هدهد / غفلتی از ادیبان و فرهنگ‌نویسان معاصر در معرفی شانه‌سر نوشته استاد محمد حسن ابریشمی

   سرسخن

میزان و درجه پیشرفت‌های علمی و پژوهشی در رشته‌های مختلف علوم و فنون از چنان سرعتی برخودار شده است که در ذهن نمی‌گنجد، و حتی گاه باورنکردنی و جادویی می‌نماید. از آن جمله کشفیات درباره خصلت‌ها و خصوصیات و خواص بسیاری از رستنی‌ها و جانداران اوج گرفته است. از سوی دیگر، شواهد و مستندات زیادی حکایت از آن دارد که ایرانیان در روزگاران گذشته درباره هوش و ادراک جانداران، مخصوصاً گونه‌هایی از حشرات دانسته‌ها، تجارب، باورها  عقایدی داشته‌اند که در منابع و متون کهن از دیرباز تاکنون بازتاب یافته است. جالب توجه آنکه برخی از آن دانش‌ها و تجارب ایرانیان قدیم با کشفیات و آزموده‌های جدید دانشمندان و متخصصان جهان در باب حشرات مطابقت دارد.
این هیچمدان، طیّ سال‌هایی به مطالعه و پژوهش درباب هوشمندی حشراتی چون «کَژدُم» (عقرب)، «ملخ» (جَراد)، «زنبور عسل» (نَحل) و «سرگین گردان» (جُعَل) پرداخته و مقالاتی تألیف کرده که پاره‌ای از آنها چاپ و منتشر شده است. سال گذشته (در تاریخ ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳) بر آن شدم که، با مطالعات و تحقیقاتی بیشتر و دقیق‌تر، به تألیف کتابی با همان عنوان هوشمندی‌ها و ویژگی‌های حشرات (مورچه، ملخ، زنبور عسل، کژدم، سرگین گردان، کرم ابریشم) بپردازم. تدوین مطالب را در شش گفتار آغاز کردم، به گفتار پنجم «سرگین گردان» (جُعَل) رسیدم. گزارش جالب با نکاتی شگفت درباره این حشره، نوشته دکتر ویلز (پزشک پژوهنده انگلیسی در دوران قاجار که ۱۵ سال در ایران بوده)، موجب ترغیب مخلص به مطالعه و تحقیق بیشتر درباره «سرگین گردان» گردید. کار پژوهش و تدوین گفتار پنجم در این باب به پایان رسید.
اما در همان آغاز کار تحقیق درباره «جُعَل» (سرگین گردان)، با مراجعه به لغت‌نامه این تعریف موجب مطالعه و تحقیق در باب «هدهد» و تألیف مقاله حاضر گردید:
جُعَل: گوگال، کشتک، گشتک، سرگین غلتان: که جانوری است سیاه و پردار، از نوع مغطی الجناح، و دارای دوزوج بال… خبزدوک… سرگین گردانک، گوی گردان، گوی گردانک، گوزد، گوگار، گوه غلتانک، چلاک، چلانک، سرگین‌کش، مؤثر العضدین؛ ناصر خسرو: «جعل» و «بلبل» مرغند، بلی لیکن / «گُل» یکی جوید، و جوید دگری «سرگین»
مرحوم دهخدا، در ادامه شواهد زیادی نقل کرده است. اما بیت مزبور از سروده‌های ناصر خسرو قبادیانی (وفات ۴۸۱)، به گمان این هیچمدان نادرست آمد؛ به منظور رفع تردید، به مطالعه و تحقیق در این باب پرداخته، و در ضمن آن به نکات بسیار شگفت‌انگیز، درباره پرنده بسیار مشهور با نام «هدهد» پی برده است. نکاتی که پیش از آن در متون کهن و منابع معاصر و جدید نخوانده، و از کسی نیز نشنیده بود. این دانستنی‌ها را از مضمونِ صورتِ درست همان بیت ناصر خسرو قبادیانی دریافته‌ام. زیرا آن حکیم بسیاردان، هزار سال پیش در آن بیت به ویژگی خاص «هدهد»، این پرنده موسوم به «شانه سر» و «پوپک» اشاره کرده است.
همین ویژگی مایه و موجب پرداختن به پژوهش درباره «هدهد» و تألیف مقاله حاضر شده است. پژوهشی که شناختی از این پرنده اساطیری، با نام‌های فارسی و گویشی مختلف از آن یاد شده، به دست داده است. در پایان مقاله نیز شرحی کوتاه درباره مرغ معروف به «زاغ» و خصلت علاقه این پرنده به «سرگین» و گاهی «مردار» آمده که قابل مطالعه و تحقیق بیشتر است.

   هدهد و بلبل به جای جعل و بلبل
همان‌سان که در سرسخن اشاره شد، دهخدا، آن دانشمند بزرگِ بسیاردان، شواهدی از برخی شاعران، از جمله این بیت ناصر خسرو قبادیانی را در ذیل معرفی «جُعَل» نقل کرده است: «جُعَل» و «بلبل» مرغند، بلی لیکن / «گُل» یکی جوید، و جوید دگری «سرگین». در بیت مزبور «جُعَل»ُ یعنی «سرگین غلتان» اگرچه اندک قدرت پرواز خیلی کوتاه دارد اما «مرغ» به حساب نمی‌آید؛ زان سو، بیت مزبور در دیوان ناصر خسرو، به این صورت ثبت شده است: «بلبل» و «هدهد» مرغند، بلی، لیکن/ «گل» همی جوید یکی، و یکی «سرگین»؛ ملاحظه می‌شود که به جای «جُعَل» در این بیت «هُدهُد» آمده، و همین درست است. زیرا «هدهد» همانند «جُعَل» علاقه و توجه به «سرگین» و «زبل» و «مزبله» دارد، و با وجود ظاهری زیبا و پیکری رنگین و مزین به تاج روی سر، پرنده‌ای بسیار بدبو است.
ابومنصور ثعالبی نیشابوری (عبدالملک بن محمد، وفات ۴۲۹) ذیل «نَتن الهُدهُد» ]لفظا به معنی: بوی بد شانه بسر[ نوشته است: «شانه به سر» پرنده‌ای است که تن و اندام او ذاتاً بوی بد دارد؛ و البته جز شانه به سر، جانوران دیگری چون: بز کوهی و آهو و مار و راسو نیز هستند که طبعاً بدبو هستند. به نوشته شهمردان بن ابی‌الخیر در نزهت‌نامه علائی (تألیف ۴۸۸):
هدهد. بوی ناخوش و گنده از او همی آید، و چون آشیانه نهد به پلیدیِ‌مردم بیالاید و به گاه برآمدن آفتاب در بهاران او را بینند که دهان باز کند و مگس از شکمش بیرون آید و همی پرد ]؟[… هر کجا «هدهد» باشد زمین «سنب» ]؟ سوراخ سوراخ؟[، که به تازی «ارضه» ]موریانه[ خوانند، نباشد و بنماند به هیچ گونه و این خاصیتی طرفه ]شگفت‌انگیز[ است.
در متون کهن به خصلت‌ها و خصوصیات خوب و بدِ «هدهد» اشاره شده، که گاه با باورهای عامه درآمیخته است. برخی از نویسندگان ادوار گذشته مطالب نادرست و خیلی خرافی عجیبی را در مورد هدهد، مخصوصاً درباره اعضا و جوارح و اندام‌های پیکر این پرنده مظلوم (بی‌دفاع، بی‌آزا و کمیاب) و خواص و خصوصیات و فواید هر یک نقل کرده‌اند. شاید قدیم‌ترین این آثار تحفه الغرائب از مؤلفی گمنام (منسوب به محمدبن ایوب الحاسب عالم قرن ۴) باشد. که به راستی در بردارنده خیلی از مطالب و نکات مهم و نیز شگفتی‌های خارق‌العاده و گاه باورنکردنی است. از باب نمونه، نویسنده شرح مفصلی درباره فواید و خواص عجیب هر یک از اجزاء بدن هدهد نقل کرده است، که جزء مختصری از آن نقل می‌شود:
… دیگر: دل هدهد را با پاره‌ای مُرّ ]نوعی صمغ[ در رکویی ]پارچه‌ای[ بندند و در زنی آویزند که او خفته بوَد، هر چه کرده باشد، در خواب بگوید.
… دیگر: خون هدهد، گرمِ گرم همان ساعت از وی ریخته باشند، در دست کسی مالند، همان وقت که بخواهد خفتن، آن شب دیوان را در خواب بیند و چیزهای بیمناک و صعب، چنانکه بترسد.
هدهد. اگر کسی هدهد را بگیرد به نام آن کس که خواهد بکشد، و خون او خشک کند و با شکر سفید آن کس را دهد که او را مراد باشد، اندیشه آن کس در دل او افتد.
… اگر سرگین هدهد با آب غوره به چشم اندر کشد، چشم را روشن کند.
… اگر زبان وی با خود دارند هیچ کس بد او نگوید.
… اگر زبان و هر دو چشم هدهد از گردن بیاویزند، علت فراموشی از وی زایل شود.
… اگر …؛ اگر …؛ اگر … و … .
تفلیسی (حبیش بن ابراهیم بن محمد، وفات ۵۵۹) در بیان الصناعات، باب دوازدهم را به «اندر خاصیت حیوانات از هرگونه» اختصاص داده و به شرح منافع هر یک پرداخته است. منافعی که اغلب مبتنی بر باورهای عامه بوده و مبنای علمی نداشته است. وی، شرحی درباره منافع «هدهد» و اندام‌های پیکر و حتی خون این پرنده نگون‌بخت نقل کرده که حیرت انگیز است، شاید همین باورها باعث کمیاب و نایاب شدن «شانه سر» یا «هدهد» یا «پوپک» شده است:
منافع هدهد: اگر بچه هدهد را، که هنوز موی بر نیامده باشد، به آب بجوشاند و آبش را به شرط به کسی دهد دوستدار وی گردد. اگر گوشتش را به سایه خشک کند، پس وی را خُرد بکوبد و به آرد بیامیزد و حلوا سازد و به خوردِ کسی دهد دوستدار وی شود… و اگر با خود دارد مردمان وی را دوست دارند.
محمدبن محمود طوسی، در کتابی دایره‌المعارف گونه با عنوان عجایب المخلوقات (تألیف ۵۵۴) شرحی در معرفی و نیز خصلت‌ها و خصوصیاتی از «هدهد» دارد، از آن جمله است: هدهد مرغی است آراسته ولی گندد ]؟ گنده: بویناک[… و هدهد لانه از بلندی ]؟ پلیدی[ بندد بر گورها… هدهد چون پیر شود زشت گردد. جمالی یزدی در فرخ‌نامه (دایره المعارف علوم و فنون و عقاید و باورها، تألیف ۵۸۰): «هدهد» مرغی به غایت بینا است، و هیچ مرغ از او بیناتر نباشد، و از او بوی ناخوش آید، و حکیمان گفته‌اند که «مگس» از دهان او خیزد. همو، در پی معرفی کوتاه مزبور، شرح مفصلی درباره خواص درمان بخشی شگفت‌انگیز هر یک از اعضاء و جوارح این پرنده معروف، اما بخت‌برگشته ذیل عنوان «خاصیت هدهد» نقل کرده است. نجم‌الدین ابوالرجاء قمی، در تاریخ الوزراء (تألیف ۵۸۴) اشاره‌ای به بوی گند پَر هدهد دارد:
… چون کشاورز بود که همه روزه راند، شبانگاه به در دیه ایستد… با این همه، درویشی توانگر طبع بود. توانگری و درویشی به دل است، نه به سیم. توانگر را چون مروتی نباشد، چون پر هدهد بُوَد، اگر چه نیکو بود، گندد.
زکریا قزوینی (قرن ۷) گوید: «هدهد مرغی معروف است… هدهد را بوی گندیده بود، و گویند این از آن است که آشیانه را به فضله آدمی بینداید. و چون بیند که او [؟خود] پیر و ضعیف شد پرهای او [خویش؟] بکند و در زیر خود گیرد و دیگر بار پر برآورد و قوت گیرد و جوان شود». عبدالهادی مراغی (قرن هفتم) نیز اشاره به برون آمدن «مگس» از «دهان هدهد» در «بهاران» به «وقت برآمدن آفتاب» دارد. حمدالله مستوفی (وفات ۷۵۰) در نزهه القلوب (تألیف ۷۴۰) در پی معرفی شانه بسر تحت عنوان «هدهد» شرحی درباب خواص اجزاء بدن و خصوصیات این پرنده به استناد عجایب المخلوقات (تألیف زکریا قزوینی) نقل کرده است:
هدهد: مرغی معروف… خوش آواز و خوش صورت است، اما بوی ناخوش دارد… و در عجایب المخلوقات گوید: هر جا هدهد بُوَد هوام ارضی [حشرات زمینی] قرار نگیرد. هدهد چون رنجور شود «کژدم» بخورد صحت یابد… چشمش در زیر بالین هر که بنهند در خواب نرود… زبانش با خود دارند دشمن برو ظفر نیابد دلش با خود داشتن قوت باه دهد. بریان کرده با شکر دو تن با هم بخورند از دوستی هم ناشکیب شوند… بال راستش در زیر سیر خفته نهند بیدار نشود. دودبالش [پرهای بال هدهد] کبوتران را از بروج [برج‌های کبوتر] برماند. استخوانش در خانه بسوزانند «کژدم» و «کَک». و هوام بگریزند و تا دیرگاه باز نیایند. اظافیرش [ناخن‌هایش] سوخته و سوده در شربت کنند و به زن دهند، و شوهر با او مباشرت کند حامله شود. شمس‌الدین محمدبن محمود آملی (وفات ۷۵۳) در نفایس الفنون مطلبی کوتاه دربارۀ این پرنده نوشته است: «هدهد: هر که «گوشت هدهد» را قلیه کند و بخورد حفظش زیاد شود؛ و هر که استخوان او را با استخوان کبوتر بساید و با مُشک بیامیزد و با خود دارد مردمان او را دوست دارند». کمال‌الدین دمیری (وفات ۸۰۸) شرح بیشتری نقل کرده است:
«هدهد» معروف است، به فارسی «شانه سر» و «مرغ سلیمان» نامند، و به ترکی «پوپو». صاحب خط‌ها و رنگ‌های بسیار، بالطبع بدبو و کریه‌الرایحه، چه خانه خود در زبل بنا کند. گویند که از خاصیت اوست که «آب» را در زیرزمین بیند، به طریقی که آدمی [آب را] در شیشه. دلیل [راهنمای] سلیمان بوده بر «آب»، بدین سبب تفقّد وی نمود… هدهد با پدر و مادر خود نیکویی کند، چه در وقت پیری به جهت ایشان طعمه آرد. و چون ماده وی غایب شود، نخورد و نیاشامد و فریاد قطع نکند تا آن که به سوی وی معاودت کند. اکلش [خوردنش] حرام است…
اکبرشاه (ابوالفتح جلال‌الدین محمد اکبر، وفات ۱۰۱۴) نوۀ بابر و فرزند همایون سومین پادشاه تیموری (گورکانی) در هندوستان، طی نیم قرن سلطنت (۹۶۳-۱۰۱۴) با درایت و تدبیر مملکت را اداره کرد و موجب ترقی و تعالی کشور هند گردید، و بزرگترین سلطان عصر خویش گشت. با این که از خط و سواد به‌کلی بی‌بهره بود، به آثار نویسندگان و سخن سرایان ارج می‌نهاد، که نتیجۀ آن اعتلای بیش از پیش زبان فارسی در شبه قارۀ هند شد و پس از او نیز استمرار پیدا کرد. فدایی دوایی، از پزشکان و داروشناسان و سخن‌سرایان آن دوران، منظومۀ سه هزار بیتی فوائد الانسان را طی سه سال به دستور اکبرشاه سروده است «… ؛ به فکرتم چون به امر اکبر شاه / گشت بر نظم این گهر آگاه؛ وقت خود را سه سال پروردم / از گهر سه هزار آوردم؛ …؛ یاور خود چو بخت شه دیدم / نام آن را ز شاهِ پرسیدم؛ داده پاسخ که مصرعی است روان / شده اسمش فوائد الانسان …»  فدایی بسیاری از مضرات و مرکبات دارویی را در سروده‌های خود معرفی کرده و خواص و ویژگی‌های هر یک را برشمرده است.
وی ذیل عنوان «هدهد». چهار بیت آورده، که سه بیت آن در باب خواص و منفعت‌های «لحم» (گوشت) و یک بیت در خاصیت «چشم» هدهد است. گوشت هدهد از بین برنده (هادِم) با دو نفخ و قولنج و دافع رنج است؛ اگر با «شبت» (شوید) پخته و «گوشت آبی» (آبگوشتی) تهیه شود، خواص و انواع نفع‌های آن اثربخش‌تر (اقوی) خواهد شد. و در بیت چهارم، ظاهراً به توصیه پندآموز شنیده خود اشاره دارد، مبنی بر آنکه اگر «چشم هدهد» به گردن بند آویزند دفع نسیان (فراموشی) می‌کند.
فدایی دوایی در معرفی منظوم هر دارو، ابیاتی چند دارد که چون حرف نخست هر یک را در حاشیه راست آن ابیات مرتب کنیم نام آن دارو یا پدیده درمانی منظوم وی خوانده می‌شود. از باب نمونه در معرفی «هدهد» (همان پرنده نگون بخت) چهار بیت گفته است، و حروف نخست هر بیت را با فاصله در سمت راست آن درج کرده، که عمودی «هدهد» خوانده می‌شود:
هادِم باد و نفخ و قولنج است
لحمِ «هدهد» که دافِعِ رنج است
گوشت آبی، از آن برانگیزند
در طبیخش‌اگر شبت (شوید) ریزند
باشد انواع‌ نفخ‌ها (بادها)ی معده دگرش
هست اقوای به خاصیت اثرش
چشم «هدهد» اگر نیوشم پند
دفع نسیان کند به گردن بند
حسینی طبسی، در صیدیه (تألیف قرن دهم)، شرحی درباره «هدهد» دارد، و از جمله نوشته است: «هدهد، به فارسی و به همه زبان همین نام دارد»؛ این اظهارنظر نادرست است و همان سان که در سطور پیشین آمده، از جمله نام‌های فارسی آن «شانه‌سر» یا «شانه به سر» و «مرغ سلیمان» است. همو، در ادامه افزوده است: «او مرغی خوش صورت کوچک است، و بوی ناخوش دارد، و آب را در زیرزمین می‌بیند…». وی در ادامه ذیل عنوان «حکمت» درباره هدهد، و اعضا و اندام‌های این پرنده، مطالب قابل تردید و اظهارنظرهای نادرست و باورنکردنی نقل کرده، از آن جمله است:
حکمت: هر جا هدهد باشد هیچ یک از هوام ]حشرات، گزندگان[ ارضی آنجا قرار نگیرند؛ و چشمش را در زیر بالین هر کس نهند خواب نرود؛ و اگر چشمش بر کسی بندند فراموشی آورد، و اگر بخورند دانش زیاده کند؛ هر کس زبانش با خود دارد دشمن بر او ظفر نیابد؛ دلش با خود داشتن قوت باه دهد… دلش را اگر بریان کنند و دوکس با هم خورند از محبت یکدیگر ناشکیب شوند. بال راستش اگر در زیر سر خفته نهند بیدار شود. از دودِ پروی پرنده‌ها بگریزند…  سعدالدین هروی، نیز در صیدیه (تألیف قرن دهم)، از جمله نوشته است: «هدهد» مرغ مشهور است، آب را در زیرزمین می‌بیند، از این جهت دلیل سلیمان علیه‌السلام بوده…دیگر آنکه حضرت رسول اللهص، منع فرموده‌اند از کشتن:
خاصیت: گوشت او را بجوشانند آب آن را در زحمت (بیماری) قولنج دهند نفع رساند. اگر او را بیاویزند بر کسی که در وی آثار زحمت جذام باشد در امن شود، مادام که آویخته باشد. اگر پر وی دود کند گزنده‌ها بگریزند از آنجا، و اگر کسی با خود دارد بر دشمن ظفر یابد…
پانوشت‌ها و منابع و مآخذ در شماره بعد خواهد آمد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *