تاریخچه مجلات کشاورزی ایران کهن‌ترین مجله کشاورزی در ایران : آب و خاک» نه تنها سرچشمه زندگی ایرانیان و زنده داشتن ملیت ما است، بلکه یگانه وسیله و پایه اصلاح نسل و افزایش مردان و زنان پاک و پرکار و کاردان و میهن‌پرست است. «کشاورزی» تنها «کشت و زرع» و «پرورش دام» نیست، بلکه تهیه مردان کار و پیدایش شور و عشق و میهن‌پرستی و همبستگی با «آب و خاک» هم از آن است ( استاد محمد حسن ابریشمی – بخش دوم)

مجله آب و خاک
نخستین شماره مجله «آب و خاک» در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۱ در ۲۴ صفحه با مدیریت دکتر تقی بهرامی، با مقالات و مباحثی با این عناوین منتشر شده است: «آب و خاک»؛ «کشور باید روستایی شود»؛ «پرسش‌های کشاورزی»، «آدمی و درخت»؛ «دِه»؛ «زندگی نیکبخت روستایی»؛ «چاه آرتزین در ایران»؛ «ایرانی». از مقالات و مطالب مزبور، عناوین: «آب و خاک» و «کشور باید روستایی شود» و مقاله طولانی «دِه» در پنج صفحه نوشته مرحوم دکتر بهرامی است. مقاله «آدمی و درخت» از آن مرحوم مهندس کریم ساعی است که «پارک ساعی» به نام او است. مقاله زندگی نیکبخت روستایی» از ه‍ . شریکر است. دیگر مطالب بی‌ذکر مؤلف، احتمالاً از آن مدیر مجله است. مرحوم دکتر بهرامی در ذیل عنوان «آب و خاک» مطالب جالبی نوشته است.
«آب و خاک»: چه نام زیبایی، چه واژه خوش‌آهنگی! گویی از خدا و بهشت است! پیوسته یزدان، و فرستاده آسمان است! تلفظش شادی‌ می‌آورد، مفهومش غرور و میهن‌پرستی. هر چه هست از آنست: زندگی، بزرگی، آزادی، غرور ملی، خداشناسی، خودشناسی و نیاوری [؟ توانا و بزرگی‌آوری] همه زائیده «آب و خاک» است: «کشاورزی» و «آبادی» همه‌اش «آب» است و «خاک»، میهن و خانه جاودانی مگر جز «آب و خاک» است؟ «آب و خاک» نه تنها سرچشمه زندگی ایرانیان و زنده داشتن ملیت ما است، بلکه یگانه وسیله و پایه اصلاح نسل و افزایش مردان و زنان پاک و پرکار و کاردان و میهن‌پرست است. «کشاورزی» تنها «کشت و زرع» و «پرورش دام» نیست، بلکه تهیه مردان کار و پیدایش شور و عشق و میهن‌پرستی و همبستگی با «آب و خاک» هم از آن است: «مجله آب و خاک» بر آنست که بدین‌سه وظیفه مقدس و مهم عمل کند و همه را به اهمیت سه‌گانه کشاورزی و فلاحت نو آشنا سازد «به یاری خدا»، دکتر تقی بهرامی.
در همین جا «گزارشی کوتاه از مهم‌ترین مجلات کشاورزی ایران» به پایان می‌رسد، و در ادامه به گزارشی مفصل از قدیم‌ترین مجله کشاورزی در ایران» می‌پردازد.
گزارشی‌مفصل از قدیم‌ترین مجله کشاورزی در ایران
تألیفات در زمینه کشاورزی به زبان فارسی، از قدیم‌ترین ایام تا روزگار قاجاریه، آنچه بر جای مانده، بسیار اندک است. بدان‌سان که عدد آنها به انگشتان دست نمی‌رسد. در ۱۳۴ سال حکومت سلاطین قاجار (۱۲۱۰-۱۳۴۴ قمریر۱۲۷۴-۱۳۰۴ شر ۱۷۹۵-۱۹۲۵م) نیز، در حالی‌که در برخی از ممالک جهان تحولات چشمگیری اتفاق افتاده و دانش‌ها و فنون گسترش یافته، مملکت ایران در دوران قاجاران نه تنها پیشرفت نکرد، بلکه مملکت گرفتار آسیب‌های فراوان شد. بخش عظیمی از خاک‌های حاصلخیز ورودهای پرآب از پیکر ایران‌زمین جدا گردید. ملت نیز در جهل عظیم و فقر فوق‌العاده گرفتار آمد. خرافات اشاعه پیدا کرد، در نیم‌قرن سلطنت ناصرالدین شاه (۱۲۶۴-۱۳۱۳ قمری) فسادها فزونی گرفت، و در عصر مظفرالدین شاه به اوج خود رسید. با این همه در روزگار ناصرالدین شاه، کتابی جامع در امور زراعت و ملکداری با عنوان مفاتیح الارزاق توسط حاج محمدحسین نوری در سه جلد، به نام ناصرالدین شاه، تألیف شده است. این کتاب دربردارنده نکات مفید در امور مختلف کشاورزی است، و مؤلف مباحث باغبانی و زراعت عمومی دوره قاجاریه را به دقت شرح داده است. اما در مدت یازده سال سلطنت مظفرالدین شاه (۱۷ ذیقعده ۱۳۱۳-۱۹ ذیقعده ۱۳۲۴) با آن همه فقر و فسادها، در زمینه کشاورزی و امور وابسته به آن اثری در خور تألیف نشده است. اما نشریه‌ای با عنوان «فلاحت مظفری» در شکل و شمایل مجله، با مقالاتی در زمینه امور کشاورزی و وابسته به آن، در اول جمادی‌الاول ۱۳۱۸ قمری، مطابق ۵ شهریور (سنبله) ۱۲۷۹ شمسی ر ۲۷ اوت ۱۹۰۰ میلادی، نخستین شماره آن در تهران انتشار یافته است.
پیش از معرفی نشریه «فلاحت مظفری» قدیم‌ترین مجله علمی فنی و تخصصی ایران، که به مظفرالدین‌شاه منسوب شده است، شایسته و به‌جا خواهد بود که شناختی از این سلطان علیل مزاج و حکومت بیمارگونه در حال احتضار وی به دست دهد، و شمه‌ای از انواع فسادهای منجر به فقر و جهل جامعه ایران نقل کند، همچنین نمونه‌هایی از اقدامات فرهنگی و فلاحتی آن دوران را برشمارد. اقداماتی که کمتر توسط حکومت، بلکه عمدتاً توسط افراد فهیم و نیک‌اندیش و خیرخواه، و نیز برخی از ایرانیان، دور از وطن، علاقه‌مند به اعتلای مام میهن انجام گرفته است. پاره‌ای از این گونه اقدامات به‌وسیله بعضی از شاهزادگان، عمدتاً با هزینه رعایا، به‌منظور کسب ثروت، و اعتبار و قدرت بیشتر، عملی شده است. بر همین اساس در ادامه، مطالب و مباحث مقاله حاضر در سه بخش درازدامن، با عناوین: «بخش نخست: مظفرالدین شاه، دسیسه‌ها و … »، «بخش دوم: فعالیت‌های فرهنگی و فلاحتی عصر مظفرالدین شاه» و «بخش سوم: فلاحت مظفری» تقدیم شده است.
مظفرالدین‌شاه، دسیسه‌ها و …
در پی دوران طولانیِ پنجاه ساله سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، چهارمین پسرش مظفرالدین میرزا، پس از چهل سال ولیعهدی و دوری از پایتخت و اقامت در تبریز، به سلطنت رسید. وی با جماعاتی از اطرافیان و نزدیکان خود به تهران آمد. مظفرالدین شاه برخلاف پدرش ناصرالدین شاه، مربی و وزیری با کفایت چون میرزا تقی‌خان امیرکبیر نداشت. علاوه بر این شخصیتی علیل و از نظر جسمی و روانی به پای پدرش نمی‌رسید، و در ضمن انحرافات اخلاقی نیز داشته است. با این خصوصیات دامنه و عمیق دسیسه‌ها، خیانت‌ها و فسادها گسترش یافته است. بنابر همین ملاحظات ابتدا به شناختی از مظفرالدین شاه به دست می‌دهد، و سپس به دسیسه‌ها و خیانت‌ها و همچنین اشاعه فقر و فساد دوران یازده ساله پادشاهی وی می‌پردازد، و در پی آن با معرفی فلاحت مظفری، و مروری بر مندرجات ۱۹ شماره این مجله، مقاله را به پایان می‌برد.
۱٫ شناختی از مظفرالدین شاه قاجار
همان سان اشاره شد، مظفرالدین شاه قاجار، پس از چهل سال ولیعهدی، که اسماً فرمانروای آذربایجان بود، در پی قتل پدرش ناصرالدین شاه (۱۷ ذیقعده ۱۳۱۳)، به سلطنت رسید. یازده سال سلطنت کرد (وفات ۱۹ ذیقعده ۱۳۲۴)، صدمات زیادی به مملکت و ملت وارد کرد، بدان سان که به افول و سقوط سلسله قاجار سرعت بخشید. مظفرالدین شاه، سلطانی مستبد، دهن‌بین و سست‌عنصر بوده، که همه چیز عالم را به جز سه چیز پوچ می‌دانسته است.
ارنست اورسُل، نویسنده دقیق و دورنگر فرانسوی، در سفر به ایران در سال ۱۸۸۲م (۱۲۹۹ قر ۱۲۶۱ش)، درباره مظفرالدین شاه که در آن ایام سمت ولیعهدی داشته، از جمله نوشته است: ولیعهد، مظفرالدین میرزا، … چنان غرق در عیاشی و هرزگی است که دچار نوعی بلاهت شده… او کورکورانه تحت نفوذ روحانی نمایان، و دشمن سرسخت اروپایی و هر نوع پیشرفت و نوآوری است… اگر روزی به تخت سلطنت بنشیند، آنچه را که پدرش رشته است او پنبه خواهد کرد، و ارمغانش به مردم ایران جز بدبختی و تیره‌روزی چیز دیگری نخواهد بود. پیش‌بینی اورسُل، درباره ولیعهد، دقیقاً ۲۵ سال قبل از بر تخت سلطنت نشستن وی (۱۷ ذیقعهده ۱۳۱۳) است. اورسل در ادامه به نکات مهم دیگری از جمله به خصوصیات و اعمال قدرت مسعود میرزا، ظل السلطان، برادر ارشد ولیعهد پرداخته و با اشاره به دلیل عدم تفویض ولیعهدی به وی، از جمله نوشته است:
او مردی است فعال، باهوش، تا حد وحشی‌گری قاطع و نیرومند، به اروپایی‌ها و اندیشه‌های ترقیخواهانه خوشبین و به همین دلیل سخت منفور ملاها؛ ظل السلطان… دستور داده است روی قبضه شمشیر خود این شعار معنی‌دار و خشن را با حروف زیبای کوفی بنویسند: «با این شمشیر، به دست خود سر برادرم را از تن جدا خواهم کرد». به تدریج شاهزادگان دیگر را از حکومت ایالات کنار زده و اینک در اصفهان، در مساحتی به اندازه یک سوم قلمرو ایران، فعال مایشاء است…
لُرد کرزن، سیاستمدار نامدار، فرمانروای انگلیسی هندوستان، مؤلف کتاب مشهور ایران و قضیه ایران، در دوران ولیعهدی مظفرالدین میرزا، در تبریز، با وی دیدار داشته و درباره خصلت‌ها و منش و کنش او از جمله نوشته است: دکتر ویلز، از جهانگردان و دانشمندان انگلیس، که پیش از من به آذربایجان آمده و مظفرالدین میرزای ولیعهد را دیده است، درباره او چنین می‌نویسد: «شاه آینده ایران بدنش ضعیف، فکرش خراب، و در عین حال لجوج و ستمگر و بیکاره است»:
اما من، که از نزدیک مظفرالدین را دیدم؛ گفته‌های دکتر ویلز را تصدیق نمی‌کنم. چیزی که هست مظفرالدین از عهده اداره کردن آذربایجان بر نمی‌آید، و کارها به دست وزیرش امیرنظام [گروسی]‌ بوده و هست… مظفرالدین میرزا، ولیعهد ایران، میانه بالای خوش سیمای ملایمی است. کمتر کسی از احساسات و تمایلات او آگهی دارد. زیرا به فرمان پدرش در زیر فرمان امیرنظام گروسی امرار حیات می‌کند، و در اجتماعات و مجالس عمومی راه نمی‌یابد. یک دسته نوکرهای مخصوص به‌عنوان ندیم و همسر و هم‌صحبت پیوسته با او ملازمند، غیر از اینها با هیچ کس معاشرت نمی‌کند، در کارهای دولتی بی‌مداخله است؛ و اگر چه اسماً فرمانده آذربایجان شده است اما کوچکترین اقدام با رأی او صورت نمی‌پذیرد…
لُرد کرزن، سیاست پیشه کهنه کار انگلیسی، در ادامه مطالب مزبور، نظرات دکتر ویلز را نقل کرده است، و در پی آن، با هوشمندی خاص، درباره مظفرالدین میرزا، با تعاریف و تعارفاتی شخصیت و منش‌شاه آینده ایران را تجسم بخشیده است. درحقیقت، کرزن، نه تنها گفته‌های دکتر ویلز را تأیید و تکمیل کرده، بلکه زمینه تفکر و تأمل درباره شرایط و اوضاع و احوال ایران در دوران سلطنت مظفرالدین میرزا، برای فرمانروایان و مأموران انگلیسی بعدی، فراهم آورده است تا آنها برنامه‌هایی برای استیلای بیشتر بر ایران آماده داشته باشند. زیرا با روی کار آمدن مظفرالدین میرزا، کسی که چهل سال ولیعهد بوده، و هیچ سررشته‌ای در کار حکومت آذربایجان در دست نداشته، به ناگاه شاه مملکت ایران شده، معلوم است که چه‌ها بر سر مُلک و ملَّت خواهد آمد. مملکتی بسیار آشفته با آن همه دسایس، خیانت‌ها، و رقابت‌های مختلف درباریان، بی‌دادگری شاهزادگان در ولایات به ویژه ظل السلطان موجب عقب‌ماندگی بیشتر و اشاعه روزافزون فقر و فساد و گسترش دامنه و عمق مسائل و مصائب مملکت می‌شود، و در پی آن زمینه‌های نفوذ انگلستان و نیز روسیه تزاری بیش از پیش فراهم خواهد آمد.
*توضیحات، منابع و مآخذ در روزنامه موجود است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *