بحرانی که باید آن را جدی گرفت؛ رشد «اساتید خودخوانده» در تئاتر
بهروز غریبپور، ناصر حسینی مهر، کوروش نریمانی و سهراب سلیمی از بحران حضور اساتید خودخوانده در تئاتر کشور گفتند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، درحالیکه تجربه بعضی کارگردانان تئاتر در فضای رسمی هنر نمایش حتی با اغماض به یک دهه نمیرسد؛ باز شاهد برگزاری کارگاههای آموزشی توسط این افراد در فضای رسمی هستیم. رویکرد نادرستی که توجه بیشتر نهادهای زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را میطلبد. چراکه این رویکرد قطعا آسیبهایی جدی به همراه دارد و مشخص نیست صلاحیت این افراد بر چه اساس تایید میشود. اتفاقی که از آسیبهای جدی شیوه اداره عرصه فرهنگ و آموزش طی هشت سال دولتها نهم و دهم بهنظر میرسد و تا امروز ادمه یافته است. دورهای که اساتید باتجربه و صاحب اندیشه خانهنشین شدند و اساتید خودخوانده زمام را در دست گرفتند.
یک شبه استاد شدنِ عدهای، کلیت تئاتر را نحیف کرده است/ تجربه اهمیت دارد نه تبلیغات کاذب
کوروش نریمانی در بررسی و آسیبشناسی پدیده اساتید نورس هنرهای نمایشی طی چند سال گذشته اظهار کرد: وقتی آموزش جدی مطرح باشد افراد تواناییهایشان را در کارگاههای عملی میسنجند. به این ترتیب آینهای در برابرشان قرار میگیرد که اندازه خود را متوجه شوند. تا وقتی چنین چیزی را شاهد نباشیم، منِ دانشجو و جوان معیاری برای سنجش در دست ندارم؛ بنابراین خودم به معیار تبدیل میشوم.
او تصریح کرد: هیچ فردی را هم پیدا نمیکنید که سطح خود را نازل بداند. به همین دلیل وقتی وارد بازار کار میشود همینطور مدعی پیش میرود و بعد از مدتی دچار سرخوردگی میشود. رفتار بعدی؛ انکار ایراد خود و متهم کردن دیگران است.
این کارگردان خاطرنشان کرد: اینکه عدهای یک شبه تبدیل به استاد و مدرس میشوند؛ کلیت تئاتر را تحت تاثیر قرار داده و بدنه این هنر را نحیف کرده است. در دورهای که ما فعالیتهای خود را آغاز کردیم شرایط مثل امروز نبود که کارگردانان جوان به سرعت وارد مرحله استادی شوند بلکه شبانهروز کار میکردیم. به خاطر دارم با سیامک صفری، محسن قصابیان، نادر برهانی مرند و دیگر دوستان برای تمرین نمایش تا ساعت ۱۰ شب در دانشگاه مشغول بودیم.
او افزود: همان زمان نمایشی داشتیم که دو سال در انتظار اجرا بود و مسئولان مجوز صادر نمیکردند. حتی پلاتوی دانشکده به بهانه اجرای همین نمایش راهاندازی شد تا کار برای عموم روی صحنه برود. شرایطی بهگونهای بود که بهرغم تمام کاستیها سالن قشقایی را به گروه ندادند و این درحالی است که وضعیت این تالار آن زمان با امروز بسیار متفاوت بود.
وقتی معیار سنجش وجود نداشته باشد؛ جوان خودش معیار میشود و در بازار کار مدعی پیش میرود، اما بعد از مدتی سرخورده خواهد شد. رفتار بعدی، انکار ایرادهای خود و متهم کردن دیگران است.
این کارگردان به دشواری دریافت سالن و مجوز اجرا در نسل قبل هنرمندان نمایشی اشاره کرد و گفت: «شبهای آوینیون» هشت سال منتظر دریافت مجوز بود ولی ما طی این ۸ سال بیکار ننشستیم. معطلی چیز خوبی نیست و باید کار کرد اما اینکه عدهای با چند کار ابتدایی تبدیل به استاد میشوند اتفاقی است که جای بحث و بررسی دارد. باید سوال کنیم آیا بعد از کارگردانی دو سه نمایش ما صاحب شیوه خاصی شدهایم که براساس تجربه و دستآورد فعالیتهای منسجم خود کارگاه آموزشی برگزار میکنیم؟ من بعد از تمام این سالها تازه تصمیم به برگزاری کارگاه آموزشی گرفتم.
او درباره عواملی که موجب شد شرایط برگزاری یک کارگاه آموزشی را مساعد بداند؛ توضیح داد: کسب سالها تجربه در یک زمینه خاص که کمدی است؛ موجب شد تصمیم به انتخاب بچهها و برگزاری کارگاهها بگیرم. حتی به هنرجویان هم اعلام کردم براساس همین شیوهای که آموختهام؛ پیش خواهیم رفت و شما هم هرچه تا امروز یاد گرفتهاید باید پشت در بگذارید.
نریمانی تاکید کرد: ما نیاز داریم تا در این راه استخوان خرد کنیم ولی بازیگران تئاتر این روزها دچار خود بزرگبینی زودرس شدهاند که آسیبِ بسیاری به همراه دارد. باید در شرایطی قرار بگیریم که تجربهها صحبت کنند نه تبلیغات کاذب و مسائل دیگر.
این مدرس درباره نقش و عمکلرد آموزش عالی در تربیت چنین نیروهایی بیان کرد: مدیریت فرهنگی کلان کشور آن زمان که حضور افراد نخبه در دانشگاه اهمیت داشت و فرصتسوزی کرد؛ باید میدانست چنین روزهایی در انتظار تئاتر است. باید از مسئولان پرسید معیار شما برای انتخاب هیات علمی دانشگاهها چیست؟ واقعیت این است که معیار دوستان با حضور افراد کاربلد در دانشگاه منافات دارد. باید دید وزارت علوم اصلا به چنین نکتهای فکر میکند؟
کارگردان نمایش «والس مرده شوران» اظهار کرد: واقعیت این است که برنامهریزان جریان آموزشی تئاتر در وزارت علوم سالیان گذشته شایستگی فکر کردن به چنین بحثی را نداشتند. این رویکرد اصلا ارتباطی به دولت خاص ندارد، بلکه در تمام دورهها روند یکسانی را نشان میدهد. گویی آموزش صحیح در دانشگاهها معنای خود را از دست داده، همه چیز در تئوری خلاصه شده و کار عملی از دستور کار خارج است. به همین دلیل شاهد نتیجه خاصی نیستیم بلکه فقط گذراندن زمان و یک دوره چهارساله مقطع لیسانس مطرح است.
تنها تلاش نسل جدید فریادیست که: «مردم ما را ببینید!»
ناصر حسینیمهر به عنوان یکی از هنرمندان با تجربه هنرهای نمایشی که سالها در این زمینه تجربه کسب کرده؛ ترجیح داد به شیوه دیگری در این مبحث مشارکت کند. او به گفتگویی با مجله رویداد اشاره کرد که در ماههای پایانی سال گذشته انجام شده و بخشهایی از آن کاملا به موضوع مورد نظر همخوانی دارد.
کارگردان نمایش «ویتسک» درباره آشفتگیهای بوجود آمده بهویژه در میان نسل جوان تئاتر میگوید: نسل جوان تئاتری از راه رسید، اما افسوس که اینبار به عمق نرفت و تا امروز در سطح مانده و تنها تلاشش فریادیست که: «مردم ما را ببینید!»، اما هنوز دیده نشده، نسلی که متاسفانه امروزه «شهرت» تنها هدفش شده، نسلی که عمر کوتاهش صرف کورهراه میشود، یا مثل شهابسنگهایی شدهاند که لحظهای در آسمان هنر روشن میشود و بعد خاموشی، تاریکی، سکوت. نسلهای بعداز انقلاب هرگز آن تداومی که در فعالیتهای هنری نسل دهه چهل و پنجاه بود؛ نمیبینیم.
نسل جوان هیچ آبشخور فکری ندارد و اندیشه به پایینترین سطح خود رسیده است.
این هنرمند میافزاید: کار کردن با این نسل بسیار سخت است و من هر بار که با آنان همکاری میکنم ده سال فرسوده میشوم. آنان به هیچ چیز اعتقاد ندارند و هیچ آرمان و آرزویی ندارند، فقط برای امروزشان زندگی میکنند، و شناختشان حتی نسبت به مسایل هنری (بگذریم از مسائل سیاسی ـ اجتماعی) بسیار محدود است. و این نبودِ جهانبینی در هنر ضربهی بزرگی به تئاتر خواهد زد. چرا ما در طول ۳۰ سال یک جریان با دوام تئاتری نداشتهایم؟ دلیلش چیزی نیست جر آن که نسل جوان هیچ آبشخور فکری ندارد و اندیشه به پایینترین سطح خود رسیده است.
علت شکلگیری اساتید زودرس نیازمند آسیبشناسی جدیست
سهراب سلیمی، مدرس و کارگردان باتجربه هنراهی نمایشی در ارتباط با موضوع یک شبه استاد شدنِ بعضی کارگردانان جوان گفت: مجموعا آدمهای بیسوادی هستیم که ادعای پرباری میکنیم. این عرصه بسیار پهناور است و کار هرکسی نیست که در این هنر غرق شود. اعتقاد داشتن به کاری، از باور به اصول نشات میگیرد. اما چقدر شاهد رعایت اصول هستیم؟
کارگردان نمایش «مدهآ» با تاکید بر اینکه یک دگرگونی در حال رخ دادن است؛ اظهار کرد: وقتی به تئاتر جهان توجه میکنیم که به کدام سو حرکت میکند و در مقابل اظهارنظرهای عدهای را در داخل شاهد هستیم که میگویند: «تعداد درامنویسان ایرانی امروز از دست ما خارج شده»؛ احساس شرم به انسان دست میدهد.
او افزود: این صحبتها درحالی مطرح میشود که در کل جهان هفتاد نمایشنامهنویس تراز اول بهوجود نیامده است. بعد جشنواره برگزار میکنیم و آنقدر نمایشنامه به دست داوران میرسد که اصلا فرصت خواندن آنها وجود ندارد.
این هنرمند به برگزاری کارگاه آموزشی و شکلگیری اجرای نمایش «مدهآ» با هنرجویان اشاره کرد و توضیح داد: اعتقاد راسخ دارم مدرسان ما از حوزه فعالیتهای عملی دور شدهاند و این مسئله در شکلگیری چنین روندی بیتاثیر نیست.
سلیمی همچنین به انتقاد از وضعیت حاکم بر هنرهای نمایشی و سپردن مهمترین سالنهای نمایشی کشور به افراد پولدار پرداخت و گفت: شاهد هستیم فرد جوانی به تالار رودکی میآید و تمام چهرههای سینمایی را به آنجا دعوت میکند. واقعا قلب کسی برای تئاتر میتپد؟ که این هنر را چنین بیپروا به این سو و آن سو میبرند؟ آیا جز این است که نگاه کاسبکارانه بر تئاتر حاکم شده؟
این مدرس دانشگاه خاطرنشان کرد: آیا واقعا متر و معیار تئاتر این است؟ اگر پاسخ مثبت است که من چیزی از هنر نمیدانم. بهنظرم نتیجه آسیبهای وحشتناک هنرهای نمایشی را باید با برگزاری نشستهای نقد و بررسی ارزیابی کنیم. باید ببینیم چه اتفاقی افتاده که بعضی هنوز لیسانس دریافت نکرده؛ استادی میکنند. چگونه است که عدهای تازه از دانشگاه بیرون آمده؛ سالنهای مجموعه مهمی مانند تئاتر شهر را برای اجرا در اختیار دارند.
کارگردان نمایش «از پا نیفتادهها» به نقش آموزش عالی در این زمینه نیز پرداخت و گفت: شما باید ببینید در بحث بورسیهها چه اتفاقاتی رخ داده است. در این بخش کاملا شاهد اعطای بورسیه به افراد نالایقی هستیم که اتفاق تاریخی مربوط به دوران احمد شاه قاجار را تداعی میکند. آن زمان عدهای خاص بورس تحصیل در خارج از کشور شدند؛ وقتی ماجرای سرود ملی پیش آمد و این جماعت متوجه شد با خلاء مواجه است، دست جمعی شعر «عمو سبزی فروش، سبزی کمفروش» را جای سرود ملی مملکت خواند!؛ وضعیتی که به نظر میرسد امروز بر تئاتر حاکم است.
بعضی جای مخاطب صاحب چماقدار هستند
بهروز غریبپور، سرپرست گروه تئاتر «آران» که آموزش خلق نمایشهای عروسکی نخی را در دستور کار دارد؛ درباره برگزاری کارگاههای آموزشی تئاتر توسط اساتید خودخوانده آن هم زیرنظر نهادهای وابسته به دولت اظهار کرد: این مسئله در کشور یک ضعف فراگیر بهنظر میرسد. کافیست شما به اتفاقاتی که در تلویزیون کشور میافتد؛ دقت کنید. اغلب مشاوران خانواده یا افرادی هستند که ازدواج نکردند یا اگر ازدواج کردند در سال اول و دوم زندگی هستند. من به یاد ندارم یک روانشناسی که ۶۰ سال سن داشته باشد و مثلا ۳۰ سال از عمر زندگی مشترکش گذشته باشد به تلویزیون آمده باشد.
او ادامه داد: اینها غالبا هم به بلندگوی یک تعداد کتاب آداب زناشویی و خانواده تبدیل شدهاند که عنوان دکتر و استاد را یدک میکشند. من شاهد بودم برای فردی که حداقل تجربه و سن را داشت؛ از عنوان استاد استفاده میکردند. بنابراین چند چیز ارزان شده است. یک؛ دکتر شدن و دیگری استاد شدن. شما الان به شوهای شبانهای که در پارکها اجرا میشود؛ دقت کنید. طرف میگوید میخواهم از استاد فلانی دعوت کنم به صحنه بیاید؛ بعد شخص مورد نظر میآید و شما میبینید اصلا سن و تجربهای ندارد.
این هنرمند با تاکید براینکه وقتی از لفظ استاد استفاده میکنیم باید فراز و فرود را طی کرده باشد؛ خاطرنشان کرد: برهمین اساس یک اشتباه در رسانهای فراگیر مثل تلویزیون میتواند به بخشهای دیگر جامعه تسری یابد. وقتی در رسانه به افراد عنوان استاد داده میشود کمکم این باور برایش بهوجود میآید که واقعا استاد است و داعیه مکتب و آموزش یک گروه را دارد. خندهدار و وحشتناک است که پیامک میرسد، اخذ فوری دیپلم؛ یا دریافت دکترا در خارج از کشور به همراه ویزای تحصیلی.
غریبپور تصریح کرد: در دوران ما برای همین دیپلمی که امروز ارزان و سریع میدهند باید دوزاده سال طی طریق میکردیم. شما نوشته دکتر استعلامی را بر دیوان خاقانی شروانی مطالعه کنید؛ متوجه خواهید شد علامه قزوینی چطور در کسوت استاد است و آقای استعلامی که دوره دکتری را پشت سر میگذارد، میگوید مطالب ایشان مبنای مقدمه کتاب قرار گرفته است. امروز جوانها با یکدیگر شوخی میکنند و دوست میشوند، بعد یکی کسوت استادی و دیگری شاگردی را میپذیرد.
او ادامه داد: اشکال از یک نقطه نیست و همهجانبه است. در زمان ما در زمینه موسیقی و خوانندگی اگر یک خواننده تمام ردیفها را نمیدانست؛ جرات برگزاری کلاس آموزشی نداشت. امروز در زمینه موسیقی، خوشنوسی، تئاتر و بازیگری با چنین مشکلی مواجه هستیم و مثل قارچ مکتب میروید. در تئاتر جهان فرازهای قابل تاملی وجود دارد و مثلا وقتی استانیسلاوسکی ناتورالیسم را پایهگذاری کرد قصد داشت یک ضعف جدی در زمینه بازیگری را برطرف کند. یا گروتوفسکی به دلایلی تصمیم میگیرد از ناتورالیسم تضعیف شده عبور کند و هنگامی که در دانشگاه تهران به سخنرانی پرداخت؛ اظهار کرد، «من ادامه دهنده راه استانیسلاوسکی هستم اما پیروان او در حال خیانت هستند، چون بازیگری فقط گردن به بالا را شامل میشود». اما در ایران اتفاق دیگری رخ داده و تئاتر به یک تعداد جوان کم سن و سال اختصاص یافته نه خانوادهها. دو هزار نفر هستند که از این سالن به سالن دیگر میروند؛ پس چه تحولی میتوان ایجاد کرد؟
کارگردان نمایش «مکبث» به کمبود سالن نمایش در پایتخت و دیگر شهرهای کشور اشاره کرد و گفت: ما اصلا برای عموم تئاتر نداریم. وقتی با چنین مسائلی مواجه هستیم خندهدار است که شاهد رشد قارچگونه کارگاههای آموزش تئاتر باشیم. یک عده هستند که غوره نشده مویز میشوند و رسانهها هم آنها را مطرح میکنند. وقتی خبرنگار به سراغ این مدعیان میروند سوال نمیکنند شما چه تجربهای کسب کردهاید یا کدام نمایش خارجی تمام عیار را از نزدیک دیدهاید و مثلا ادامه دهنده راه کدام استاد هستید.
یک عده هستند که غوره نشده مویز میشوند و رسانهها هم آنها را مطرح میکنند. وقتی خبرنگار به سراغ این مدعیان میروند سوال نمیکنند شما چه تجربهای کسب کردهاید یا کدام نمایش خارجی تمام عیار را از نزدیک دیدهاید و مثلا ادامه دهنده راه کدام استاد هستید.
این هنرمند تصریح کرد: بنابراین با ضایعهای سراسر ادعا و پوشالی مواجه هستیم. اینها کدام تماشاگر یا مخاطب خاص را جذب کردهاند؟ خیر؛ وقتی تامل میکنید میبینید اطرافشان را تعدادی چماقدار گرفتهاند که بیشترشان همین افرادی هستند که شش، هفت ماه عمر خود را در کارگاه آموزشی صرف کردهاند و طبیعی است اگر مدافع باشند. در حالیکه پدید آمدن مکاتب تئاتری بعضا ناشی از بنبستهایی است که در یک دوره تاریخی بوجود میآید.
او افزود: ما هیچیک از مولفههای لازم را نداریم و همین عامل موجب میشود به بعضی امر مشتبه شود که ادعا کنند. حتی اگر روزی کتاب منتشر کنند و خود را پایهگذار یک مکتب خاص بدانند دور از ذهن نیست.
غریبپور اظهار کرد: زمانی مثلا اجرای خارج از کشور امتیاز محسوب میشد اما امروزه با موجی از حضور هنرمندان در خارج از کشور مواجه هستیم. ما در کل بدون داشتن الگوی مشخص و تغییر روش راه به جایی نخواهیم برد.
این کارگردان در پایان گفت: به شتر گفتند گردنت کج است، گفت کجایم راست است! ماجرای برگزاری کارگاههای آموزشی توسط اساتید خودخوانده از ضعف در آموزش عالی ناشی میشود و همین عامل موجب شده عدهای در جوار دانشگاه به عرض اندام بپردازند.