/پرتره ناشناخته‌ها/ از بی‌حرمتی به یک دستبافته گیاهی تا ثبت جهانی آن

از بی‌حرمتی به یک دستبافته گیاهی تا ثبت جهانی آن

مدرسه‌ای که سال‌ها پیش در آن درس می‌خوانده حالا تبدیل به یک هتل سنتی شده است؛ خانه‌ای خشتی با پنجره‌های ارُسی، شیشه‌های رنگی و حوض پرآبی که فواره‌اش عصرها روشن می‌شود. حالا در ۷۴ سالگی پایش به مدرسه قدیمی‌اش باز شده تا درباره زیلو و اینکه چه شده که تصمیم گرفت زیلوهای قدیمی را جمع کند و برایشان موزه‌ای راه بیندازد بگوید.

حالا خیلی چیزها تغییر کرده است. بعضی پله‌ها تبدیل به طاقچه‌ای شدند برای همنشینی با یک گلدان شمعدانی، بعضی درها دیوار شده‌اند و کلاس‌های درس، اتاق‌هایی برای آرامش مسافران. آن روزها وقتی می‌خواستند مدرسه‌ای دایر کنند یکی از خانه‌های قدیمی با اتاق‌های زیاد را کرایه می‌کردند مثل دبیرستان مفید که سید عبدالعظیم پویا محصل آن بوده و چند سال بعد، زمانی که در رشته جامعه‌شناسی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل می‌شود برای ادامه تحصیل به فرانسه می‌رود و دانشجوی دانشگاه «استراسبورگ» می‌شود تا جامعه‌شناسی هنر بخواند. وقتی که جنگ ایران و عراق شروع می‌شود، با بی‌قراری‌های مادرش به ایران برمی‌گردد و راهی میبد می‌شود تا فرهنگ شهرش را بیشتر معرفی کند.

از اینکه به ایران برگشتید پشیمان نیستید؟

به خاطر مادرم به ایران آمدم و اگر در فرانسه می‌ماندم عمرم هدر می‌رفت چون هرچه از اروپا می‌خواستم دریافت کردم و دنبال زندگی در خارج نبودم. در هر صورت از تهران به میبد آمدم و سلسله‌کارهای تحقیقی و تالیف را شروع کردم. موزه «زیلو» شکل گرفت و برای راه‌اندازی موزه‌های «سفال و سرامیک» و «چاپارخانه» همکاری کردم. مدتی هم مدیر مرکز پژوهش‌های فرهنگی وزارت ارشاد بودم اما بعدها کار را رها کردم و به دنبال تحصیل رفتم.

چطور به زیلو علاقمند شدید؟

من فرزند این آب و خاک هستم. خانواده من کشاورز بودند. زمانی که نوجوان بودم بیشتر بچه‌های محصل فصل تابستان را در کارگاه‌های زیلوبافی پنجه‌زنی می‌کردند. اطراف محله ما پراز کارگاه‌های زیلوبافی بود. یادم می‌آید که در سال ۱۳۴۶ چند گزارش درباره زیلوبافی برای روزنامه کیهان نوشتم. آن زمان واحد فروش زیلو کیلو بود و روزی ۶۰۰۰ کیلو زیلو بافته می‌شد. گزارش دیگری هم از بچه‌های بافنده با عنوان «نقش‌آفرینان کوچولو» نوشتم. زمانی که بعد از انقلاب به میبد برگشتم، زیلوبافی در شهر به پایین‌ترین حد خود رسیده بود. دهه‌های ۵۰ و ۶۰، سال‌های اُفت زیلو بود زیرا کارخانه‌های فرش ماشینی و موکت در کشور در حال رشد بودند و مردم هم به خرید این زیراندازها روی آوردند به همین دلیل کار زیلوبافان کم‌رونق شد و مواد مصرفی زیلو که باید حتما نخ پنبه باشد کم شد. من هم با توجه به علاقه‌ای که داشتم فکر کردم اگر چراغ زیلوبافی در ایران خاموش شود ما میبدی‌ها مسئول هستیم زیرا میبد تنها جایی بود که دستگاه‌ها، بافنده‌ها، تجربه و فرهنگ مربوط به این کار وجود داشت بنابراین فکر کردم باید یک کار بنیادی صورت بگیرد تا این صنعت ادامه پیدا کند. درست است که زیلو یک فرش معمولی است اما یک صنعت ملی و ایرانی است که همه کشور مقابل این صنعت مسئولیت دارند و همه باید آن را توسعه دهیم.

آن  زمان مواد اولیه بافت زیلو را از کجا تامین می‌کردند؟

میبد کشاورزی داشت و پنبه هم کشت می‌شد اما بیشترِ پنبه‌های مربوط به زیلوبافی را از ورزنه اصفهان و مقداری را هم از استرآباد گرگان می‌آوردند.

میبد شهر پرجمعیتی بود؟

آن زمان ۲۰ هزار نفر جمعیت بومی داشت و حالا حدود ۸۰ هزار نفر جمعیت بومی دارد. ای کاش میبد همان جمعیت و همان فرهنگ و اصالت را داشت. دو صنعت مهمِ میبد که همچنان هم وجود دارند، سفال – سرامیک و زیلو هستند و همچنان هم رشته‌های کهن هنرهای سنتی این شهر محسوب می‌شوند.

فقط در میبد زیلو می بافتند یا در شهرهای دیگر استان یزد هم این کار رونق داشت؟

حوزه تولید و مصرف زیلو در سالیان گذشته بیشتر در حاشیه کویر و اقلیم گرم و خشک بوده است. برای مثال فرش‌های پشمی برای مناطق سرد بود که معمولا هم بید به آن آسیب می‌زد. به خاطر می‌آورم تعداد انگشت‌شماری دار قالی در میبد وجود داشت و بیشتر زیلو می‌بافتند. در طول تاریخ در بسیاری از شهرهای ایران از جمله سیستان و بلوچستان، فارس، خراسان و جهرم هم  زیلو بافته می‌شد اما از همان زمان شهر میبد پایگاه مهم زیلوبافی بود و به عبارتی همچنان یکی از پایدارترین پایگاه‌های قرن اخیر در این حوزه است. زیلو در میبد با یک سیستم جذاب بازرگانی به همه جای مملکت ارسال می‌شد.

مگر زیلو چه ساختاری دارد که در حاشیه کویر از آن استفاده می شده؟

زیلو به لحاظ بافت و ساختار وضعیت ویژه‌ای دارد. به ابزاری که زیلو با آن بافته می‌شود دار نمی‌گویند بلکه به آن دستگاه گفته می‌شود و محاسبات خاص خودش را دارد. همه دستگاه‌های بافندگی دو ردیف تار دارند و فقط دستگاه زیلوبافی است که سه ردیف تار دارد. این بافته درهم‌تنیده و محکم، ماندگاری بسیار بالایی دارد به همین دلیل این فرش دو رو است و می‌توان از هر دو طرف آن استفاده کرد و روی آن کارهای هنری بسیاری از جمله نوشتن انجام داد.

چطور شد به فکر جمع‌آوری زیلوهای قدیمی و راه‌اندازی موزه افتادید؟

حتی مردم هم ناامید بودند و بافنده‌ها و خانواده‌هایشان می‌گفتند کار زیلو تمام شده و مرده است. بنابراین فکر کردیم اولین کاری که باید انجام دهیم، بازشناسی، باززنده‌سازی و بازآفرینی این دستبافته است. مهم‌ترین گامی که باید برای  بازشناسی برمی‌داشتیم، شناسایی زیلوهای بافته‌شده در قرون مختلف بود. به این ترتیب هشت سال از کار ما صرف شناسایی و جمع‌آوری زیلوهای تاریخی در سراسر استان یزد شد و در این سال‌ها افراد زیادی به ما ملحق شدند و رفتند. برخی از مسئولان میبد هم که به این کار علاقمند بودند به ما کمک کردند؛ برای مثال آقای فلاح فرماندار وقت میبد همکاری خوبی با ما داشت و در عین حال برخی هم مخالف این کار بودند و اذیت می‌کردند. من زیلوباف نبودم بنابراین یکی از افرادی که حق ویژه برای شناسایی و پایه‌گذاری موزه زیلو داشت، استاد مرحوم حبیب باغستانی یکی از بافنده‌های قدیم بود و همراه همیشگی در این کار شد. او نقش‌های زیلو را بازآفرینی می‌کرد و می‌بافت. در حال حاضر حدود ۴۰ تابلو زیلو از نقش‌های قدیمی که کار دست استاد است در موزه نگهداری می‌شود. استاد در همه سال‌ها به صورت داوطلبانه و دلسوزانه کار کرد بدون آنکه کسی قدرش را بداند. زیلوها بعد از جمع‌آوری مدت‌ها در انبار فرمانداری میبد نگهداری می‌شدند تا ساختمان کاروانسرای شهر میبد مرمت و زیلوها به آنجا منتقل شود. در نهایت موزه زیلوهای تاریخی میبد در سال ۱۳۸۰ تاسیس شد. اولین لوح زیلو برای موزه هم در سال ۱۳۷۳ بافته شد. به هر حال این مقدمات انجام شد با اینکه بسیاری به ما اجازه نمی‌دادند که زیلوها را از مساجد به موزه منتقل کنیم به همین دلیل هم از مقام معظم رهبری استفتاء کردیم که اگر فرشی برای مساجد بافته شده اما در حال از بین رفتن است، اجازه هست برای استفاده بهینه از مساجد خارج شود؟ با این کار موافقت شد. جواب استفتاء موجب شد که بسیاری از زیلوها را از مساجد جمع‌آوری کنیم. بعد از آن، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کمک کرد تا موزه زیلو تشکیل شود. هر کدام از زیلوهایی که در موزه جمع شده‌اند در یکی از اماکن عمومی از جمله مساجد، خانقاه، کنیسه یا کلیسا افتاده بود و کسی آنها را نمی‌دید. این دستبافته آنقدر بی‌حرمت شده بود که روی آن موکت پهن کرده بودند. زمانی که این زیلوها در موزه در معرض نمایش قرار گرفتند، هزاران بازدیدکننده آن را شناختند. در بازدیدی که محققان روسی از میبد و موزه زیلو داشتند با شگفت‌زدگی می‌گفتند «ما فقط زیلوی کوچکی در موزه ارمیتاژ داریم». در حالی که در ۱۰۰ سال پیش کسانی پشت موزه ارمیتاژ بودند که با ایران ارتباط داشتند و آثار بسیاری را از خراسان و افغانستان خارج کردند. زیلو، فرشی است بازمانده از قرن‌ها پیش و میبد مرکز تولید آن بوده است. بعدها فکر کردیم که خانواده زیلوباف‌ها در سال‌های بی‌رونقی چندان جایگاه خوب و اعتباری در کنار سایر مشاغل نداشتند به همین دلیل تصمیم گرفتیم اعتباری به آنها بدهیم و برای نوشتن کتاب «هنروران شهر خورشید / دلبستگان زیلو» تلاش کردیم. در این کتاب صنعت زیلو را معرفی کردیم و با افراد سرشناس و بافنده‌های قدیمی مصاحبه کردیم و هویت شایسته آنها را برگرداندیم. بعد از این حرکت‌ها زیلو در دهه ۸۰ ثبت ملی شد که به نوبه خود حرکت مهمی محسوب می‌شد. چند سال بعد به ثبت جغرافیایی هم رسید به این معنا که میبد پایگاه جغرافیایی تولید و پخش زیلو است و در نهایت آذرماه سال ۱۳۹۷ زیلو ثبت جهانی شد. غدا هیجاوی – رئیس منطقه‌ای آسیا و اقیانوسیه شورای جهانی صنایع دستی – وقتی برای ثبت جهانی میبد آمده بود بارها و بارها گفت: «اگر موزه زیلو نبود ما نمی‌توانستیم با اطمینان کامل زیلو را ثبت کنیم.»

زیلوها را به چه شکل و از چه شهرهایی پیدا کردید؟

به بسیاری از شهرها از جمله اصفهان و قم رفتیم. حتی برنامه داشتیم به عراق هم سفر کنیم چون بسیاری از زیلوهای خوب میبد توسط مردم برای عتبات عالیات بافته و ارسال شده بود. حوزه پخش و مصرف زیلوی میبد از عراق، پاکستان، عربستان، افغانستان و بسیاری کشورهای دیگر بوده. حتی متوجه وجود وقفنامه‌ای به نام شاه نجف شدیم که از درآمد وقف، زیلو تولید و به کربلا و نجف ارسال می‌کردند. یک واقف حدود ۲۰۰ سال پیش چنین وقفی را انجام داده بود. آن زمان میبد شاهراه ری – کرمان و به عبارتی شاهراه شرقی – غربی ایران بوده و کاروان‌هایی که قصد زیارت کربلا و نجف داشتند زیلوها را رایگان به این شهرها می‌بردند.

اطلاع دارید که آیا در حال حاضر به جز میبد در جای دیگری هم زیلو می‌بافند؟

در جای دیگری بافته نمی‌شود. البته تا جایی که اطلاع دارم نمونه‌هایی از زیلو برای نمایش در کاشان بافته شد. شاید هم اخیرا در یزد کارگاه‌های زیلوبافی دایر کرده باشند اما در گذشته جایگاهی برای تولید زیلو نداشته است گرچه کارگاه قالیبافی در این شهر کم نیست. در هر صورت اقداماتی که انجام شد، کم‌کم نتیجه داد. مهم بود که این دستبافته باز هم معرفی شود و مردم بدانند زیلو چیست. زیلو، بافته‌ای است که با نخ پنبه تولید می‌شود و پُرز ندارد. فرشی که پُرز نداشته باشد میکروب و باکتری در آن جمع نمی‌شود و می‌توان آن را بارها شست و در آفتاب پهن و استفاده کرد. متاسفانه در دهه‌های اخیر بیشتر زیلوها با مواد اکرلیک و الیاف مصنوعی بافته شدند تا جایی که برخی بافنده‌ها به مشکلات ریوی مبتلا شدند. بافت زیلو اصیل است و باید رنگ آن گیاهی باشد. زمانی که این دستبافته دوباره سر زبان‌ها افتاد، عده‌ای دغل‌باز هم پیدا شدند که از این موضوع سوء استفاده کنند که به نظر من باید جلوی آنها را گرفت چون به زیلوبافی که یک صنعت ملی است لطمه وارد می‌کنند. یکی از کارهایی که باید نهادهای ناظر انجام دهند این است که هر چیزی را به عنوان زیلو عرضه نکنند. مردم باید ارزش زیلو را بشناسند. باید زیلو را در جاهایی عرضه کرد که مردم روی زمین بنشینند چون در سال‌های اخیر کمتر کسی روی زمین می‌نشیند برای مثال صندلی‌های ماشین فضای خوبی برای عرضه روکش‌های زیلو است و فایده‌های بسیاری دارد از جمله اینکه عرق نمی‌کند و الکتریسته ساکن هم ندارد. به عقیده من باید زیلو را کاربردی کرد.

پیشنهاد شما برای معرفی بیشتر زیلو و کاربردی‌ترکردن این دستبافته چیست؟

باید اقدامات زیادی برای معرفی زیلو انجام شود. شاید کمتر کسی در کشور بداند که موزه‌ای برای زیلو هم وجود دارد. برای فرهنگ‌سازی بیشتر در این زمینه تا کنون چند کتاب از جمله «زیلو» که زحمت شعر آن را احمد عبدالتاجدینی و تصویرگری آن را سهیل پونکی کشیده‌اند برای کودکان چاپ شده تا زیلو را به آنها معرفی کنند.

در موزه، زیلویی دیدم که متعلق به سال ۸۰۸ هجری قمری بود. یکی از تاریخی‌ترین و ویژه‌ترین زیلوهای موزه که مربوط به دوره تیموری است و بافنده آن حاجی بید میبدی بوده است. این زیلو را چطور شناسایی کردید؟

ما میبدی‌ها از دیدن زیلوی قدیمی شگفت‌زده نمی‌شدیم و فقط باید متوجه می‌شدیم یک زیلو کجا پهن شده است. این زیلوی بافته‌شده با سه رنگ هم در شبستان مسجد جامع میبد پهن شده بود و از آن به طور مرتب استفاده می‌کردند و فقط آن را زمستان‌ها به گرمخانه می‌بردند. خانه اجداد من روبروی مسجد جامع میبد بود و ما برای اقامه نماز به آنجا می‌رفتیم. روی این زیلو فرش انداخته بودند که موفق شدیم آن را به موزه منتقل کنیم گرچه هیچکدام از زیلوهای موزه به مهمی آن نبود. حتی در وقفنامه این زیلو نوشته شده که برای مصرف در کدام بخش از مسجد بافته شده است.

زیلوهای دیگر موزه را چطور شناسایی کردید؟

چند پروژه پژوهشی ساده برگزار کردیم و دانشجوها را به مساجد می‌فرستادیم که ببینند این دستبافته‌های قدیمی کجا هستند سپس گروهی برای شناسایی می‌رفتیم.

این گروه شناسایی چه کسانی بودند؟

آقای نقیبی شهردار وقت که علاقه زیادی به زیلو داشت. مرحوم استاد حبیب باغستانی به عنوان کارشناس همراه ما بود. این هنرمند سجاده‌ای از زیلو برای مقام معظم رهبری بافته و ایشان هم هیچ نمازی را بی زیلوی استاد حبیب اقامه نمی‌کنند. یکی از دوستانِ نیروی انتظامی هم همراه ما می‌آمد تا کسی مانع انجام کارمان نشود. حتی به جاهایی که زیلوهای بسیار مهمی داشتند، یک زیلوی نو می‌دادیم تا مسجد یا آن مکان متبرکه بدون فرش نماند. همچنین روی زیلو بافته می‌شد که این دستبافته جایگزین زیلوی وقفی در کدام مسجد است.

فکر می‌کنید هنوز هم می‌شود به جمع‌آوری زیلوهای قدیمی ادامه داد؟

همچنان هم می‌شود روی جمع‌آوری زیلوهای قدیمی کار کرد اما در حال حاضر این کار متوقف شده است. دو زیلوی ارزشمند دیدیم که با هیچ زوری نتوانستیم زیلوها را بگیریم. حتی یک روحانی برجسته هم از اداره اوقاف با خودمان همراه کردیم، فتوای مقام معظم رهبری را هم نشانشان دادیم اما موفق نشدیم زیلوها را بگیریم. ۲۰ سال از آن روز گذشته و نمی‌دانم در حال حاضر چه بلایی سر زیلوها آمده است. زیلوها مربوط به دوره صفوی و بسیار خوش‌بافت بودند.

هنگام انتقال زیلوها به موزه با مشکل خاصی هم روبرو شدید؟

در یکی از بازدیدها، اهل محل سختگیری می‌کردند و اجازه نمی‌دادند زیلو را از مسجد خارج کنیم چون سابقه دزدیدن زیلوها وجود داشت. حتی یک بار مرحوم باغستانی به زبان محلی شعر می‌خواند و می‌گفت بدون آنکه خودمان بخواهیم در نقش چنین افرادی رفتیم. اگر خاطرم باشد متن شعر این بود: سه‌کَسن (سه نفریم)، پلاس مسجد می‌کَشن ( پلاس مسجد می‌دزدند)، اگر بگویم می‌کُشن (اگر آنها را لو بدهیم ممکن است کشته شوند)، اگر نگوییم می‌کَشن (اگر هم معرفی‌شون نکنیم زیلوها را می‌برند).

کارهایی که برای جمع‌آوری زیلوها انجام دادید با کدام بودجه پیش می‌رفت؟

هزینه شناسایی و جمع‌آوری زیلوها به عهده خودمان بود اما برای چاپ کتاب از جاهایی کمک می‌گرفتیم.

خودتان هم در منزل از زیلو استفاده می‌کنید؟

منزل ما در میبد با زیلو فرش شده است. یکی از معجزات زیلو این است که بید نمی‌زند. زیلو هیچ آفتی به جز پاره‌شدن یا سوختن ندارد. رنگ‌های سنتی زیلو هم از روناس و نیل بوده اما چون بیشتر از دو رنگ سفید و آبی در بافت استفاده می‌شده و فرش‌های اماکن عمومی هم به همین رنگ بوده بیشتر از نیل برای رنگرزی استفاده می‌کردند.

تلاش‌ها و فعالیت‌های فرهنگی سید عبدالعظیم پویا موجب شد که در سال ۱۳۸۱ به عنوان مولف نمونه استان یزد معرفی شود. همکاری با دفتر اسناد فرهنگی آسیا در تهران، بنیانگذار هنرستان‌های هنرهای تجسمی در یزد و میبد، تدریس در دانشگاه آزاد میبد، بنیانگذاری انجمن یاوران یادگاری فرهنگی میبد، مدیرعامل بنیاد میبدی، عضو فعال در برگزاری کنگره بین‌المللی رشیدالدین میبدی و سردبیر فصلنامه فرهنگ یزد از جمله اقدامات دیگر این چهره فرهنگی است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *