یادداشتهای دکتر اصغر دادبه/۱ ایران و هویت ملی ،آن‌که ایران‌ را از یاد نبُرد، از یادها نخواهد‌ رفت

۱. پور سینا و هویت ملی

سده چهارم هجری قمری در ایران عصر بازشناسی و بازیابی هویت ملی است.

تنها حکیم فردوسی نبود که در این راه و در این کار به‌‌جان می‌کوشید، که تمام بزرگان، چه ادیبان و شاعران، چه حکیمان و فیلسوفان، جمله در این بازشناسی و در این بازیابی نقشی ویژه ایفا می‌کردند.

پورسینا، که به نظر می‌رسد پرورده پدری است به احتمال زیاد از طبقه دهگانان (دهاقین)، همان طبقه‌ای که فردوسی بدان تعلق داشت، با روی‌ آوردن به حکمت ملی، از یک‌ سو، یعنی روی‌ آوردن به حکمت مشرقی (اشراقی) و نقد یونانی‌گری و یونانی‌گرایی افراطی (بنگرید به مقدمه «منطق‌المشرقیین») و از سوی دیگر، همکاری با جریان‌های سیاسی و حکومتی‌ای که به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی توجهی ویژه داشتند، در کار بازشناسی و بازیابی هویت ملی می‌کوشید.

در رویکرد نخستین، افلاطون‌گرایی پورسیناست؛ متفکری که سخت ارسطویی بود. این رویکرد در نهایت گونه‌ای روی‌ آوردن به آراء فلسفی و فرهنگی ایران است. به‌عنوان نمونه، توجه به نظریه «قدم یا ازلیت ارواح» در قصیده «هبطت الیک من‌ المحل‌ الارفعر ورقاء ذات تعزز و تمنع: فرود‌ آمد به تن از عالم غیبر همایون‌ طایری فرخنده مقبل» که نظریه‌ای است افلاطونی و در نهایت ایرانی.

زردشت از اهورامزدا می‌پرسد: «نخست روان‌ها را آفریدی یا پیکرها را؟» و اهورامزدا پاسخ می‌دهد: «هزاران سال پیش از آفریدن پیکرها، روان‌ها را آفریدم». این «هزاران سال» را می‌توان به «ازلیت یا قِدَم» تأویل کرد، آن‌سان که در یک حدیث نیز آمده‌‌ است: «ان‌ الله خلق الارواح قبل‌ الاجساد بالفی سنه او باربعه آلاف سنه: بی‌گمان خداوند روان‌ها را دوهزار سال یا چهارهزار سال پیش از بدن‌ها بیافرید».

در رویکرد دوم، پشت‌ کردن به دعوت سلطان محمود غزنوی بود، با تمام امکاناتی که می‌توانست از آن بهره‌مند شود، اگر می‌‌پذیرفت و با تمام خطرهایی که ممکن بود متوجه او شود، و اگر نمی‌پذیرفت، که نپذیرفت و به گرگان و اصفهان و همدان روی‌ آورد، ازآن‌رو که هم در گرگان حکومتی فارسی‌گرا استقرار داشت (از نوع حکومت قابوس وشمگیر و حاکمیت اندیشه‌های طرح‌شده در قابوسنامه) و هم در اصفهان و همدان (از نوع حکومت علاء‌الدوله کاکویه، شخصیتی که خواستار نوشته‌ شدن دانشنامه علائی شد).

پور سینا نه فقط از غزنین روی‌ برتافت و به اصفهان و همدان روی‌ آورد و برای حکومتگران این نظام «دانشنامه علائی» و رساله‌هایی در دانش پزشکی به زبان فارسی نوشت، بلکه از راهنمایی آنان نیز دریغ نورزید و حتی به‌سبب حمایت از آنان به زندان هم افتاد! یک‌چند شغل وزارت را پذیرفت و عملاً در اداره نظامی شیعی و فارسی‌‌گرا که مروج فرهنگ ایران بود، تا پایان زندگی خود کوشید.

آن‌که ایران‌ را از یاد نبُرد، از یادها نخواهد‌ رفت

پورسینا در چند اثر خود، از جمله کتاب معروف «التنبیهات‌ و الاشارات»، برای اثبات استقلال روح (نفس) نسبت به بدن نظریه‌ای مطرح می‌کند زیر عنوان «انسان معلق در فضا» یا «انسان پرنده». برطبق این نظریه انسان در هیچ حال (هوشیاری، مستی، بیداری، خواب) از خود غافل نیست، حتی اگر در فضایی آرام معلق‌ گردد، به گونه‌ای که پیکر خود را حس‌نکند، بازهم از خویشتن خویش (روح خود) غافل نخواهد‌ بود و چنین است که روح، وجودی است مستقل نسبت به بدن و من برآنم که زنده‌یاد استاد اسلامی ندوشن از آن زمان که مطالعه تاریخ و فرهنگ ایران را، به‌عنوان برنامه اصلی و علمی خود برگزید شعارِ ایران را از یاد نبریم، پیش چشم داشت و پیوسته با تعبیرهای گوناگون در کار تبیین و توضیح آن می‌کوشید و آثاری ارجمند پدید می‌آورد. استاد که با تمام وجود به‌ ایران می‌اندیشید ممکن بود که دمی از خود غافل شود، اما یک دم از ایران غفلت نمی‌ورزید که ایران روح و روان او بود؛ همان خویشتن خویش که پورسینا از آن سخن می‌گفت و بر آن بود که در هیچ حال غفلت از آن ممکن نیست. سبب آن بود که نه‌تنها استاد اسلامی در ایران بود که ایران، آن ققنوس نامیرا که به‌مثابه روح او و چونان خویشتن خویش او بود پیوسته در او بود و تا دم آخر بدو زندگی می‌بخشید و او را برآن می‌داشت تا از ایران سخن بگوید و برای ایران بنویسد و با به‌کارگیری این روش، به زندگی خود معنا ببخشد و هوشمندانه و دردمندانه، خطاب به فرزندان میهن اعلام کند: «ایران را از یاد نبریم»… و من در سخنرانی‌ای که در همین موضوع و یادداشت انجام داده ام، کوشیده‌ام بیان کنم که چرا باید ایران را از یاد نبریم؟!

بخشی از سخنرانی در شب استاد اسلامی ندوشن، در یزد، در زمستان ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۱ روزنامه اطلاعات 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *