گزارش جلسهی انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۰۸ به قلم شاعر عزیز همشهری آقای حمید زارع
گزارش جلسهی انجمن قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۰۸ به قلم شاعر همشهری آقای حمید زارع (بخش اول)
ن والقلم
عصر به خانه رسیدیم. ساعتی جلو آینه کنار خرتوپرتهای بیشمارش دراز کشیدم، در گرمای دلچسب و گیجکنندهای آوای هشدار گوشی چرتم را پاره کرد. با چرخش دستگیره در باز شد و برق اتاق روشن. انگار دیرش میشد. با عجله لباس پوشید و جلو آینه روبهروی ما خودش را وراندازی کرد و بلافاصله پالتو قهوهای آستردار و بلندی را که حسابی دوستش دارم و خونم را به جوش می آورد پوشید. دفترچهی یادداشت کوچکی کنارم نشاند و راه افتاد. بین گرما و تاریکی گاهی صداهای گنگ و نامفهومی شبیه صدای اتومبیل و بالا رفتن از پلهها درهم می آمیخت. غرق دنیای خودم بودم که با انگشتان استخوانی و لاغرش مرا بیرون کشید و کلاه کلهقندی و دُمدارم رو از روی سرم برداشت و گذاشت روی میز چوبی زردرنگ. گوشهی چشمم قطرهای شیر کم چرب یادگار یادداشت آخرین خریدهای امروزش دیده میشد!
پلکم را مالیدم. دور تا دور میزها در دو ردیف بر و بچههای عاشق ادبیات تربت نشسته بودند. آهسته گفت: «ببین! امروز هم گوش باش هم چشم. هر چی دیدی و شنیدی فقط بنویس.» با ذوق گفتم «ای جانم! رفیق، تو اشک منو دربیار، منم هر چی تو دلم دارم میریزم روی کاغذ! قبول؟» سری به علامت تایید و رضا تکان داد.
گلوی میکروفن با سوت ممتد و کمجانی صاف شد. صدای گرم و مهربان خانم مریم بهنام مجری جلسه در فضای آرام و صمیمی کتابخانه پیچید و نگاههای مشتاق ادبدوستان انجمن را به منشأ رایحه جلب کرد: «یک سلام گرم از دل یک عصر سرد زمستانی…» سرآغاز برنامهها غزل «گر چه ما بندگان پادشهیم» با صدای دلنشین استاد نجفزاده قند مکرر شد. برای شیرینکامی جمع و خرسندی از این بیشتر نیست که این جا دیوان حافظ به لطف استاد مصحفی درمیان صدیقان است!!!
عزیز شاعر پرانرژی و باانگیزه مهدی یپرم ما را با غزل «یادگار روزهای بیکسی یادت بخیر» و در امتداد آن «دوستت دارم ولی در دیده پنهان میکنم» به دنیای خیالانگیز شعر برد و آنگاه استاد محمد جهانشیری برادر اسفندیار شعر تربت با سرودهای گویشی و شیرین در وصف زمستان مجلس را غرق لذت نمود.
مرد فرهیخته دوستداشتنی، دانای خوشبیان دکتر علمداران عزیز از اندیشههای زن در شاهنامه میگوید و به حق در تطهیر فردوسی از ابیات الحاقی جهد قابل ستایشی دارد. شاعر تازهوارد انجمن خانم رضایی با خوانشی عالی و مسلط تحفهای از شعر مجتبی کاشانی ارزانی جمع میکند.
گرم نوشتن هستم و انگار یک نفر باز هم حضورم را با دل و جان احساس میکند. آقا بهمن صباغ زاده برایم شیرینسرودهای به نمایش میگذارد: «خودکار آبیام پرِ پرواز میشود…» حسابی کیف میکنم و سر ذوق میآیم کاش قرمزی هم کنارم بود تا برای شنیدن همین شعر هم که شده سراپا گوش میشدم و او به جایم زحمت نوشتن را میکشید!!
گزارش جلسهی انجمن قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۰۸ به قلم شاعر همشهری آقای حمید زارع (بخش دوم)
مهربانپرستاری شاعر با صدای مجری به شعرخوانی دعوت میشود. آمنه فرامرزی نژاد آرام و با وقار میخواند«هرچند تقدیرم از اول یک مترسک بود…» نوبت به نوجوان نویسندهی انجمن زینب ناصری میرسد قلم هنرمندی دارد و آیندهای روشن «بگو برایم از عشق از هوای یار» خانم کرمانی شاعری توانا و دغدغهدار است. سرودهای آورد که این قسمتش را دوست داشتم: «گمانم خدانیز شرمنده شد» نقد خوبی شد و امیدوارانه به جمع دوستانش برگشت.
متنی ادبی و بسیار پویا اما با سرعت توسط خانم احمدی شنیدیم که در آینده از کارهای ایشان بیشتر خواهیم دید و شنید. مهدی حسن زاده ترانهسرایی که اشعارش عجیب بر دل می نشیند با «فکر کن رنگ آسمون بپره» بزم شاعرانهی شنبهها را عطرافشانی کرد. سپس، احمد حسن زاده با کاریزمای خاص و منحصر به فردش دوستان را به چهارپاره ای خوش محتوا دعوت نمود.
آقای منصوری شاعر خوشپوش انجمن در غزلی با دستمایهی طنز خاطرات دوران دانشجویی را زنده کرد و غزلی زیبا در قالب کلاسیک نیز به جمع هدیه نمود. رفیق خندان لب و گویشیسرای محفل ادبی آقای محمد مقدسی از هوای سرد و خشن زمستان گلایه کرد و به نیکویی تمام برایمان شعر خوانی کرد. معین جان جلالی هم در تعطیلات میان ترم با شعر «به شب بوسیدمت» و تکمیل بحث سیمرغ و شاهنامه خاطره ای شیرین به جای گذاشت. دوست عزیز آقای مجیدی شعری سپید را به زیبایی تقدیم دوستان نمود و آقای فکور هم با شعر «گیرم که عشق من به تو رسیدن نرسد» مجلسآرایی نیکویی داشت.
صدای گرم خانم بهنام مارا به شعر خوانی دعوت کرد. به اتفاق هم در غیبت شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان استاد عباسی عزیز جایش را با یک گویشی کوتاه سبز نگه داشتیم. زیر چشمی آقا محمود شریفی و کیوان جان محمدزاده را نگاه کردم گویا به جهت کوتاهی زمان از شعر خوانی طفره میروند تا نوبت به دیگران برسد.
آقای حجت یداللهی با ظاهری متفاوت اما با روی گشاده و لبخندی آرام با غزلی زیبا شکرشکن شد و نوبت به مهربانبانوی شاعر انجمن رسید. خانم ملیحه یعقوبی گویشی لطیف و موزون «از درچهی نگاهت ور ماه کو اشره» را با ظرافت خاصی خوانش کرد و فرصتی برای شرح شیرین خسروانهی آقا رضا وفاپور به وجود آمد.
به پایان یک دورهمی ادبی نزدیک میشدیم درحالی که صدای بی نظیر و دوبلوریِ خانم ویدا قربانی در گوشم ماندگار شده و شادمانه خود را در جایگاه یکی از مخاطبین این نوشتهی باشکوه دکتر شریعتی میدیدم: «توتم خدایِ قبیله است… قلم زبان خداست، توتمِ قبیلهی من قلم است…»
با نهایت احترام و در آرزوی شنبهای با رنگ ادبیات و بوی شعر
دوست کوچک شما:
✍️خودکار آبی
#انجمن_قطب
#حمید_زارع
#گزارش

