شادروان شاهزاده محمدرضا میرزاى قهرمان شجاع السلطان بزرگ خاندان قهرمان موسس دارالایتام شادمهر را بیشتر بشناسیم
در پایان مراسم درگذشت روانشاد عبدالواحد اسکندری در مسجد جامع شهرک غرب کفتگویی داشتم با همشهری عزیزمان اقای غضنفری ایشان علاقمند بودند که اطلاعاتی از خانواده قهرمان دریافت نمایند تا برای زنده یاد شاهزاده محمدرضا میرزای قهرمان شجاع السلطان معروف به شازده شادمهر تحقیق نمایند ضمن صحبتهای جلسه بعدی دریافتم که روانشاد شجاع السلطان ادمی انسان دوست و تاثیر گذاری در منطقه شادمهر بوده و هرچه راجع به شخصیت ایشان کنجکاو ی کردم بیشتر مشتاق شدم که در این خصوص تحقیق نمایم از انروز به بعد متوسل به کسانی شدم تا از او اطلاعی دارند و بهمین دلیل از طریق خانواده محترم قهرمان بشکل گوناگون پیگیری نمودم تا جناب روزبه قهرمان فرزند زنده یا د محمد قهرمان شاعر نامی دیارمان اطلاعات خوبی برایم ارسال داشتند که شمه ای از خدمات این انسان خیر و انساندوست میباشد این گزارش را ایشان ارسال داشته اند خوشبختانه بعدا متوجه شدم سرکار خانم ارزو علومی همشهری و کارشناس ارشد تاریخ و مدرس دانشگاه تربت حیدریه با همکاری شهرداری شادمهر کتابی درباره روانشاد شازده شجاع میرزای قهرمان در حال چاپ دارند که گویا مراحل نهایی ان در حال انجام است و امیدوارم در اینده نزدیکی این پژوهش در اختیار عموم علاقمندان همشهری قرار گیرد.
یادی از معاون و دست راستی قوام السلطنه به عنوان والی خراسان: شاهزاده محمدرضا میرزای قهرمان شجاع السلطان معروف به شازده شادمهر
شاهزاده محمدرضا میرزای قهرمان شجاع السلطان پسر شاهزاده محمد میرزا و نوه شاهزاده قهرمان میرزا و نتیجه شاهزاده حسنعلی میرزای شجاع السلطنه و نبیره فتحعلیشاه قاجار می باشند و عموی روانشاد محمد قهرمان محسوب می شوند.
ایشان علاوه بر تصدی مسئولیتهای مختلف حکومتی و اداری در خراسان از جمله مشهد و تربت حیدریه ، به عنوان معاون و دست راستی قوام السلطنه که زمانی والی خراسان بودند ، مورد اعتماد تام ایشان بودند. او طی کودتای رضا خان میر پنج و سید ضیا طباطبایی مورخه سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی به همراهی با قوام السلطنه دستگیر شد. ضمناً ایشان با مسئول کتابخانه آستان قدس رضوی ، شاهزاده عبدالعلی میرزای اوکتائی سراج السلطان که باهم نسبت عمو زادگی را داشتند ، رابطه خیلی نزدیکی را داشتند مخصوصاً خواهر سراج السلطان را ، نیز به همسری گرفته بودند.
بیشترین شهرت شاهزاده محمد رضا میرزای قهرمان شجاع السلطان برمی گردد به تاسیس دارالایتام در روستای شادمهر که ملک موروثی شان بود.
دارالایتام محلی بود که در گذشته نه چندان دور توسط همین خیر روشنفکر و دوراندیش به نام شاهزاده محمدرضا قهرمان ابتداء در فیض آباد ودر سال ۱۳۲۲به دلایلی به شادمهر انتقال داده شد .اساس کار این مرکز وموسسه ی فرهنگی –آموزشی براین بود که پسربچه های یتیمی که پدر ومادر یا فقط پدر خود را از دست داده بودند و ۶سال سن داشتند شناسایی وبه این مرکز معرفی و صورت شبانه روزی نگهداری می شدند. انهادر این مرکز ضمن درس خواندن می توانستند حرفه ای هم بیاموزند از جمله حرفه هایی که در آنجا آموزش داده می شد می توان شعربافی –کفش دوزی –نجاری –پارچه بافی-ذیلوبافی –خیاطی و آهنگری را نام برد که پسربچه ها ضمن اقامت از نظر غذا و پوشاک تامین بودند ودر موسسه می بایست یکی از این حرفه ها را انتخاب و برای آینده خود فراگیرند،و حتی پس از فراگیری ان حرفه چنانچه در محلی کارمیکردند دستمزدی هم دریافت کرده و ان دستمزد در حسابی که توسط موسسه بنام هنر جو در بانک افتتاح شده بود واریز و پس انداز میگردید .و تا پایان دوره هنر اموزی که معمولا ۱۵ سالگی بود محفوظ وپس از ترک مجتمع کلیه پس انداز انها بعلاوه مبلغ ۵۰ تومان انزمان به هنرجو مسترد میگشت تا توانایی اداره خود را تامدتی داشته باشد. بدین ترتیب پسربچه یتیمی که هیچگونه نقطه اتکایی در زندگی نمی یافت پس از سالها اقامت در مدرسه (دارالایتام)در حالیکه شغلی یا هنری آموخته بود و مبلغی نیز پس انداز کرده بود و هم سواد آموخته (پنجم ابتدائی)تا اندازه ای مجهز و مهیا به تنهایی در مقابل سرنوشت خود قرار می گرفت تا آینده اش را خود رقم بزند-از پسران یتیمی که دراین مرکز تربیت و بزرگ شده امروزه مردان بزرگ و متخصص در رشته های مختلف پزشکی و غیره ساخته شد که به جامعه خدمت می کنند.
برای تامین مخارج این موسسه مرحوم قهرمان ۱۰یا ۱۲ سهم از املاک عباس آباد رشتخوار –یک یا دو سهم از قنات فیض آباد را وقف کرده بود مدیریت موسسه از سال ۱۳۲۲تا ۳۳به عهده آقای احمد صائب و بعد ار آن تا سال ۴۹ به عهده آقای حسین هاشمی و در سال ۵۰و۵۱به عهده حسن احمدی و از سال ۵۲تا ۵۷ آقای حاج رضا احمدی و بعد از آن آقای محمد علی احمدی عهده دار این مسئولیت بودند.ظاهرا از سال ۴۹ به بعد به علت اینکه املاک موقوفه دارالایتام در اجرای قانون اصلاحات ارضی بین کشاورزان تقسیم گردید و پشتوانه مالی خود را از دست داد و نهایتا در سال ۵۹ به تعطیلی کشانده شدالبته چند سالی آموزش و پرورش بعنوان مدرسه از این محل بهره برداری کرد و هم اکنون بجز خرابه ای از آن چیزی نمانده که با لطف اداره اوقاف چند وقت پیش درختان کاج که تنها یادگار آن موسسه بود بریده شدالبته دیوارکشی مجدد و ساخت چند دربند مغازه توسط مستعجران انجام شده است نام چند نفر از افرادی که نانوایی مرکز را بعهده داشتند.۱-مرحوم فاطمه زن غلام حیدر۲-مرحوم کبری مادر محمدحسن درویشیان۳-مرحوم زن استاد مراد
اقدام شاهزاده محمدرضا قهرمان شجاع السلطان در ایجاد چنین موسسه شبانه روزی مجهزی آنهم در یک روستای کوچک با توجه به آن روزگار ، سال ۱۳۲۲ شمسی کم نظیر و با کوله ای از روشنفکری و انسانیت همراه بوده است. روح شان همیشه شاد.
شعری از شاد روان محمد قهرمان خطاب به همین انسان خوشنام و باکفایت و انساندوست" شاهزاده محمد رضای میرزای قهرمان شجاع السلطان " به صورت زیر در کتاب مجموعه شعر " حاصل عمر " (صفحات ۴۳۲ – ۴۳۳) نیز چاپ شده است که به همراهی با طنز با مزه ای است:
حضرت والا ، شهزاده شجاع السلطان
ای مقام تو و نام تو و بخت تو بلند!
ای ز رحمت به رخ خلق گشاده صد در
وی به سر پنجه ی تدبیر گشوده صد بند!
در جوانمردی و دریادلی و خلق کریم
سال ها رفت که در دهر نداری مانند
عمر جاویدان ، افسانه ی بی مقداری ست
روزی این آجر فرسوده بیفتد ز خرند
آن که همچون تو نکونام زید در همه عمر
سر عمر ابدی آرد در خم کمند
جنگ ها داری ، آراسته زاشعار گزین
بشنو اینک دو سه بیتی ز من زار نژند
از شکایت لب خود دوخته دارم ، ورنه
گله ها دارم از چرخ ، به یزدان سوگند
هم جدا ماندم از مادر خود در خردی
هم پدر سایه ی رحمت ز سر من برکند
سردی و گرمی ایام کشیدم بسیار
گوشمال فلکم داد به استادی پند
گرچه از خلق ندیدم بجز از مکر و فریب
طینتی دارم پیراسته از حیلت و فند
حرف حق گویم ، ور سر برود باکم نیست
ره حق پویم ، وین راه مرا گشته پسند
اگر از راست نمی رنجی ، رخصت فرمای
تا به درگاه تو معروض شود عرضی چند:
هرکه از خویشان ، داماد شدی یا که عروس
تحفه ای دادی او را و یکی کیسه ی قند
گشت چون نوبت این بنده ی ناچیز و ببست
به زناشویی با دختر عمش پیوند ،
سردی فصل خزان را به نظر آوردی
دو پتو دادی او را به لطافت چو پرند
لیک حیرانم کان عم که به جای پدر است
از چه کم مرحمتی کرد به جای فرزند؟
خط بطان به سر رسم قدیم از چه کشید؟
کیسه ی قند رهی را ز قلم از چه فکند؟
دختر طبعم از غصه ی من فارغبال
دوش می گفت به من طعنه زنان با لبخند
با چنین شعر تر و گفته ی شیرین که تو راست
هم به قند و شکری باز چو طوطی پابند؟
گفتم آری ، بود ابیات بلندم شیرین
لیک شیرین نشود چای ز ابیات بلند
شعر می خواست ز من حضرت والا ، روزی
بو که این قطعه کند خاطر او را خرسند
۲۹/۸/۱۳۳۹
توضیح از روانشاد محمد قهرمان
علت اصلی ساختن این قطعه آن بود که عمویم جنگی داشتند که در آن اشعاری هم از مرحوم قهرمان میرزا – جد اعلای ما – نوشته بودند. روزی خدمتشان عرض کردم چند روزی جنگ مذکور را به بنده مرحمت بفرمایند تا ابیاتی برای خود انتخاب کنم. فرمودند شنیده ام خودتان هم شعر می گویید. شعر بیاورید و شعر ببرید! پس از استماع این قطعه ، به قول خود وفا فرمودند و جنگ را به امانت دادند. جز آن ، کیسه ی قند هم رسید با دبه ای روغن بر سری!
دو نمونه عکسی از جوانی و سالمندی شاهزاده محمد رضا میرزای قهرمان شجاع السلطان (نفر دوم از سمت چپ)
. نمونه دستخطی از شاهزاده محمد رضای میرزای قهرمان مرتبط با امور رسیدگی به دارایتام شادمهر نیز به ضمیمه است .
کاظم میرزای قهرمان مقیم مشهد
جوانی شجاع السلطان
شجاع السلطان قهرمان
نفر دوم از سمت چپ شجاع السلطان میباشد
مطلب بسیار خوبی است. آقای خطیبی واقعا لطف میکنند ما را با مفاخر شهرمان آشنا میکنند. یک دنیا ممنون