((هفت جرعه از جام بوستان وگلستان))جام اول: مهارت های زندگی از همشهری عزیزمان دکتر علمداران

در ابتدای اردیبهشت ماه جاری وقتی از نوشتار ی ازهمشهری عزیزمان جناب دکتر علمداران استاد ادبیات و دکتری تخصصی زبان وادبیات پارسی در دیارمان تربت حیدریه در تلگرام مشاهده کردم برآن شدم که پیگیر بیشتر موضوع شوم و سرانجام خواستم از دیدگاههای ایشان در زمینه های تطابق شعرای بزرگ ایران همچون سعدی و حافظ با شرایط روز اجتماعی بیشتر بهره مند شوم لذا از ایشان تقاضا کردم در صورت موافقت این مطالب را در قسمتهای مختلف ارسال تا برای استفاده همشهریان و خوانندگان گرامی در سایت تربت مادرج گردد بنا براین اولین مطلب بنام (جام اول )ازهفت جرعه از جام بوستان وگلستان) خدمت علاقمندان درج میگردد با سپاس از جناب دکتر علمداران گرامی ( کاظم خطیبی)

 

((هفت جرعه از جام بوستان وگلستان))
جام اول: مهارت های زندگی

بوستان:
بوستان سعدی یا سعدی‌نامه نخستین اثر سعدی است. او این اثر را زمانی که در سفر بوده‌است، سروده و هنگام بازگشت به شیراز آن را به دوستانش عرضه کرده‌است. این اثر در قالب مثنوی و در بحر متقارب سروده شده و از نظر قالب و وزن شعری حماسی است، هر چند که از نظر محتوا به اخلاق و تربیت و سیاست و مبانی اجتماعی پرداخته‌است.
بوستان سعدی به ده باب( فصل) دارد.
دیباچه ( مقدمه)
باب اول – در عدل و تدبیر و رای
باب دوم – در احسان
باب سوم – در عشق و مستی و شور
باب چهارم – در تواضع
باب پنجم – در رضا
باب ششم – در قناعت
باب هفتم – در عالم تربیت
باب هشتم – در شکر بر عافیت
باب نهم – در توبه و راه صواب
باب دهم – در مناجات و ختم کتاب
نگارش بوستان در سال۶۵۵ به پایان می رسد.
سعدی علاوه برشور ومستی وعشق وجوانی به عنوان معلم اجتماعی وناقد اجتماعی درس مهارت زندگی می دهد.
اینکه فصل اول کتاب در(( عدل وتدبیر و رای)) است نشان از اهمیت وگسترش عدالت اجتماعی واندیشه وخرد ورزی در سه وادی خود و خانواده وجامعه دارد. سعدی برنامه کابردی برای زندگی انسان در:
۱-خودزیستن( مبانی اندیشه ای وتفکر خودی وشخصی)
۲-خانواده زیستن ( همسرداری و وفرزندپروری و گرم نگاه داشتن اولین ومهم ترین کانون اجتماعی)
۳- جامعه زیستن ( مبانی زندگی اجتماعی ورعایت قوانین اجتماعی)داشته ومی داند که بدون عدل وتدبیر و رای(فصل اول بوستان همیشه سرسبز سعدی)زندگی مشکل است.سعدی درد انسان قرن هفتم را فهمیده و نسخه زندگی ارائه نموده است.
او در تدریس مهارت های زندگی از شیوه ی بیان حکایت با زبانی شیوا و بیانی کوتاه بهترین منفعت را به جام دل بشریت ریخته و دانش پژوهان اندیشه را سرمست نسیم بهاری بوستان خویش نموده است.
استاد سخن گاهی ایجاز( سخن کوتاه) را به حد اعجاز رسانده و در قالب حکایتی کوتاه در بوستان وبه ویژه در گلستان دنیایی از اندیشه را به روی مخاطب گشوده است.
اودر فصل اول بوستان حاکمان و دولت مردان و انسان را به رعایت انصاف و عدل وهم زیستی مسالمت آمیز با همدلی و نوع نوستی دغدغه مندی واحساس مسؤلیت فرا می خواند و می گوید:

شنیدم که در وقت نزع روان
به هرمز چنین گفت نوشیروان

که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش باش

نیاساید اندر دیار تو کس
چو آسایش خویش جویی و بس
سعدی جان در حکایتی دیگر می گوید:

شنیدم که خسرو به شیرویه گفت
در آندم که چشمش ز دیدن بخفت

بر آن باش تا هر چه نیت کنی
نظر در صلاع رعیت کنی

الا تا نپیچی سر از عدل و رای
که مردم ز رأیت نپیچند پای

وباز در حکایتی دیگر می فرماید:
شبی دود خلق آتشی برفروخت
شنیدم که بغداد نیمی بسوخت

یکی شکر گفت اندران خاک و دود
که دکان ما را گزندی نبود

جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس
تو را خود غم خویشتن بود و بس؟

پسندی که شهری بسوزد به نار
اگر چه سرایت بود بر کنار؟

می بینیم که در تک تک حکایت های این فصل مهارت های زندگی را بابیانی شیوا و لطیف وکابردی به گونه ای به مخاطب ارائه می دهد که پس از گذشت هشت قرن همچنان کابردی و تازه می نماید.
سعدی در گلستان نیز چنین نگرشی به مهارت های زندگی دارد.
نقطه اوج سعدی در شور و عشق وجوانی در غزلیات می باشد به جرعه ای از این شراب ناب در روز بزرگداشت سعدی بسنده می کنیم.

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی

آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان
که دل اهل نظر برد که سریست خدایی

پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی

حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
این توانم که بیایم به محلت به گدایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی

روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا
در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد
که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی

خلق گویند برو دل به هوای دگری ده
نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی

نکته مهم وسؤال اساسی:
چرا با این همه منابع و دستوالعمل های ناب زندگی وپیشرفت های علمی وپژوهشی در کاربردی نمودن این دستورات در مدرسه ودانشگاه وجامعه هنوز اندر خم یک کوچه ایم؟!!
امید که در بزرگداشت ستاره های درخشان ادب پارسی و آموختن مهارت های زندگی بهترعمل کنیم
پایان جرعه اول در روز اول اردیبهشت ماه جلالی روز بزرگداشت سعدی

مطالب مرتبط

۲ دیدگاه‌

  1. محمدرضا گفت:

    درود بر استاد عزیز. باعث افتخار تربت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *