سرآغاز٫٫٫ سوداگرى با دانش و دانشگاه : به گمانم فساد و فقر اقتصادی همانقدر خطرناک است که فساد فکری و فقر فرهنگی، ما تظاهر می‌کنیم در قله‌های علم نشسته و جهان را نظاره می‌کنیم! از صدور علم و گذر از مرزهای جهانی در دانش و پژوهش و اکتشافات و اختراعات سخن می‌گوییم. اما همه می‌دانیم که موریانه‌های طمع و فساد و بی‌خبری و آشفتگی … با این عصای فرسوده چه کرده است؟ (سیدمسعود رضوی)

در یکی از شبکه‌های اجتماعی، گزارشی ویدیویی درباره یک تبهکار مکار منتشر شده بود و این گزارش را بخش خبری صدا و سیما روی آنتن برده بود. مردی که هنوز نمی‌دانند چه تعداد مدرک دانشگاهی برای چه تعداد از مدیران و وزیر و وکیلان و نورچشمی‌ها و زدوبندچی‌های دولتی و خصوصی و …، فراهم کرده است. نمی‌دانم به عمد یا از روی سهو، قطعه موسیقی «رکوییم» یا نیایش برای مردگان اثر موتسارت را پخش می‌کرد. مناسبتی داشت این قطعه عزا به نام ترحیم یا تدفین با موضوع… هر روز که می‌گذرد، بیش از روز پیش، فرسایش فرهنگ و آموزش عالی و اثرات آن بر زندگی و فرهنگ و زبان و دانش و ادب و پژوهش و ذائقه هنری عموم، برای همگان روشن می‌شود. مقیاس موفقیت در فرهنگ و ارزش‌های فرهنگی را دیگر نمی‌توان از طریق آمارهای رسمی و نهادهای شناخته و ناشناخته شناخت! در حقیقت خبرهای دلسردکننده فرهنگی و آموزشی، نشان می‌دهد که چه کژراهه پر هزینه‌ای را طی کرده‌ایم. نه آن‌که کم فایده یا بی‌فایده باشد، خسارت محض و ضررهای عظیم به ما و فرزندان و هویت و اعتبار و اندیشه‌مان وارد ساخته، چندین نسل را از گردونه فرهنگ و اندیشه، به گردنه بطالت و رونویسی و بلکه جهل مطلق و مرکب سوق داده است.
ریاست محترم یک دانشگاه بزرگ غیر دولتی اخیراً و در همین ایام هفته جاری فرموده‌اند: «دانشگاه … در گسترش علم و فرهنگ به صورت «فرامرزی» تلاش کند. یعنی در عرصه منطقه و بین‌الملل به ویژه در میان کشورهای اسلامی تلاش کند…»
این نوع آرزوها و امیدها، البته مغتنم است، اما در غیاب لوازم و اسباب ضروری، و مقدمات منطقی، بیشتر به شعر و شعار می‌ماند و از واقعیت به دور است. نمی‌توان به این آشفتگی علمی واکنش نشان نداد یا شعارهای دهه‌های اول انقلاب را تکرار کرد. در حالی که سلطان جعل مدرک برای بسیاری از مدیران و مسئولان، وکیلان و کارپردازان و رؤسای بالا دست، با این مدارک، برای خود القاب و عناوین آکادمیک فراهم ساخته و روزی نیست که اخبار دلازار و اتفاقات خسارت بار در این زمینه ندهد. یک روز وزیری که دیپلمه هم نبود، با دکترای آکسفورد در مجلس استیضاح و برکنار می‌شود، یک روز وکیل و نماینده‌ای که زبان انگلیسی را در حد اثبات و نفی و سلام و خداحافظی نمی‌داند، رساله هشتصد صفحه‌ای در باب آبجکت و سابجکت در هنر معماری قرون وسطای بیزانس نوشته و در واقع بیع و شراع کرده است…. تا امروز که گزارش رسمی از بنگاه سیما، به تفصیل به ما می‌گوید: این مرد که با خیال راحت در حال خوردن قهوه بود و از اتاق مجللش خارج می‌شد، مسئول فتوشاپ و خرید و فروش و جور کردن انواع و اقسام مدارک دانشگاهی آزاد و دولتی، کاربردی و مکاتبه‌ای، روزانه و شبانه، داخلی و خارجی، بوده است. این درد بزرگ‌تر از آن است که بتوانیم از کنار آن عبور کنیم! اصلاً قابل فهم و هضم نیست؛ زیرا سلطان خانه و سکه و ارز و فولاد و قیر و … یا کوه و دشت و دریا و جنگل‌خواری هم ریشه در طماعی جماعاتی فرومایه دارد و به هر حال تا حدی قابل درک است. اما کسانی با اوصاف و مسندهای سیاسی و مدیریتی و دیگر منصب‌ها، چگونه سنگر اعتماد، اعتبار و ارزش‌های بنیادین یک ملت را به زیر می‌کشند.
دانشگاه و پیش از آن دبستان و دبیرستان، آغاز برساختن پیکره جامعه، مضمون زندگی اجتماعی، روح جمعی، اخلاق جماعات و فکر و فرهنگ و هویت و آبروی یک سرزمین، یک ملت است. ملتی با یک تاریخ، یک مذهب، یک زبان و یک زمین باشکوه و درخشان…
درباره دانشگاه و مدارک بی‌محتوای خرید و فروش شده و عوامل آن می‌توان بررسی و تحلیل جامعه شناختی یا فرهنگی، متکی به آمار و نمونه‌های مشخص ارائه کرد؛ اما درباره مشتی سوداگر که از مکیدن خون و ثروت مادی و دست‌اندازی به کوه و دره و دریا و دشت خسته شده‌اند، در عمرشان یک کتاب درست و حسابی نخوانده‌اند و یک شبه با زد و بند و پول پاشی‌های مضحک، به مقام استادی رسیده و صاحب رساله و تز و نظریه شده‌اند؛ این دکترهای جعلی … در پی چه چیز هستند؟
محض رضای خدا بس کنید. چگونه کسی که نمی‌داند آتلانتیک کجاست و این منطقه اصلاً چیست و چه نقشی در عالم دارد، می‌تواند استاد دوره فوق‌لیسانس ژئوپولتیک باشد؟ چگونه کسی که بحارالانوار مرحوم مجلسی را بهارالانوار (به فتح باء) می‌خواند، کسی که کتاب موطأ مالک انس را با آن شهرت موتاه می‌نویسد، استاد معارف اسلامی است؟ حداقل در این مورد که نباید کم و کسری داشته باشیم؟
به گمانم فساد و فقر اقتصادی همانقدر خطرناک است که فساد فکری و فقر فرهنگی، ما تظاهر می‌کنیم در قله‌های علم نشسته و جهان را نظاره می‌کنیم! از صدور علم و گذر از مرزهای جهانی در دانش و پژوهش و اکتشافات و اختراعات سخن می‌گوییم. اما همه می‌دانیم که موریانه‌های طمع و فساد و بی‌خبری و آشفتگی … با این عصای فرسوده چه کرده است؟ به دنبال همایش و شعار نباشید، خیزش و تحولی بنیادین باید، تا جوانه‌ای از این خاک بروید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *