تاریخچه مجلات کشاورزی ایران قاجاریه و واپس ماندگی اقتصادی :حکام ولایات غالباً از درباریان و شاهزادگان یا وابستگان آنان انتخاب می‌شدند، دادن رشوه برای گرفتن حکم فرمانروایی ولایات معمول بوده است. ظلم و تعدی به مردم برای گرفتن مالیات و رشوه حد و حصری نداشته است از قرار مذکور آصف‌الدوله و کسانش در آن سال در کرمان تعدی بسیار نمودند، و از بابت مالیات چنان اجحاف به اهالی کرمان کرد که عوض مالیات دخترهای خود را به یکی، دو تومان می‌فروختند و به آصف‌الدوله می‌دادند. (از همشهری عزیزمان دکتر محمد حسن ابریشمی/بخش پنجم)

 

سپهر، در ادامه افزوده است:
… امسال که سال دهم ‌؟ [درست آن: سال دوم] سلطنت اعلیحضرت همایونی است، به قول دانشمندان سی‌کرور [=۱۵ میلیون] تومان اسکناس یک تومان به طبع رسانیده؛ البته سایر اسکناسات او هم به پانصد کرور [= نیم میلیون] اسکناس یک تومان می‌رسد؛ و در مقابل این اسکناس‌ها، پول‌های طلای ایران را جمع کرده و به خارجه برده، چنان که در دکان صراف‌های تهران پول طلا وجود ندارد.پول‌های سفید [ نقره] را نیز بانک جمع کرده، عوضش کاغذ اسکناس داده، [طلا و نقره جمع‌آوری را] از بوشهر به بمبئی حمل می‌کنند. خداوند آن کسی را که باعث این نوع خیانت به ملت و دولت است و به جزئی رشوه این نوع ضرر به همنوع خود می‌زند و ناموس یک مملکت را به باد می‌دهد انتقام بکشد. خلاصه در ماه شعبان المعظم ۱۳۱۵، در دیوارهای تهران اعلانی دیده شد که بانک ورشکست شده…
عبدالحسین خان سپهر، در وقایع سال ۱۳۲۳ قمری، ذیل عنوان «بمبئی» نوشته است: پس از آن که قدری در خارجه «نقره» ترقی کرد، هر هفته کشتی‌های تجاری مملو از «سکه‌های نقره ایران» وارد بمبئی می‌شود، و آنها را آب کرده «روپیه» می‌نمایند… این عمل از بانک انگلیس است که در تهران دایر است و «طلا و نقره ایران» را جمع کرده «نت : [اسکناس]» خود را که کاغذ است می‌دهد. و دولت ایران چنان خواب است که نمی‌پرسد: چرا باید [بانک انگلیس] مقابل «نت»، «طلا» نداشته باشد.
سپهر، دروقایع سال ۱۳۱۵، ذیل عنوان «بانک روس در ایران»، با اشاره به تأسیس این بانک در اواخر عصر ناصرالدین شاه، شرح مفصلی درباره عملیات بانک روس نقل کرده است. برابر نوشته سپهر، مدت وام حداکثر ۱۱ ماه و گروی عبارت از «جواهر و طلا و سایر اجناس» به ارزش ۵ر۱ تا ۲ برابر مبلغ وام درخواستی بوده است، و «جواهرآلات را تومانی پنج پول فرع می‌گیرند، سایر اشیاء را تومانی صد دینار». به نوشته سپهر: «آنچه مال دزدی از پنجاه، شصت سال قبل تا امروز در اختفا بوده و دزد، به جایی نمی‌توانست آن مال را بفروشد و بیرون بیاورد، بعد از ایجاد این بانک، با کمال اطمینان، دزدها مال‌های پنهان را به بانک برده و گرو گذاشته و هیچ وقت سر وقت آن مال نمی‌رود»:
می‌توان گفت در این ده، پانزده ساله که بانک روس در تهران ایجاد شده قریب دویست، سیصد کرور ]تومان[ مال دزدی را به نیمه مالک شده‌اند و اگر هم دزدی نبوده، چون مردمان ایران فقیر و تهی‌دست می‌باشند، قوه در آوردن مال خود را از بانک ندارند. بانک روس محض هم‌چشمی با بانک انگلیس، تمام خیالش این است که [شعب] بانک خود را در دایره ایران منبسط [باز] کند و بانک انگلیس را از میان ببرد. بانک انگلیس هم همین خیال را دارد. در ضمن مردم ایران پایمال این دو مستهلک می‌باشند و عن قریب است که نقدینه ایران به واسطه بانک انگلیس، و جواهرات و اشیاء دیگر ایران به واسطه بانک روس مفقود‌الاثر خواهد شد… تمام این مفاسد به گردن کسی وارد است که برای وجهی ناقابل ثروت و ناموس دولت چهار هزارساله را به باد داد و بانی این بانک شد.
ج. فسادها و خیانت‌های حکام ولایات، شاهزادگان، نظامیان
حکام ولایات غالباً از درباریان و شاهزادگان یا وابستگان آنان انتخاب می‌شدند، دادن رشوه برای گرفتن حکم فرمانروایی ولایات معمول بوده است. ظلم و تعدی به مردم برای گرفتن مالیات و رشوه حد و حصری نداشته است. از باب نمونه، عبدالحسین‌خان سپهر، دروقایع سال ۱۳۱۵، ذیل عنوان «حکومت کرمان»، شرحی از ظلم و اجحاف آصف‌الدوله (غلامرضا خان شاهسون)، و بی‌دادگری‌های داماد وی بنان‌السلطنه (میرزا فرج‌الله خان) نقل کرده است، مطابق نوشته سپهر، در دهه سوم جمادی‌الاول ۱۳۱۵:
حکومت کرمان و بلوچستان به آصف‌الدوله غلامرضا خان شاهسون مرحمت شد. از قرار مذکور آصف‌الدوله و کسانش در آن سال در کرمان تعدی بسیار نمودند، و از بابت مالیات چنان اجحاف به اهالی کرمان کرد که عوض مالیات دخترهای خود را به یکی، دو تومان می‌فروختند و به آصف‌الدوله می‌دادند. مخصوصاً، میرزا فرج‌الله خان دامادش تعدی و ظلم را به سر حد کمال رسانید و فواید کلی از آنجا به دست کرد؛ و هم در آن سال مستمری و مواجب مردم را بسیار خورد، و هفتاد هزار تومان هم مالیات دولت را به تأخیر انداخت…
ناظم‌الاسلام کرمانی، شرحی از فسادها و شقاوت و ریاکاری‌های آصف‌الدوله شاهسون نقل کرده، به هنگامی که حاکم خراسان بوده است:
… حکومت خراسان به آصف‌الدوله تفویض شد، مشارالیه شاهسوند و شخص مجربی بود. اظهار قدس و زهد می‌کرد، ریش نمی‌تراشید، مسکرات استعمال نمی‌کرد، زیارت عاشورا می‌خواند. اما از جوانان اَمرد بی‌ریش بدش نمی‌آمد؛ آدم‌کشی می‌کرد؛ ظلم را بی‌نهایت می‌نمود؛ در شب نوافل را ترک نمی‌کرد، اما در هر شبی جماعتی را بی‌نان می‌گذارد؛ تعقیب نماز را طول می‌داد، لیکن از اول شروع به تعقیب نماز تا فراغ از آن یک بیچاره در زیر چوب فلکه فراش‌ها جان می‌داد… تجارت می‌کرد اما تجارت احتکار گندم، در هر جا که حکومت کرد نخست گندم آنجا را احتکار و حبس می‌کرد. مثلاً گندم را از قرار خرواری دو تومان از خالصه دولت و یا خاصه رعیت می‌خرید و از قرار خرواری ده یا بیست تومان می‌فروخت. گاه‌گاهی هم در سایر اجناس از قبیل روغن و گوشت و غیره هم همین رفتار را
داشت…
عین‌الدوله (سلطان عبدالحمید میرزا) پسر سلطان احمد میرزا (پسر چهل نهم فتحعلی‌شاه)، داماد مظفرالدین شاه (شوهر انیس الدوله)، صدر اعظم معروف مظفرالدین شاه، مردی مستبد و ظالم و علیه مشروطه‌خواهان بود. فسادهای آشکار و پنهان مظفرالدین شاه و درباریان موجبات عدالت‌خواهی عامه به‌ویژه علما و بازرگانان را فراهم آورد و جنبش مشروطه‌خواهی را تقویت کرد، با این همه حدود دو سال صدراعظمیِ مستبدانه و ظالمانه عین‌الدوله (۱۳۲۲-۱۳۲۴ قمری) به حرکت جنبش مشروطه سرعت بخشید. عبدالحسین‌خان سپهر، با اشاره به شکل‌گیری مقاومت‌ها علیه عین‌الدوله، و پیوستن برخی از درباریان، از جمله نظام‌السلطان (امیرخان خواجه‌نوری) شوهر خواهر مظفرالدین شاه (شوهر ایران الملوک افتخار السلطنه)، و معتمد خاقان (شکرالله خان صدری)، به مخالفان عین‌الدوله، شرحی از فسادهای خلوت مظفرالدین‌شاه از قول نظام السلطان، دروقایع تهران، در محرم ۱۳۲۳ نقل کرده، و گفته مظفرالدین شاه خطاب به عین‌الدوله را درباره گرفتاری معتمدخاقان آورده است:
در ماه محرم، وزرا و بزرگان تهران بر ضد عین‌الدوله کنکاش دارند و روز‌به‌روز جمعیتشان زیاد می‌شود و از اهل خلوت شاه نیز با آنها راه دارند. از جمله معتمدخاقان پیشخدمت پسر مرحوم حاجی صدرالدوله و نظام‌السلطان پیشخدمت نواده مرحوم میرزا آقاخان صدراعظم که هر دو بر و روئی دارند و می‌گویند شاه با آنها راه دارد خبر از خلوت بیرون می‌بردند و فتنه برای صدراعظم می‌نمودند. در شانزدهم محرم در دوشان‌تپه حضور شاه هر دو را فلک کردند و چوب زدند و اخراج بلد نمودند. «نظام السلطان» گفته بود هر وقت می‌خواهند مرا بیرون نمایند، باید عصای سلطنت را از من بگیرند. کنایه از اهلیل خود داشت و نیز وقتی… خود را که بسی تنومند است بیرون آورد و گفت، هفده کرت به … شاه رفته. بعد از گرفتاری «معتمد خاقان»، شاه در حضور صدراعظم گفت: صدراعظم برای دولت به منزله باغبان است و اشجار نوکر دولت می‌باشند، هر کدام از اشجار وجودشان برای باغ لازم است. در باغ درخت بد و خوب دارد. درخت بد مثل سنجد تلخ است آن هم وجودش به کار است. بالفرض اگر یکی اسباب خشک شدن سایرین شد، باغبان به اذن صاحب باغ او را بیرون نماید.
فتحعلی شاه، به هنگام فوت (۱۹ جمادی‌الاخر ۱۲۵۰): «به قول مؤلف منتظم ناصری، ۲۶۰ فرزند داشت»، «… فتحعلی شاه پادشاهی طماع و … تعداد کثیر زنان او را بالغ بر ۱۰۰۰ گفته‌اند»؛ هر یک از پسران فتحعلی‌شاه نیز همسران متعدد و صاحب ده‌ها فرزند بوده‌اند، به این ترتیب نوادگان و فرزندان آنان تا عصر مظفرالدین شاه شاید به ده هزار نفر رسیده باشد. این انبوه شاهزادگان قاجار، دنبال مقام و ثروت بوده، و معدودی از آنان با انواعی از فسادها و دسیسه‌ها، یا رشوه، به آمال خود می‌رسیده‌اند. از باب نمونه محمدولی میرزا، دومین پسر فتحعلی‌شاه، در ۱۱ سالگی به حکومت سمنان رسید. وی در پایان عمر (وفات ۱۲۸۱ قمری)، غیر از ۲۰ دختر، ۲۶ پسر داشت. از جمله چهل و شش فرزند، مهدی قلی‌میرزا سهام الملک، پسر کوچک محمدولی میرزا بود. عبدالحسین خان سپهر، در وقایع ذیقعده ۱۳۲۰، ضمن اشاره به معایب این شاهزاده، به چگونگی رسیدن وی به سمت متولی آستانه مقدسه رضوی پرداخته است؛ بدان سبب که نصیرالملک شیرازی (میرزا احمدخان پسر عبدالوهاب خان شیرازی) درآستانه مقدسه رضوی تعدی زیاد کرده، و سی‌هزار تومان از اصل موقوفات را خورده بود «معزول نمودند، حکم از تهران شد…»:
و متولی باشیگری را به شاهزاده مهدی قلی میرزای سهام‌الملک دادند؛ و این شاهزاده دارای تمام معایب است، و ده هزار تومان متجاوز پیشکش برای این کار داد.
عبدالحسین خان سپهر، با اشاره به درگذشت این شاهزاده، در جمادی‌الاول ۱۳۲۲، به بیماری وبا، در مشهد، شرحی درباره پستی و رذالت وی و پسرش نوشته است:
… حاجی مهدی قلی میرزای سهام الملک ابن حاجی محمد ولی میرزا ابن فتحعلی‌شاه، مستوفی باشی آستان عرش نشان … وفات کرد به مرض وبا، و سیصد هزار تومان اموال از او به جای مانده، یک پسر دارد… خیلی با حسن و جمال است که در یک نظر دل عشاق را صید کند و به همین واسطه امسال به تهران آمد و ناموس خود را به باد دادو منصب بیشخدمتی حضور همایونی یافت! خود سهام الملک در بعضی از ولایات کوچک ایران حکومت کرده است؛ مردی بدذات و بی‌دین و بی‌باک وشقی بود، و انواع معاصی را مرتکب شده بود. چنانکه وقتی با حریف خود در قمار نرد گفت: تو، به من طرف فحش نشو، زیرا که هر چه به من بدهی، دارا هستم، از زن و دختر و خواهر و برادر و عمه و خاله و خودم ناموس خود را به باد داده‌ایم؛ اما اگر من به تو فحش بدهم، چون دارای آن نباشی از من می‌رنجی.
گزارش‌هایی درباره تقسیم آب هیرمند، در اواخر عصر مظفرالدین‌شاه، ثبت شده است: «… انگلیس‌ها می‌خواهند حق ایران را به افغان بدهند. احتشام الوزاره علی اشرف خان در ماه رجب ۱۳۲۳ به سرحد سیستان رفت…»؛ سپهر، در ادامه وقایع سال ۱۳۲۳، نوشته است: «چندی قبل مأمورین انگلیس برای تحدید سرحد بلوچستان به ایران آمده، نقاط بسیاری از املاک سیستان را، با دو ثلث دریاچه هیرمند را که مخصوص سیستان بود، به افغانستان به تصدیق واگذار کرد[ند]».
*توضیحات، منابع و مآخذ در روزنامه موجود است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *