مورخی که به‌خاطر مصدق از مدرسه اخراج شد

دانش‌آموزی که به‌خاطر عقاید مصدقی‌اش از مدرسه اخراج شد، ناصر تکمیل همایون بود که یک‌بار در ۱۶، ۱۷ سالگی به زندان افتاد و نگران بود که ایران ویران شود.

«آن مدیر چپ بورژواصفت مدرسه علامه، من را از مدرسه بیرون کرد و حتی شفاعت پدرم را نپذیرفت و اشک او را درآورد. من در طول زندگی سه بار گریه پدرم را دیدم. صد بار با هم روضه رفتیم؛ اما هیچ‌وقت گریه نمی‌کرد، فقط دستش را روی چشمش می‌گذاشت، اما سه بار گریه کرد. یک بار همین موقع بود که این مدیر حرف ناجوری زده بود. او دلش شکست. بعدازظهر ۲۸ مرداد هم در خیابان آشیخ هادی بودیم؛ یخچال خانه مصدق را کسی به کولش گرفته بود، مستراح فرنگی خانه‌اش هم دست کسی دیگر بود. پدر من که دید گریه کرد و گفت یک روز خانه شاه را هم همین‌طور می‌کنند و ما زنده بودیم و دیدیم که این اتفاق افتاد. آن روز هم گریه کرد و بار آخر در فوت مادرم.»

به گزارش ایسنا، ناصر تکمیل همایون که صبح روز ۲۵ آبان، در پی ایست قلبی و در ۸۶سالگی از دنیا رفت، این جمله‌ها را در مراسم بزرگداشت و جشن تولد ۸۰ سالگی‌اش در عصر ۱۳ دی‌ماه ۱۳۹۵ در تالار ایوان شمس گفته بود.

تکمیل‌ همایون زندگی خود پس از اخراج از دبیرستان را چنین روایت کرد: «از مدرسه علامه که اخراج شدم رفتم پیش آقای مهیاری مدیر مدرسه مهیار که ملی بود و محققا لمئاتی از عرفان در وجودش بود. فقط از من پرسید: «نماز می‌خوانی؟» گفتم بله. مستخدم مدرسه را صدا زد و گفت: «غلامحسین بیا این را ببر سر کلاس.» هیچ کار دیگری هم نکرد. از اتفاق چند ماه بعد من مهمان زندان شدم. یک پسربچه شانزده، هفده‌ ساله بودم. مادرم که به ملاقاتم آمد از گره روسری‌اش کاغذی را باز کرد به من داد. در کاغذ نوشته بود: «فرزند عزیزم امن یجیب یادت نرود. نمازت را هم بخوان، خدا بزرگ است.» من وقتی از زندان آزاد شدم آقای مهیاری برایم معلم گرفت که این مدتی که زندان بودم را جبران کنم و از درسم عقب نیفتم.»»

او که جامعه‌شناس و تاریخ‌نگار بود، در همان مراسم نیز پس از سال‌ها گفتن و نگاشتن درباره ایران، تاریخ آن، حوادث و میراث تاریخی گفته بود: «حوادث تاریخی مهم هستند و مورخ کسی است که بتواند این حوادث را آنالیز و تحلیل کند؛ اما یک چیزی دیگر هم هست، این حوادث تاریخی هم مورخ را می‌سازند.»

ناصر تکمیل همایون حتی در «مرزهای ایران در دوره معاصر» (فصلنامۀ تاریخ روابط خارجی، ۱۳۸۰، شمارۀ ۷-۸) به بررسی دگرگونی‌های مرزهای کشور ایران در چهار جهت جغرافیایی پرداخته، از مدارک و اسناد معتبر همچون نقشه معاهده‌های مرزی ایران با کشورهای همسایه بهره گرفته و خواننده را با تصویری کامل از کوشش‌های استعمارگران برای تجزیه ایران در سده‌های نوزدهم و بیستم روبه‌رو می کند.

در ادامه به برخی دیگر از دیدگاه‌های او در موضوعات مختلف که در کتاب‌ها و مقالاتی به رشتۀ تحریر درآمده‌اند می‌پردازیم.

پیکار برای عدالت، تاریخ صدوپنجاه سالۀ ایرانیان است

«واقعه‌ها و رویدادهای تارخی همه‌گاه دارای زمینه‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، درون جامعه‌ای و برون جامعه‌ای می‌باشد و به‌ناگاه و بی‌ارتباط با گذشته‌های دور و نزدیک تحقق نمی‌یابند.

قیام‌ها و انقلاب‌ها چه از لحاظ هدف و چه از لحاظ روش در شرایطی رخ می‌دهند که زمینه‌های از پیش ساخته‌شده داشته باشند و کلیت ارزشی جامعه به آن حقانیت دهد.

بی‌آنکه در شناخت انقلاب اسلامی ملت ایران، ریشه‌یابی ژرف تاریخی به‌عمل آورده شود و سیر قیام‌ها و انقلاب‌های جامعه ایران پیش از ظهور اسلام یا حرکت‌های سیاسی و حق‌طلبانه علویان و شیعیان و دیگر ایرانیان در دوران بعد از اسلام، بازشناسی گردد، می‌توان به‌روشنی هرچه تمام‌تر از آغاز برخورد جامعۀ ایران با سیطره‌جویی امپریالیست‌ها، در جنبش‌های تکاملی ملت جایگاه تاریخی آن را بررسی نمود.

نهضت‌های عدالتخواهانه سنتی ایران که همیشه از باورهای دینی الهام می‌گرفت در دورۀ سلطه‌گری کانون‌های سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی، غربیان، صبغۀ استقلال‌طلبی پیدا کرد و در پیوند با نظام حکومتی ایران که در توازن قدرت‌های برون‌مرزی شکل یافت، جنبه آزادی‌خواهی بدست آورد به‌طوریکه از نخستین حرکت‌های سیاسی مردم، جوهر اصلی آن یعنی عدالت در دو خواست استقلال و آزادی بیان گردید و مردم تحقق عدالت همه جانبه را در بودن استقلال ملی و آزادی‌های فردی و اجتماعی می‌دانستند و جامعه مستقل و آزاد را زمینه‌ساز عدالت به شمار می‌آوردند.

پیکار برای عدالت یا به زبان دیگر نبود تحقق استقلال و آزادی در میهن، تاریخ یکصدوپنجاه سال زندگی ایرانیان است. از زمان‌های پیش از مشروطیت تا دوران آن انقلاب مقدس ملی و از آن روزگار تا زمان ملی شدن صنعت نفت و از آن عصر به‌پاخاستگی تا پانزدهم خرداد خونین که نقطۀ عطف تاریخی تلاش‌های جدید ملت ایران به شمار آمده است.

انقلاب اسلامی ملت ایران حرکت تکامل‌یافته‌ای است که طی سالیان دراز در برخورد جامعۀ ایران با جامعه‌های غربی پدید آمده است و به گونه ساختمان بزرگی هر بخش آن را می‌توان در گذشته‌های مبارزاتی مردم این سرزمین بازیابی کرد.»

(کتاب میهن دوستی در ایران، تهران، استقلال، ۱۳۵۹.)

زن در تاریخ ایران

«دانستیم که در جامعه وظایفی وجود دارد. هر نهادی مرکز وظایفی است که پاسخگوی نیازهای ویژه جامعه‌اند. در تمامی وظایف، زنان و مردان سهم مشترکی دارند. در نهاد خانواده و نهاد تعلیم و تربیت نظر به موقعیت طبیعی زن و تحولات جوامع، زنان نقش ارزنده‌ای به دست آورده‌اند. در جامعۀ ایران از دیرباز در رابطه با محیط اقلیمی و قدرت‌های سیاسی و ناامنی‌های منطقه‌ای و داخلی، زن موقعیت ویژه‌ای یافته که وی را در پیوند با نیروهای متعادل ارزش‌ها قرار می‌داده است. در برابر مردان، هم‌نشین و هم‌بستر و تولیدکننده و در کل جامعۀ انسانی از خود بیگانه و شیئی شده و در عین حال مقدس و باحرمت و منزلت تجلی گسترده است. با این ویژگی‌ها زن ایرانی قدم به دورۀ معاصر می‌گذارد. در این دوره عوامل سنتی سازنده، کمابیش در جای خود باقی هستند. کل جامعه در برخورد با نیروهای خارجی فراگرد جدیدی را پیدا می‌کند و زن نیز در مسیر این دگرگونی‌ها قرار می‌گیرد. قدرت سیاسی و استبداد دینی و غرب‌گرایی، سه عامل مهمی هستند که هر کدام به شیوه‌ای در زن اثر می‌گذراند. خط اصیل ایرانی که با فرهنگ و مذهب و ارزش‌های جامعه پیوند خورده است به عنوان پایگاه اصلی حیات اجتماعی زنان به شمار می‌آمده. کوشش این راه و روش معطوف بر این بود که زن با تمام ناملایمات و سختی‌ها، در تحولی قرار بگیرد که به ساخت انسانی وی آسیب نرسد و به معنای واقعی آزاد گردد و آزاد بکند. یعنی زن که تا زمان حال ناموس اجتماعی و مظهر هویت فرهنگی جامعه و بقا و استمرار ملیت به شمار می‌رفت، در فرا گرد ارزش‌پذیری جدید از غرب، به صورت عامل سلطۀ فرهنگی درنیاید.

این خط کل جامعه را مد نظر داشت. آزادی زن و سازندگی او را در گرو آزادی وطن و استقلال تامۀ آن می‌دانست و بر این عقیده بود که تا جامعه از قیود و وابستگی‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی رها نشود و به خو نیاید و در حرکت فرهنگی قرار نگیرد، هیچ تحولی و تکاملی نمی‌تواند تحقق پیدا کند.»

(بررسی موقع و منزلت زن در تاریخ ایران، فرهنگ و زندگی، سال ۱۳۵۴، شمارۀ ۱۹ و ۲۰ (ویژۀ زن در فرهنگ ایران و جهان))

«ایران زمین» برای ایرانیان مفهوم آرمانی دارد

زندگی بر دوام تاریخی و سیطرۀ عمومی طبیعت و جغرافیا بر انسان و جماعت‌های انسانی استحکام خلق و خوی خصلت‌های بشری در پیوند با محیط و هم‌نوعان و هم‌زادگان و ایجاد ارتباط‌های ارزشی میان آنان و برقراری هم‌بستگی و الفت به افراد انسان در جغرافیای زیست مشخص و حیات مادی و پدیدارهای فرهنگی آنان نوعی هماهنگی و هم‌سویی دارد و تقدس اجتماعی یا عشق و دوست داشتن طبیعی را در آنان پدید آورده است. از این رو جغرافیای مرز و بوم میهن، انواع افسانه‌ها و اسطوره‌های باستانی و تاریخ ساخته‌یی را عرضه کرده که نزد ملت‌های جهان متفاوت است.

برای ایرانیان «ایران زمین» فزون بر معنای جغرافیایی و جهان‌شناسی سنتی، مفهوم میهن و آرمانی دارد و این امر از آغاز تجلی تمدن‌های بزرگ جهانی شناخته شده بود و بی‌آن‌که ساکنان آن جنبه‌های نژادگرایانه داشته باشند، با بی‌حرمتی به سرزمین‌های دیگران را ارزش بدانند، از سرزمین خود مفهوم انسانی و حد و رسم یافتۀ «نیاخاکی» داشته و از آن پاسداری کرده‌اند.

اکنون نیز که معضلات زیادی در کشور وجود دارد و همسایگان ما در شرق و غرب و شمال و جنوب دست‌خوش فتنه‌انگیزی‌های ابرقدرتان سلطه‌گر قرار گرفته‌اند، خاموش ماندن صاحبان اصلی این خانۀ تاریخی به ویژه نسل جوان و چاره‌ساز ایرانی به هیچ وجه شایستگی فرهنگ و فضیلت و اخلاقی مردمی نیست که مشعل‌دار راستی و عدالت و آزادی و آزادگی بوده اند. دریغ است ایران که ویران شود.

(ایران زمین، خانۀ فرهنگی و ابدی ایرانیان، حافظ، شهریور ۱۳۸۶، شمارۀ ۴۴)

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *