آستانه بحران بزرگ سید مسعود رضوی

جمعیت ایران از ۳۳ میلیون نفر در سال ۱۳۵۵ به ۸۵ میلیون نفر در سال جاری رسیده، یعنی طی ۴۵ سال اخیر بیش از ۵ر۲ برابر شده است. این میزان جمعیت به صورت نامتوازنی در جغرافیای پهناور ایران زندگی می‌کنند. بدین‌ ترتیب؛ در تهران و توابع آن، یک پنجم کل جمعیت کشورمان ساکن یا شاغل یا مسافر و مهاجر موقت هستند. این تمرکز، توازن یا عرضه و تقاضای آب را دچار مخاطرات بزرگی کرده، اما مشکل فقط آب شرب و تأمین آن نیست. وجودکارگاه‌ها و کارخانجات قدیمی و استقرار صنایع و خدمات و حتی بخشی از کشاورزی در زمین‌های مجاور پایتخت از دماوند تا ورامین و حوالی شهریار و اسلام‌شهر تا کرج، به مصرف و نیازهای بی‌پایان دامن زده و ممکن است در کوتاه مدت با کمبود و جیره‌بندی و در میان مدت با بحران شدید بی‌آبی دست به گریبان شویم.

نگرش سنتی به توسعه کشور، کشاورزی و تأمین مواد غذایی و کالاهای استراتژیک نظیر گندم، شکر، برنج، ذرت و… را بر عهده کشاورزی داخلی گذاشته است؛ در حالی که در خوش‌بینانه‌ترین صورت، ۱۵درصد از مساحت کشور، قابلیت و سابقه کشاورزی دارد و عدم بهره‌وری و شیوه‌های نادرست آبیاری، موجب هدر رفت ۹۰درصد آب مصرفی در این عرصه، و کاهش کیفیت و کمیت محصولات و برداشت‌های زمینی و درختی شده است. در حال حاضر، هم زیان‌های زیست محیطی این سیاست، منابع آب کشور را تخلیه و آخرین اندوخته‌های آن را مصرف می‌کند و هم واردات گسترده تمامی کالاهای مزبور، به ویژه برنج و شکر و ذرت ادامه دارد.

اما در ورای این مسائل، باید توجه داشته باشیم که بحران‌های سیاسی و امنیتی بزرگی در صورت ادامه وضع کنونی به سراغ ما خواهند آمد. عدم شفافیت و ضعف در مدیریت منابع و مصارف آب در ایران، تاکنون آسیب‌های زیادی وارد ساخته، اما با توجه به شاخص‌های بالای مصرف و سرانه آب هر نفر در ایران، و هدر رفت ۳۵ میلیارد مترمکعب آب در مسیرهای انتقال، که با هیچ منطقی سازگار نیست، علاوه بر کمبود و بحران بی آبی، اثرات تخریبی شدیدی بر محیط زیست و طبیعت ایران نیز برجای نهاده است. درک مدیران و دولتمردان ایران در سرتاسر قرن بیستم از توسعه، نگرشی مکانیکی و فاقد هرگونه انعطاف و توجه به ارزش آب و منابع آبی و ساختارهای شکننده زیست محیطی بوده است. رشد شتابان و صنعتی شدن به هر قیمت، گاه در مناطقی فاقد توجیه اقلیمی و امکانات طبیعی، منجر به فاجعه‌های بزرگی همچون آلودگی و خشک شدن کامل چند تالاب هزاران ساله و رودهای پرآب و حتی دریاچه‌هایی شده است که به مثابه رگ‌های زندگی در فلات و کشور ایران جریان داشته‌اند. فقط در دو دهه ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ خورشیدی، نزدیک به ۷۰درصد آب تجدیدپذیر و ذخایر دیگر تخلیه شده است و این موضوع، علاوه بر زمین و گیاهان، سلامت مردم را نیز در معرض تهدید قرار داده و سرعت گرمایش را به فرایند سوختگی و کویرسازی در چند منطقه آباد کشور متحول کرده است.

ایران از نخستین کشورهای بزرگ در معرض خطر کم‌آبی و بی‌آبی است و این امر نه فقط کشورمان را در مخاطره بزرگی گروگان خواهد گرفت، بلکه کل خاورمیانه را می‌تواند دچار تحول و تغییری بنیادین سازد. در حالی که کشورهای بیابانی و ریگزارهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس، مشغول سرمایه‌گذاری برروی منابع آبی و انتقال آب و تغییر اقلیم و افزایش بهره‌وری و تولید گسترده آب شیرین هستند، ایران ممکن است نیازمند آب شرب و سرانه حداقلی برای حیات شهروندان شود و این امر طی یک دهه آینده کاملاً محتمل است. در آن صورت، همان‌طور که در یادداشت‌های قبل گفته شد، تهدیدهای سیاسی و مسائل دیگری نظیر رقابت و خصومت‌های منطقه‌ای و جهانی که امروزه بسیار جدّی به نظر می‌رسد، در برابر بحران کم‌آبی و سوختگی و بی‌آبی، اموری دست چندم و حقیر خواهند بود.

امروزه می‌دانیم و به وضوح می‌بینیم که دستکاری ما در حوضه‌های بزرگ و طبیعی آبی، ساختن سدهای بسیار زیاد و گاه کاملاً فاقد توجیه، نه تنها بهره‌وری کشاورزی و منابع آبی را افزون نساخته، که ساختارهای حیاتی نظیر دریاچه ارومیه را نیز تهدید به خشکی و نابودی می‌کند. اگر بارش‌های نامتوازن دو سال قبل نبود، طبق نظر اکثر کارشناسان آب و محیط زیست، دریاچه ارومیه بیش از نیمی از وسعت خود را کاملاً از دست می‌داد. هم‌اکنون هفتاد درصد تالاب‌های مرکزی و جنوبی ایران به کلی خشک شده و رودخانه‌های عظیم زاینده رود و کارون و کرخه، اگر از کم‌آبی و خشکی رنج نبرند، از آلودگی و دخالت بیمارگونه عوامل انسانی آسیب دیده و به شدّت بیمار هستند. مرگ دسته‌جمعی آبزیان و کاهش گونه‌های طبیعی، مسمومیت و بیماری پرندگان مهاجر و رویدادهایی ‌نظیر تغییر رنگ و غلظت آبها باید زنگ خطر را به صدا درآورد و مردم و مسئولان را از خواب غفلت بیدار کند!

دو دهه اخیر، به جز شش ماه، ایران در خشکسالی نسبی و کامل قرار داشته و بارش‌های طبیعی حدود ۴۲ درصد کمتر از دهه‌های قبل بوده است. این امر، به افزایش برداشت از آب‌های زیرزمینی و استفاده از ذخایر غیرقابل جایگزین در اعماق کوهپایه‌ها و دشت‌ها انجامیده و اگر با همین وضع به خالی کردن سدها و خشکاندن رودها، تالاب‌ها و دریاچه‌ها ادامه دهیم و منابع زیرزمینی را برای کمبودهای روزمرّه مورد مصرف قرار دهیم، نه فقط دیگر آب کافی و سالم، کشاورزی حداقلی و فضای سبز نخواهیم داشت،‌ بلکه برق و گاز نیز در وضعیت بحرانی قرار خواهند گرفت و بسیاری از صنایع ضرورتاً تعطیل خواهند شد. بحران ریزگردها و توفان‌های نمک و کویرزایی در دشت‌های پهناور نظیر دشت مرکزی از کاشان تا قم و تهران و از غرب به سوی قزوین، جمعیت‌های عظیم با مشکلات غیرقابل تصور را به سوی مناطق شمالی و ذخایر کانی و آبی آن حرکت خواهد داد و این به غیر از جابجایی و مهاجرت در فارس و خوزستان و مناطق غربی و شرقی کشور است که از خراسان تا سیستان و بلوچستان را تهدید می‌کند.

راهبردهای قدرتمند و سنجیده‌، براساس نظرات متخصصان و بهره‌گیری از تجربه‌ها و تکنولوژی‌های نوین، برای ما امری ناگزیر و حیاتی است. اما به موازات همه این امور، می‌باید سرمایه‌گذاری بر روی انرژی‌های پاک، به ویژه انرژی خورشیدی که سطح صاف و زمین‌های پهناور و گرم ایران برای این نوع انرژی هماهنگ و مناسب به نظر می‌رسد و انرژی‌های بادی و فرآوری آب و فناوری‌های انتقال در حاشیه دریاها، باید از سه دهه پیش آغاز می‌شد. پس هر لحظه تأخیر همچون بمبی شیمیایی است که آب، زمین و حیات انسانی و تمدنی ما را تهدید خواهد کرد. آنچه در حال رخ دادن است در مقایسه با اعتراضات و برخوردها و تجمعات سال‌های اخیر، اصلاً قابل قیاس نیست. عدم شفافیت و رسانه‌ای نشدن برخی مسائل، واقعیت‌های بزرگ را تغییر نخواهد داد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *