیلی آرام و بطئی فرهنگ مطلوب خودشان را در میان بچههای ما جاسازی میکنند. »