نقش کاهش نشاط و شادی اجتماعی در جامعه: (حسین ایمانی جاجرمی جامعه‌شناس)

شادی و شادمانی یکی از شاخص‌های توسعه است و هر‌چه جامعه شادمان‌تر باشد، توسعه‌یافته‌تر محسوب می‌شود. بحث‌هایی چند سالی است به راه افتاده که در آن با جایگزینی شاخص‌های اقتصادی مانند درآمد سرانه، وضعیت شادمانی و نشاط مردم در یک جامعه مورد سنجش قرار می‌گیرد و براساس آن، کشورها را رتبه‌بندی می‌کنند. این رتبه‌بندی‌ها نشان می‌دهد جامعه ایران در شاخص‌های جهانی مورد توجه برای بررسی نشاط و شادمانی، بین رده‌های بسیار پایین‌ قرار دارد. در چنین شرایطی که شیوع ویروس کرونا و تبعات منفی اجتماعی و روانی ناشی از آن، روابط اجتماعی بین افراد را هدف گرفته و آن را کاهش داد، نشاط عمومی هم با کاهش روبه‌رو شده است. اگر چنین اتفاقی در جامعه‌ای‌ با شرایط پایدار رخ می‌داد، احتمال احیا و بازیابی شرایط بیشتر بود ولی آسیب‌ها در جامعه‌ای مانند ما بیشتر است. اما سوال اصلی این است که چه باید کرد؟ ما باید به‌دنبال این باشیم که با طرح مباحثی مانند تقویت زیرساخت‌های اجتماعی به توسعه روابط اجتماعی کمک کنیم و آن را بهبود ببخشیم، چراکه برقراری ارتباطات اجتماعی با کمک این زیرساخت‌ها به ایجاد شادی و شادمانی و حتی سلامتی منجر می‌شود. در دوران کرونا با شرایط نگران‌کننده‌ای روبه‌رو شده‌ایم که در خلا نبود زیرساخت‌هایی برای تقویت نشاط و شادابی این نگرانی‌ها دوچندان شده است.

اما آیا ما شادی و شادمانی در جامعه داریم؟ برای بررسی شادمانی، نگاهی به بستر عمومی و تاریخی کشور هم داشته باشیم. شادی و نشاط در فرهنگ ما خانوادگی است. درگذشته شادمانی مردم پشت دیوارهای بلند خانه و در اندرونی‌ها اتفاق می‌افتاد و در معرض نگاه جامعه نبود. کشور ما در حال‌ گذار است، یعنی از شکل‌ نخستین روابط اجتماعی وارد عرصه‌های مدرنی می‌شود که با آنها مشکل داریم. بسیاری امروزه خواستار پیگیری شادی به شکل جمعی نیستند؛ چرا که تقریبا همه‌‌چیز فردی شده است و با گسترش فردگرایی، افراد استقلال بیشتری یافته و از وابستگی‌های خود کم کرده‌اند. با این وصف، افراد شکل شادی را خودشان تعیین کرده و شادی بخشنامه‌ای و دستوری نیست و نمی‌توان در جایگاه یک مدیر، دستور شادی داد. باید تصورها از جامعه نیز تغییر کند. تصور ما از جامعه به شکل کلیشه‌ای و کهنه است که براساس داده‌های اجتماعی این تصور کلیشه‌ای تغییر کرده و ما باید آن را اصلاح کنیم. عرصه خانوادگی از شکل خانواده سنتی عبور کرده و خانواده گسترده جز در مناطقی خاص وجود ندارد. شکل کلاسیک و هسته‌ای خانواده تقریبا در شهری مثل تهران دیده نمی‌شود. همه این مسائل دست به‌دست هم داده که جامعه فردگرایی به‌وجود بیاید. ممکن است در سیاست‌های رسمی این مسائل مورد قبول قرار نگیرد اما باید اجازه داد خود مردم نشاط را تعیین کنند. باید بسیاری از گیرو‌بندهای جامعه باز شوند و قبول کنیم که با شرایط جدیدی طرف هستیم که این شرایط اقتضائات خاص خود را دارد.

نخبگان ابزاری و فکری در آداب سیاست‌گذاری عمومی
ادامه از صفحه اول / بگذارید مثالی بزنم؛ روزهای آخر دولت محترم روحانی است که دولت وخیم‌ترین شرایط اقتصادی در تاریخ معاصر را در کارنامه خود دارد. این دولت ویرانی‌های اقتصادی، تورم، بیکاری، مشکلات معیشتی مردم را در فراروی آخر سال ۱۳۹۹ را در رزومه خود دارد که اصلاح و بازسازی آنها برای هر گروه و جمع دیگری با همین مشکلات و سختی‌های فراوان همراه خواهد ‌شد. در چنین شرایطی، در بازار رقابت، حتما همه مهندسان از آنجا که به دانش مسلح هستند و الگوی فرهنگی مشخصی نیز برای رفتار حرفه‌ای و کاری خود دارند، بدون هرگونه سنگ‌اندازی یا فعالیت‌های تخریبی، مراحل ساخت عمارت را نظاره می‌کنند یا حداقل اگر روی خوشی هم به مسئولان اجرای پروژه ساخت در خرابه نشان ندهند، سنگی هم نمی‌اندازند. این مثال، حکایت حال و روز دوران ما شده است. دولت روحانی خرابه‌ای تحویل گرفته است، اما منتقدان سیاسی این دولت برعکس هر عرف اخلاقی در جامعه، عجیب‌ترین و هر از گاهی غیراخلاقی‌ترین انتقادها را روانه دولت می‌کنند، آن هم با این پیشفرض که می‌دانند دولت روحانی خرابه‌ای تحویل گرفته و قرار است عمارتی شیک در لواسان و … تحویل دهد. نتیجه این ماجرا چه می‌شود؟ طبیعی است به دلیل دایره بزرگی از امکان‌هایی که منتقدان دولت دارند، عدم توجه به کرامت زیست اجتماعی در جامعه توزیع می‌شود و در نهایت نیز مسیر نخبگان ابزاری و فکری در توسعه سیاست‌گذاری با ناهمواری‌های بیشتری روبه‌رو خواهد شد. این دقیقا از همان نقطه‌ضعف‌های موجود در هسته‌های فرهنگ سیاسی و منش صلح شهروندی ماست. نزدیک‌ترین نمونه برای این رویارویی با دولت، اتفاقاتی است که قبل از انتخابات مجلس دهم و بعد از آن رخ داده و همچنان یک‌سال از عمر آن در حال انجام است. ما به کجا می‌رویم و ما را چه می‌شود؟ بد نیست هر از گاهی با خود بلایایی که در همین چند سال گذشته بر سر نخبگان ابزاری و فکری در مسیر توسعه کشور نازل شده، دوره کنیم و به یاد بیاوریم که دولت روحانی چه تحویل گرفت و تلاش می‌کند چه چیزی تحویل دهد. آیا اصلا می‌دانیم که فقدان نخبگان ابزاری و فکری در توسعه سیاست‌گذاری و تبدیل شدن به موانع ضد توسعه چه پیامدهایی دارد که نتیجه‌اش درماندگی در قیاس با رقباست و دودش به چشم همه ما و نسل آینده می‌رود؟

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *