۲۹ سال از استعفای میخائیل گورباچف هشتمین و آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ میگذرد. با روی کار آمدن میخائیل گورباچف در مقام رهبری اتحاد جماهیر شوروی سابق، وی دست به اصلاحات گسترده اقتصادی و سیاسی زد و تلاش کرد تا اوضاع افسار گسیخته کشور را کنترل کند. اما میزان وسیع مشکلات و نیز بحرانهای متعدد ناشی از استقلالطلبی جمهوریهای شوروی، کمبود شدید مواد غذایى و تکیه بر نظام الحادی کمونیستی، تلاشهای گورباچف را با ناکامی مواجه ساخت و روند فروپاشی شوروی را تسریع بخشید.
گورباچف به عنوان رییسی تحولخواه در کنگره بیست و هفتم حزب کمونیست اتحاد شوروی که در زمستان ۱۹۸۶ برگزار شد به عنوانهایی اشاره میکند که برای حاضران غریب و نا آشنا به نظر میرسد آنها خواستههای دموکراتیک گورباچف هستند. او با دکترین دوگانه «گلاسنوست» که از فضای باز سیاسی حرف میزند و «پرسترویکا» که تمرکز بر اصلاحات اقتصادی دارد، نقش کلیدی در پایان دادن به سلطه کمونیسم در شوروی ایفا کرد. گلاسنوست برای نخستین بار پس از ۷۰ سال بر آزادی مطبوعات و آزادی بیان در بازتاب مشکلات اجتماعی تأکید میکند.
گورباچف و مذاکره سازنده با غرب
گورباچف، راه مذاکره سازنده با غرب را میگشاید و میکوشد که ارتباط فرهنگی و بازرگانی با اروپا و آمریکا در میان کارگزاران کشور نهادینه شود. با بسیاری از رهبران غربی همچون مارگارت تاچر نخست وزیر انگلیس، هلموت کهل صدر اعظم آلمان غربی و رونالد ریگان رییس جمهوری آمریکا روابط حسنهای برقرار میکند. گورباچف در ۱۹۸۸ در سازمان ملل، خبری اعلام میکند که رهبران دنیا را شگفت زده میکند. او در نطق عمومی اش میگوید که اتحاد شوروی بطور یکجانبه زرادخانه هستهای خود را کاهش خواهد داد و مهمتر آنکه نیروهای نظامیاش را پس از ۱۰ سال ار افغانستان خارج میکند. او به پول این هزینهها نیاز دارد تا دست نوازشی به طبقه فراموش شده بکشد.
مقارن با روزهای آغازین ۱۹۸۹، امام خمینی نامهای ایدئولوژیک به گورباچف مینویسد. این نامه در شرایطی منتشر میشود که اتحاد جماهیر شوروی هنوز موجودیت دارد، جنگ سرد پایان نیافته، دیوار برلین به عنوان نماد جدایی شرق و غرب، فرو نریخته و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی و بر مقدرات مردم در جمهوریهای این کشور، هنوز برقرار است. هیاتی بلندپایه، نامه را به مسکو میبرند. در این پیام آمده است: «از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد. ایشان با پیش کشیدن مسایل عمیق فلسفی و عرفانی از گورباچف میخواهد که به جای امید بستن به مادهپرستی غرب، در آثار دانشمندان و عارفان ایرانی همچون ابوعلی سینا، سهروردی، صدرای شیرازی و ابنعربی پژوهش کند. ۵۶ روز بعد، گورباچف پاسخی تنظیم میکند و آن را با هیاتی به سرپرستی وزیر امورخارجهاش راهی ایران میکند. ادوارد شواردناتزه وزیر امورخارجه شوروی پاسخ مکتوبی را تسلیم رهبر جمهوری اسلامی میکند، محتوای نامه مسکو بیشتر سیاسی است.
نخستین رییس جمهوری اتحاد شوروی
گورباچف ۱۵ مارس ۱۹۹۰ به عنوان نخستین رییس جمهوری اتحاد شوروی انتخاب میشود. مهمترین کار او در ۱۶ ژوئن ۱۹۹۰ رقم میخورد، زیرا او در این روز، با هلموت کهل صدراعظم آلمان بر سر وحدت دو آلمان به توافق میرسد. جهان اکنون میتواند به دیدگاه او در صلح طلبی پیببرد و به عنوان پاسخ جهانی به او در همان سال به او جایزه صلح نوبل اعطا میشود. یک سال بعد، روزهای سخت گورباچف آغاز میشود.
ابتدا از کودتای نظامیان و بازماندگان کرملین، در روز ۱۹ اوت ۱۹۹۱م جان سالم بدر میبرد اما در برابر جنگ قدرتی که افراد بوریس یلتسین بپا میکنند، او به کنارهگیری از قدرت سوق داده می شود. یلتسین که از سوی کودتاچیان به عنوان رییس جدید اتحادیه جماهیر شوروی انتخاب شده بود، نمیخواست این فرصت را از دست بدهد، از شانس خودش استفاده کرد، برای شادی کردن به بالای تانکی رفت تا همگان او را به عنوان ناجی دموکراسی بشناسند. او در نطقی در مقابل افراد حاضر در آن لحظه ادعا کرد که تمام تلاش خود را برای بهبود اوضاع به کار خواهد گرفت. این امر موقعیت یلتسین را بیش از پیش تقویت کرد و او را در جایگاهی برتر از گورباچف قرار داد. ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ یلتسین همچنین با تحت فشار قرار دادن گورباچف، او را به استعفا از دبیر کلی حزب کمونیست شوروی وادار ساخت و زمینههای انحلال حزب کمونیست را نیز فراهم آورد. گورباچف بدون خشونت و خونریزی از تمام مقامهای خود استعفا میدهد.
گورباچف کنترل اوضاع را از دست میدهد
روند سریع اوضاع به نحوی ادامه یافت که مدت کوتاهی پس از آن، گورباچف با اعتراف به این مطلب که تجربه کمونیسم در شوروی با شکست مواجه شده است، کنترل اوضاع را از دست داد و تلاش او برای جلوگیری از فروپاشی کامل اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل یک اتحاد جدید از جمهوریهای مستقل به جایى نرسید. در روز ۱۸ دسامبر سال ۱۹۹۱ یک ملاقات مخفیانه آن هم بدون حضور گورباچف در بلاروس صورت گرفت. در آن جلسه کشورهای روسیه، بلاروس و اوکراین توافقنامهای برای انحلال اتحادیه جماهیر شوروی به تصویب رساندند. در روز ۲۱ دسامبر سال ۱۹۹۱ رهبران ۱۱ جمهوری شوروی در یک جلسه در شهر آلماآتی قزاقستان مرگ اتحاد جماهیرشوروی را اعلام کردند.
گورباچف که دیگر اختیاری در مقام ریاست جمهوری اتحاد جماهیر شوروی نداشت، در شب کریسمس برابر با ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱م بدون بروز خشونت و خونریزی از مقام خود استعفا داد و رسماً اعلام داشت که دیگر کشوری به نام اتحاد جماهیر شوروی وجود ندارد و اینجا پایان میخائیل گورباچف در قرن بیستم بود. در آن لحظات تلویزیون و مدیرآن شبکههای تلویزیونی قصد داشتند گورباچف را در حال امضای استعفا نامهاش در قاب لنز دوربین به تصویر بکشند. گواه این ادعا تمرکز دوربین اصلی بر چهره گورباچف بود. تصویر بردار شبکه سعی داشت به هر طریق ممکن تمامی لحظات استعفای گورباچف را با تمامی جزییات به تصویر بکشد اما گورباچف کرامت خودش را حفظ کرد و اجازه نداد دوربین اصلی لحظه استعفایش را ثبت و ضبط کند.
ابرقدرت شوروی که طی سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱معملاً از میان رفته بود، اسماً و رسماً از میان رفت و دنیا سال ۱۹۹۲م را با یک ابرقدرت در صحنه سیاست بینالمللی آغاز کرد. حکومت کمونیستی شوروی که با یک انقلاب خونبار ایجاد شده بود، بدون خونریزی خاتمه یافت و به تاریخ پیوست. یکی از مهمترین اقدامات او سیاستهای اصلاحطلبانه گورباچف در حوزه اقتصادی و اداری بود که عامل پایان دادن به جنگ سرد شد. همچنین سیاستهای او در زمینه خلع سلاح هستهای بسیار حائز اهمیت بود. او خواهان برقراری دموکراسی در کشورش بود و در این مسیر حرکت کرد. به گفته گورباچف در آخر، نیروهای شورشی قدرت و کنترل همه چیز را در دست گرفتند.
گورباچف و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
گورباچف نسبت به منحل شدن اتحاد جماهیر شوروی گفته است :«تا به امروز احساس پشیمانی میکنم. هنوز هم ناراحتی بابت این اتفاق را در وجود خودم حس میکنم چون برایم سنگین بود. هنوز هم هنوز است روحم بابت وقوع این اتفاق غمگین است.» او در مصاحبه با ساندی تایمز ضمن بیان اینکه واقعا قصد انجام اصلاحات را داشتم و هیچ گاه نمیخواستم شوروی تجزیه شود شود، تاکید میکند: «در واقع اگر سر کار میماندم، کشورم تجزیه نمیشد و به حیات خود ادامه میداد.»
تلاشهای گورباچف برای برقراری آرامش و متعادل کردن دنیا، پایان جنگ سرد عامل محبوبیت او در غرب شد. به همین خاطر بود که مردم آمریکا به او لقب «مرد خوب» را داده بودند. اما او در روسیه از محبوبیت کمی برخوردار است. دستور بازگشت نیروهای شوروی آن هم بعد از گذشت ده سال اشغال نظامی توسط گورباچف، شهرت او را دو چندان کرد. گورباچف از ائتلافی به رهبری آمریکا در جنگ خلیج فارس در حین لشکرکشیهای صدام به کویت، حمایت کرد و همین امر باعث خوشحالی آمریکاییها شد. به خاطر طرز تفکر سیاسیاش او در میان مردم آلمان هم قابل احترام است.
گورباچف آخرین رییسجمهوری شوروی کتابی را که درباره زندگی و دوران زندگیاش است پیش از ۸۵ سالگی خود رونمایی کرد. او در این کتاب ۷۰۰ صفحهای که «گورباچف در طول زمان» نام دارد به ارائه خاطرات، مصاحبهها، نامهها و اسناد و مدارک خود پرداخت و در رونمایی از کتابش اعلام داشت: «بسیاری از رخدادهای زندگی من غیرمنتظره رخ داده است و در دوران زندگی من رویدادهای مهمی در تاریخ به وقوع پیوسته است. امیدوار است این کتاب به روسها کمک کند تا تاریخ کنونی کشورشان را درک کنند.»
گورباچف در ۱۹۹۲، «بنیاد گورباچف» و در ۱۹۹۳، «صلیب سبز بینالملل» یکی از سه پشتیبان مالی «منشور زمین» را بنا نهاد. در سال ۱۹۹۶، کاندید ریاست جمهوری روسیه شد، اما به دلیل عدم محبوبیت ناشی از فروپاشیدن اتحاد شوروی، حدود یک درصد از آرا را کسب کرد. گورباچف در ۲۵ نوامبر سال ۲۰۰۱، حزب «سوسیال دموکرات» روسیه ر ا بنیان نهاد. این حزب، ائتلاف چندین «حزب سوسیال دموکرات» در روسیه است. او در ماه می ۲۰۰۴ پس از ناسازگاری با رئیس حزب در مورد موضع حزب در انتخابات دسامبر ۲۰۰۳ از سمت رهبری آن کنارهگیری کرد. در ۲۰۰۵ گورباچف به دلیل نقش خود در همبستگی دوباره آلمانها، جایزه «پوینت آلفا» را دریافت کرد. در همین سال، او دکترای افتخاری از دانشگاه «مونستر» را نیز از آن خود نمود. از گورباچف تاکنون کتابهای متعددی در موضوعات تاریخی و اجتماعی به زبانهای روسی و انگلیسی انتشار یافته است. او در سال ۲۰۱۳ نیز کتابی با عنوان «تنها با خودم» به زبان روسی منتشر کرد که به زندگی گورباچف از دوره کودکی تا سال ۱۹۹۱ و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آشنایی با همسرش و زندگی با او پرداخته است.