دربارۀ نویسنده، مترجم و روزنامه نگار بزرگ افغانستان صلاح الدین سلجوقی روح دانای هرات سیدمسعود رضوی

در میان نویسندگان و فرهیختگان افغانستان در قرن گذشته،
صلاح الدین سلجوقی از جایگاه ممتازی برخوردار است، سلجوقی محدود به یک حوزه نبود. او شاعری زبردست و مترجمی توانمند بود، مطالعات فلسفی عمیقی داشت و علاوه بر اینها یک روزنامه نگار حرفه ای نیز به شمار می رفت. به غیر از دانش فلسفی و صاحب نظر بودن در عرفان و تصوف، شاعر هم بود، و افزون بر این توانایی ها به عنوان ژورنالیست و نویسنده یا نثرنویس بزرگ افغانستان شناخته می شود که فراتر از کشورش اثرگذار بوده است. شاید اگر خواسته باشیم تمام شخصیت توانای صلاح الدین سلجوقی را در چند جمله معرفی کنیم، این نوشته استاد خلیل الله خلیلی در کتاب خواندنی آثار هرات منتشره در سال ۱۳۱۰ راهگشا باشد و البته برای بهره گیری محققان، منابع استاد خلیلی را هم در پی جستار می آوریم:
«… شاعر زبردستی که با یک روح شجاع و یک خامه مقتدر در زمینه نظم و نثر، علم تصرف برافراشته. فرزند باهوشی که به مزایای علم و فضل و به بازوی یک فطرت زنده و بیدار، نام تاریخی در ادبیات هرات گذاشته، آقای سلجوقی است. بدون رعایت رسمیات، تنها از ملاحظه افکار و آثار او باید اعتراف نمود که صلاح الدین در حزب ادبای نقاد و روشن خیال هرات، اول کسی است که علم مظفریت را در این موضوع به دوش نهاده و سرسلسله مرحله زندگانی ادبیات عصری این محیط معرفی می گردد. ادیب، عالم، مورخ، دیپلمات، سیاسی، نطاق و الحاصل، روح بسیار دانای هرات سلجوقی است.» (صدیقی، شمارۀ دوم، سال اول مجلۀ هری، به استناد: محمدعلم غواص، سخنسرایان هرات در قرن ١۴، بخش اول، نسخۀ دستنویس، ص ١۶٠؛ آثار هرات، چاپ سال ١٣١٠ ه.ش.، جلدسوم، ص ١۴٧، شعرای معاصر هرات، چاپ سال ١٣٣٠ ه.ش.؛ و معاصرین سخنور، تألیف خال‌محمد خسته، چاپ ١٣٣۹ ه.ش.، کابل.)
صلاح الدین در سال ۱۳۱۳ قمری برابر به ۱۲۷۶ شمسی در گازرگاه ولایت هرات محله ای که تربت خواجه عبدالله انصاری در آن قرار دارد، زاده شد و در همین شهر به فراگیری علوم آغاز کرد و ادامه داد تا به مرتبه تحقیق و نویسندگی رسید. او فرزند مفتی
سراج الدین، پسر عبدالصمد، پسر ملا ابوبکر، پسر ملا عبدالعظیم بود و فقط می خواند و می نوشت و احیانا می اندیشید زیرا در تمام عمرِ علمی و اجتهادیش در چند زمینه، تحلیل و اندیشه انتقادی را همیشه به کار می بست. پدرش مفتی سراج الدین نیز شاعر بود که در پرورش فرزند مثمر اثر زیادی گذاشته است. اما دانش و علوم رایج وقت را در نظامیۀ هرات نزد استاد غلام مصطفی و علامه محمد عمر سلجوقی فرا گرفت.
خانوادۀ سلجوقی که همه اهل دانش و معرفت بودند، در پایحصار (جوار قلعه اختیارالدین) در شهر هرات زاده شد. خود در این باره طی نامه‌ای که به محمدشوکت التونی نویسندۀ کتاب محمد در شیرخوارگی و خُردسالی یا سرگذشتِ یتیم جاوید نوشته است، چنین یاد می‌کند: «من در هرات از یک عایله‌یی که تا یاد می‌دهند علمای معقول و منقول بوده‌اند، به وجود آمده‌ام.»
کودکی و نوجوانی وی به کسبِ دانش و ادب، تربیتِ اخلاق، تنمِیَه و تزکِیَه نَفْسْ و پرهیزگاری سپری شد. ادبیات پارسی را نزد پدرش که از فرهیختگان بنام هرات بود، فراگرفت. او که در کنار سعی و تلاش خود، از حافظه قوی نیز برخوردار بود، در نوجوانی با مقدمات دروس عربی آشنایی کامل یافت. پس از آن به مدرسه سلجوقی‌های هرات رفت و در آنجا علوم متداوله زمان را آموخت و سپس به پاکستان و هند و عربستان سفر کرد و به فراگیری زبان‌های اردو، انگلیسی و عربی پرداخت. از دوران شباب که راه تصوّف را در پیش گرفته بود، در آموختن فلسفه نیز تا سرحد کمال کوشید تا آنجا که استاد مسلم فلسفه، تصوف، الهیات و ماورالطبیعه شد. او خود نوشته است: «تا مدتی به شیوۀ اجداد خود منسلک بودم که بعد از آن شوق فریدِ مطالعه و مزیدِ غور در ادب و اخلاق و الهیات و تصوف مرا قدری بیشتر جانب فلسفه سوق داد.»
در باره مشاغل و مدارج وی نوشته اند: «نخستین بار وی در سال ١٢۹۴ خورشیدی، به‌عنوان مفتی محکمۀ شرعی هرات، کارمند رسمی دولت شد. پس از آن، به‌عنوان آموزگار لیسۀ (دبیرستان) حبیبیۀ کابل و مدیر معارف هرات اشتغال ورزید و مدتی نیز به نگارندگی جریدۀ اتفاق اسلام و جریدۀ فریاد در هرات مشغول به خدمت بود. سپس به کابل آمد و به‌عنوان معلم لیسۀ (دبیرستان) استقلال به تدریس پرداخت و در همان حال عضو دارالتألیف نیز بود. پس از آن، در سمت‌های مختلف دولتی، از جمله: مدیر جریدۀ ثروت، منشی دارالتحریر شاهی (در سال ١۹٢٣ میلادی)، مدیر مطبوعاتِ وزارت امور خارجه، کنسول افغانستان در بمبئی، ژنرال کنسول افغانستان در دهلی، اولین رئیس مستقل مطبوعات (در سال ١٣١۸ ه.ش) مستشار و وزیر مختارِ درجه اول در سفارت افغانستان در کراچی و وکیل منتخب شهر هرات در دوره هفتم شورای ملی (در سال ١٣٢۸ ه.ش) و رئیس مستقل مطبوعات (در سال ١٣٣٢ ه.ش) اشتغال داشت.»
در احوال شخصی صلاح الدین سلجوقی نوشته اند که: «سه بار ازدواج کرده، اول با دختر کاکایش و پس از مرگ آن، با دختر یکی از بزرگان کابل که باشاه امان الله پیوند خویشاوندی داشت و ثمرۀ آن دو فرزند بود، زن دوم نیز وفات کرد و بار سوم با بانوی باذوق و دانشمند حمیرا سلجوقی عقد نکاح بست، حمیرا بیش از انتظار خدمت استاد نمود و البته شعر هم می سرود.» صلاح الدین در تقریظ مجموعۀ اشعار حمیرا زیر عنوان گلبرگها در موردش اینطور اظهار نظر نموده است: «امروز به کار نوشتن و تفحص کتاب خود نپرداختم، زیرا جشن بیست و هشتمین سال همسری من و همسر عزیزم حمیرا می باشد، چون خشت نخستین و فرخندۀ دوستی و همسری ما به اساس فضیلت نهاده شده است، همیشه این روز خجسته را با گوهرهای ارزندۀ ادب و سخن افتتاح می کنیم».
حمیرا، این بانوی ادیب و شاعر شرین کلام، نه تنها به عنوان یک همسر، بلکه به مثابۀ یک شاگرد از دل و جان در خدمت استاد قرار گرفت و زمانی نیز مسجدی را برای عبادت مسلمانان به نام حمیرا سلجوقی بنا (اعمار) نمود که به طرف غرب منزل علامه سلجوقی در کوچه ای که جادۀ دارلاامان را به گذر گاه وصل می نماید واقع شده است. استاد ثروتمند بود و از ثروتش در راه امرار معیشت و اندوختن علم و دانش و امورات خیریه استفاده می کرد و همسرش حمیرا نیز از همان ثروت مزار و تربت سلجوقی را از سنگ مرمر به گونۀ زیبا ساخته و آراسته است. علامه سلجوقی در سال ۱۳۴۹ ه.ش درگذشت و ضایعه ای بزرگ بر فرهنگ و تاریخ افغانستان فرود آمد.
سلجوقی دانش فراوان اندوخته و به همین جهت دربارۀ او
گفته اند یک دائره المعارف بود، او به زبان دری مسلط و بر ادبیاتش چیره و استاد بود. افغانها به او لقب علامه داده اند و برازندۀ اوست. صلاح الدین به زبان های عربی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی و اردو هم تسلط داشت و به خاطر همین وزانت علمی بود که امان الله خان او را به عنوان منشی مخصوص خود برگزید و بعدها نیز به عنوان قنسول افغانستان در بمبئی، وزیر مختار در دهلی، سپس کراچی و قاهره برگزیده شد. زبان تازی و بلاغت عربی را استادانه آموخته و تاریخ و معارف اسلامی را نیک می دانست و پژوهیده بود. دانش او در این عرصه چنان بود که با عضویتش در انجمن نویسندگان مصر موافقت کردند.
صلاح الدین در مصر شخصیت شناخته شده ای بود. شاید به دلیل همین ارتباط فراوان با ادبا و نویسندگان مصری بود که کتاب سرگذشت یتیم جاوید اثر محمد شوکت التونی را ترجمه کرد و با نویسندۀ آن نامه نگاری فراوان داشت. جدای از این کتاب مقالات بسیاری هم در مجلات و نشریات عربی نوشت و کتاب «الاضواء فی میادین التکفیر و الفلسفه و العلم و اللغه و الادب» را در سال ۱۳۴۰ در قاهره منتشر کرد.
دانش سلجوقی تنها به آموزش وی در مدرسه خلاصه نمی گردید، به قول حبیب نوابی، در نزد او هر چیز دانش بود و از نظر او هر واژه دنیایی از مفاهیم را افاده می کرد. از کتابها مطالب ناب را انتخاب نموده و به حافظه می سپرد و می نوشت، طوری که خودش چنین اظهار نموده است: «یک انچ که بر معلومات خود می افزودم به همان تناسب نوشته را به وجود می آوردم». خلاصه آنکه وی نه تنها به زبان عربی تسلط داشت ، که بدین زبان به فصاحت و رسایی سخن میگفت، در زبان انگلیسی و لاتین توانمند بود و کاوش های فروان نموده، امثال و حکم بسیار را از زبان انگلیسی، فارسی دری و عربی در ذهن سپرده بود. شخصیتی متدین و با تقوا بود و چنانکه گفتیم راجع به عرفان اسلامی بهره و معلومات وافر داشت.
با تمام این ها سلجوقی خواسته و نخواسته دستی در سیاست هم داشت. پس از پایان ماموریت های درازآهنگش افغانستان را رها نکرد و به کشور بازگشت و ریاست اداره نوبنیاد مطبوعات را متصدی شد. او همچنین در انتخابات پارلمانی شرکت کرد و از سوی مردم هرات به نمایندگی در شورای ملی هفتم برگزیده شد و البته در کنار سیاستگری، ادب و فرهنگ را از یاد نمی برد و در همین دوره عضو انجمن های ادبی و بعدها دائره المعارف آریانا شد.
صلاح الدین مقالات ارزشمندی در روزنامه های اتفاق اسلام، ثروت و … نوشت و کتاب های ارزشمندی ترجمه کرد یا به رشته تحریر درآورد که همه از اعتبار علمی بالایی برخوردارند. افکار شاعر، اخلاق ارسطو، نقد بیدل، التهذیب و … جملگی کتاب هایی هستند که هریک در جای خود منبع و مرجع کم نظیر در موضوع خود به حساب آمده و بارها در داخل و خارج از افغانستان منتشر شده است. به تازگی یکی از نوشته های ارزشمند او را که نیم قرن پیش در مصر چاپ شده و عنوان آن « تأثیر اسلام بر فلسفه و هنر» است، در سالهای اخیر جسته و به دری ترجمه کرده اند.
استاد سلجوقی در سال ۱۳۱۵ ه.ش با عنوان جنرال قونسل افغانی به دهلی هندوستان رفت، در سال ۱۳۱۸ به کابل آمد و به مقام رئیس مستقل مطبوعات منصوب گردید. در این وقت با شعرا، ادبا و نویسنده گان و دانشمندان به کارهای ادبی، عرفانی و ژورنالیستی پرداخت. در سال ۱۳۲۷ش با مقام وزیر مختار سفارت افغانستان در کراچی پاکستان انجام وظیفه نمود و در سال ۱۳۲۸ش از طرف مردم هرات در هفتمین دورۀ مجلس شورای ملی به عنوان نمایندۀ مردم انتخاب گردید و در سال ۱۳۳۲ بار دیگر به سمت ریاست مستقل مطبوعات انتخاب شد، و تا سال ۱۳۴۰ به این وظیفه مشغول بود. وی در جریان همین مشاغل سیاسی و مدیریتی و رسمی، کارهای مهم و ارزنده ای انجام داد، که تأسیس رادیو کابل نمونه ای از خدمات فرهنگی او به حساب
می آید. تاریخ درگذشت وی همچنان که روی سنگ مرقدش ثبت است، ۱۶جوزای ۱۳۴۹خورشیدی است و نام او بی گمان در راه فرهنگ و نوشتن و دانایی ماندگار است.
درباره ویژگیهای شخصی و رفتاری صلاح الدین سلجوقی هم کسانی اظهار نظر کرده اند که برای آشنایی با وی جالب است. او با استعداد و نبوغی که داشت، به‌گونه طبیعی دارای ویژگی هایی بود که در افراد عادی جسته و یافت می نشود. غلام حبیب نوابی شاگرد استاد سلجوقی که شماری از نامه‌های استاد عنوانی او نگارش یافته است، از دیدگاه و برداشت‌های خود، پیرامون ویژگی‌های فردی سلجوقی، نکاتی را یادآور می‌شود که می‌توان آن را به‌عنوان دقیق‌ترین اطلاعات در مورد سلجوقی بازگفت:
«نویسنده شهیر … دارای یک شعله سرمست از سرور و نشاط خاصی است … و از این دارایی، گاهی زیاد پر حرکت و به وضع و حالت غیر متعارف و تمایزی به نظر می‌آید. بسیار می‌نوشت و بسیار حرف می‌زد. نقد و تبصره داشت… بسیار وسیع حرف می‌زند، به آواز می‌خندد و بسیار می‌خندد. مرد مزاحی درجه اول است. هر نوع کلمات بی‌پرده و امثله و ابیات هزل‌آمیز از دهانش می‌پرد. کمتر آرامش و سکون خود را حفظ می‌تواند وقتی فکر کند… کوتاه کوتاه ولی سریع و تند قدم می‌زند. عرض و طول اتاق یا دهلیز یا صحن عمارت را گاهی به شدت می‌پیماید. بسیار به سرعت، ولی روان و صاف حرف می‌زند و لهجه‌اش از هرات… سررشته کافی دارد… در امور اداری و حسابی… دلچسپی ندارد. به اجرای کارهای (امور خانه) مایل نیست…»
ادامه دارد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *