زندگی روزمره زنان در ایران امروز؛ چالشها و فرصتها (۶)؛ زنانی که موسیقی ایران را بازنویسی کردند
تهران- ایرنا- در چهار دهه گذشته زنان موسیقیدان ایرانی با پشتکار خلاقیت و حضور در عرصههای آموزشی، اجرا و رهبری ارکستر مسیر تازهای را برای خود رقم زدهاند. اگرچه محدودیتهایی هم وجود داشت اما امروز شاهد هستیم که زنان نه تنها نوازنده یا خوانندهاند بلکه به سمت رهبری و اثرگذاری در ساختار رسمی موسیقی کشور گام برمیدارند.
زندگی روزمره زنان در ایران بازتابی از تعامل پیچیده میان فرصتها و محدودیتهاست؛ فضایی که هم امکان رشد و مشارکت را فراهم میکند و هم با چالشهای ساختاری، اجتماعی و فرهنگی مواجهه است. زنان امروز با نقشهای متنوع در خانواده، محیط کار و جامعه، با واقعیتهایی روبهرو هستند که گاه محدودیتها را برجسته میکند و گاه توانمندیها و خلاقیتهای آنها را به نمایش میگذارد. تحلیل این واقعیتها نه تنها تصویری دقیقتر از وضعیت زنان ارائه میدهد بلکه نشان میدهد که قوانین، سنتها و فرهنگ عمومی چگونه زندگی روزمره آنها را شکل میدهند.
این ضرورت باعث شد تا پژوهش ایرنا در پروندهای با عنوان «زندگی روزمره زنان در ایران امروز؛ چالشها و فرصتها» به شناسایی و تحلیل وضعیت پیشروی زنان ایرانی در جامعه معاصر بپردازد. محورهای اصلی بررسی شامل حقوق قانونی و سیاسی، وضعیت اقتصادی، ابعاد اجتماعی و فرهنگی، سلامت و امنیت و نحوه نمایش زنان در رسانهها و فرهنگ عمومی است. با بهرهگیری از مصاحبهها، گزارشهای پژوهشی و دادههای میدانی، این پرونده تصویری جامع و واقعگرایانه از زندگی زنان امروز ارائه میدهد و مسیرهای احتمالی برای ارتقای مشارکت و توانمندسازی آنها را روشن میسازد.
«انتخابی که نباید اجبار باشد؛ اشتغال یا مادری؟»، «از سکوت تا صدا؛ روایت زنان در سینمای ایران»، «هزارش ماتم و یک دم عروسی»، «روایت زنانی که در فضای آنلاین، شغل ساختند» و «داستان نانوشته زنان پشت آینه» گزارشهایی است که تاکنون در ارتباط با این پرونده منتشر شده است. در گزارش پیشرو پژوهشگر ایرنا به بررسی حضور زنان در موسیقی ایران بعد از انقلاب میپردازد.
وضعیت آغازین و زمینههای تاریخی
در دهههای نخست پس از انقلاب بسیاری از زنان علاقهمند به موسیقی راه خود را در آموزش و نوازندگی سازهای غیرآوازی یافتند. پیانو، ویولن، سنتور و گیتار به پناهگاهی برای زنان جوان تبدیل شد تا بتوانند هم احساسات خود را بیان کنند و هم در فضای آموزشی سهمی از این هنر داشته باشند.
در همین میان نام لیلی افشار به عنوان یکی از درخشانترین چهرههای موسیقی ایران مطرح شد؛ زنی که از دل آموزشگاههای ایران برخاست و به نخستین زن در جهان بدل شد که دکترای هنر در رشته گیتار کلاسیک گرفت. او که سالها در دانشگاه ممفیس آمریکا تدریس کرد با مهارت و نگاهی ترکیبی از موسیقی ایرانی و غربی الگویی الهامبخش برای نسل تازهای از نوازندگان زن شد. میراث او نشان داد که مرزهای جغرافیایی نمیتواند مانع رشد استعدادهای ایرانی شود.
مسیر آموزش و حرفهای شدن زنان در نوازندگی
در سالهای بعد آموزش موسیقی به زنان بیش از گذشته گسترش یافت. آموزشگاهها و دانشگاههای موسیقی میزبان شمار زیادی از هنرجویان زن شدند که در پی تسلط بر ساز تئوری و آهنگسازی بودند. این روند باعث شد تا حضور زنان در ارکسترها و گروههای موسیقی بهتدریج عادیتر شود.
زنان نوازنده در ارکسترهای رسمی گروههای موسیقی کلاسیک و حتی در عرصه موسیقی سنتی حضور یافتند. حضور آنان در کنار مردان نگاه جامعه به توانایی موسیقایی زنان را تغییر داد. اکنون دیگر زن نوازنده تنها شاگردی در گوشه کلاس نبود بلکه عضوی از یک گروه حرفهای بود که روی صحنه میایستاد و سهمی از اجرای زنده داشت.
در دهه اخیر یکی از مهمترین تحولات در موسیقی ایران ورود زنان به عرصه رهبری ارکستر بوده است.
خوانندگی و اجراهای ویژه بانوان
یکی از مسیرهای قابلتوجه برگزاری کنسرتهای ویژه بانوان بود؛ تجربهای که با استقبال روبهرو شد و توانست بخشی از ظرفیت پنهان زنان خواننده را آشکار کند. در این میان سیمین غانم چهرهای شاخص است؛ خوانندهای که با صدایی ماندگار و تربیت یافته در مکتب موسیقی سنتی کنسرتهایی را ویژه بانوان در تالار وحدت برگزار کرد.
این اجراها اگرچه در چارچوب خاصی انجام میشد اما اهمیت نمادین بالایی داشت چراکه نشان داد صدای زن حتی در شرایط محدود میتواند در فضای رسمی طنینانداز شود. بسیاری از زنان جوان با دیدن سیمین غانم بر صحنه امید یافتند که موسیقی را جدیتر دنبال کنند.
علاوه بر این کنسرتهای بانوان گاه کارکرد اجتماعی و فرهنگی نیز یافت بخشی از این اجراها با هدف خیریه یا حمایت از فعالیتهای فرهنگی زنان برگزار میشد. این روند سبب شد موسیقی زنان علاوه بر وجه هنری بُعدی اجتماعی و مشارکتی نیز بیابد.
ورود به رهبری ارکستر؛ نقطه عطف تحولات
در دهه اخیر یکی از مهمترین تحولات در موسیقی ایران ورود زنان به عرصه رهبری ارکستر بوده است. این نقش تا سالها در انحصار مردان قرار داشت اما اکنون رهبران جوانی ظهور کردهاند که نگاه تازهای به اجرا و مدیریت موسیقی دارند. نمونه برجسته آن پانیذ فریوسفی است؛ نوازنده و رهبر ارکستر که در سال ۱۴۰۴ ارکستر سمفونیک تهران را رهبری کرد.
اجرای او نقطهای نمادین در تاریخ موسیقی معاصر ایران بود زیرا برای نخستینبار زنی در جایگاه رهبر ارکستر ملیترین نهاد موسیقایی کشور ایستاد. در این اجرا آثاری از آهنگسازان زن نیز نواخته شد و این خود بیانگر تغییری ساختاری در نگرش موسیقی رسمی ایران است.
رهبری ارکستر تنها یک مقام فنی نیست بلکه نشانهای از اعتماد، مدیریت و قدرت تصمیمگیری در ساختار هنری است. وقتی زنی در این جایگاه قرار میگیرد بهنوعی روایت دیرینهٔ حاشیهنشینی زنان در عرصه موسیقی را دگرگون میکند.
موانع، فرصتها و روندهای تحول
با وجود پیشرفتها، چالشهای ساختاری هنوز پابرجاست. بسیاری از زنان موسیقیدان از کمبود فرصتهای اجرایی نبود حمایت مالی و نادیدهگرفتن آثارشان در رسانههای رسمی سخن میگویند. در حالیکه زنان در آموزشگاهها و دانشگاهها حضوری گسترده دارند سهم آنان در تولیدات رسمی و پروژههای بزرگ موسیقی همچنان اندک است.
با این حال روندهای مثبت نیز انکارناپذیرند. در سالهای اخیر رشد تحصیلات عالی موسیقی در میان زنان به شکل چشمگیری افزایش یافته است. بسیاری از استادان برجسته امروز فارغالتحصیلان زناند که در رشتههایی مانند آهنگسازی، موسیقیشناسی و رهبری فعالیت میکنند.
سیر تحول زنان در موسیقی ایران پس از انقلاب را میتوان ترکیبی از محدودیتها، تلاشها و نوآوریها دانست.
همچنین فضای دیجیتال و شبکههای اجتماعی امکان تازهای برای دیدهشدن و ارتباط با مخاطب فراهم کرده است. بسیاری از زنان موسیقیدان از این بستر برای آموزش اجراهای آنلاین، معرفی آثار و همکاریهای بینالمللی بهره میگیرند. این روند به شکلی طبیعی مرزهای رسمی را دور زده و فرصت برابرتری برای حضور فراهم کرده است.
چشمانداز آینده؛ از صحنه تا ساختار
اگر روند کنونی ادامه یابد میتوان آیندهای روشنتر برای زنان در موسیقی ایران متصور شد آیندهای که در آن حضور زنان تنها به نوازندگی یا آموزش محدود نباشد بلکه در تولید، مدیریت و سیاستگذاری فرهنگی نیز نقشی فعال ایفا کنند.
در سالهای اخیر همکاریهای بینالمللی میان هنرمندان زن ایرانی و خارجی افزایش یافته است. برخی از زنان موسیقیدان ایرانی در پروژههای چندملیتی حضور یافتهاند و آثارشان در جشنوارههای جهانی اجرا شده است. این حضور جهانی نه تنها اعتبار فردی هنرمندان را بالا میبرد بلکه به تقویت تصویر زنان ایرانی در عرصه فرهنگ جهانی نیز کمک میکند.
در نهایت سیر تحول زنان در موسیقی ایران پس از انقلاب را میتوان ترکیبی از محدودیتها، تلاشها و نوآوریها دانست. از روزهایی که موسیقی زنان در سکوت به آموزشگاهها پناه برد تا امروز که رهبران زن در تالارهای بزرگ ارکستر میایستند راهی طولانی پیموده شده است.
نامهایی مانند لیلی افشار، سیمین غانم و پانیذ فریوسفی تنها سه نماد از دهها هنرمند زن هستند که هر یک به سهم خود مسیر را برای دیگران هموار کردهاند. حضور آنان نشان داد که استعداد پشتکار و عشق به هنر میتواند بر هر مانعی غلبه کند.
زنان موسیقیدان ایران امروز نه صرفاً ادامهدهنده گذشته بلکه بازآفرینان چهرهای تازه از موسیقیاند چهرهای که بر پایه توانمندی دانش و خلاقیت شکل گرفته و میتواند در آینده، سهمی جدیتر در ارتقای کیفیت موسیقی کشور و تحقق عدالت فرهنگی و جنسیتی داشته باشد.



