گفتگو یی درباره ایرج افشار بمناسبت سالروز درگذشت استاد ایرج افشار، ایران دوستی و سختکوشی حسین مسرت

* گفتگو از اسماعیل خزائی

جناب آقای مسرّت با توجه به آشنایی و شناختی که از استاد فقید داشته اید لطفا دربارۀ ویژگی های نادرِ استاد ایرج افشار لطفا مطالبی بفرمایید:

دربارۀ استاد افشار، واژه ای که دقیقاً می‌تواند مصداقی برای او باشد، واژۀ «اعجوبه» است. وی از نادر مردانی بود که از تمامی لحظات زندگی اش بهره می برد و تفاوتش نسبت به دیگران در این بود که شناخت خوب و هوش سرشاری داشت و از همه بیشتر، پشتکار خوبی داشت. افرادی هستند که

ساعت ها وقتشان را به بیهودگی می گذرانند، صبح را شب میکنند و شب را صبح میکنند، امّا در بارۀ او و در برابر افرادی حتی در نزد چهره های دانشگاهی و تحصیل کردۀ ایران که سالی شاید یک مقاله می نویسند و آن هم شش ماه طول می کشد تا درباره یک مطلب، یک مقاله بنویسند ، جای بحث فراوان دارد. در حالی که استاد افشار در این شش ماه، چند کتاب و مقاله می نوشت و این یک استعداد خدادادی بوده که او آن را پرورش داده و استفاده کرده بود.

استاد افشار به رغم دانش فراوانی که داشت و یک چهرۀ جهانی بود و جهان (منظور از جهان، افراد تحصیل کرده و دانشگاهی است) ایشان را به عنوان یک ایرانشناس و قاجار شناس و نسخه شناس و خط شناس می شناخت. تا زمانی که زنده بود، هیچ گاه اجازه نداد مراسمی برای بزرگداشت او برگزار شود. تنها اجازه داد یک کتاب دو جلدی به نام « ارج نامۀ ایرج افشار» چاپ شود و کسانی که می خواهند ایشان را بهتر بشناسند، این کتاب را حتماً باید مطالعه کنند.

اما پس از درگذشت او چندین کتاب گردآوری و تدوین شد. مانند کتابی به نام« فرزانۀ ایران مدار » گردآوری احسان شکراللهی و غلامرضا امیرخانی و سه عنوان کتاب که آقای سید فرید قاسمی در بارۀ ایرج افشار با نام های«ایرانشناس مجله‌نگار»، «ایرج افشار»،«کتاب‌ورز اطلاع رسان: برگی از شناختنامۀ ایرج افشار » نوشت. یک کتاب هم من در سال ۱۳۹۰ با عنوان« یزد شناس نامور» نوشتم که در بارۀ

پژوهش های استاد افشار و با تکیه بر آثار یزدشناسی اوست و در شمارگان کمی چاپ شد و بعد از آن چندین ویژه نامه در بارۀ وی چاپ شد، مانند ویژه نامۀ مهر نامه دو ویژه نامه از سوی مرکز میراث مکتوب، ویژه نامۀ بخارا و یک ویژه نامه که من با عنوان مجلّۀ یزد و یزدی ها گردآوری کردم.

این مجموعۀ کارهایی که در ایران انجام شده و درخلال این ویژه نامه ها، ده ها مقاله ، مطلب ، گفتار زندگی نامه نقد و برسی آثار و خلقیات و

پژوهش های استاد افشار چاپ شد و اینکه هر مقاله و گفتار، بازخورد دیدگاه های آن شخص دربارۀ استاد افشار است. راستی یک فیلم هم با عنوان «فرزانۀ فروتن ایران مدار ما» که نام آن برگرفته از یک مصرع از استاد شفیعی کدکنی هست .از سوی سیدجواد میرهاشمی ساخته شد.

استاد افشار، طبعاً زمانی که در هر جا بود و به فراخور جایی که بود، همراه خود کارهای پژوهشی و تصحیحی را بر می داشت. مثلاً با اینکه نسبت به بسیاری از افراد دیگر، بسیار پر سفر بود، ولی بسیار پر کار هم بود. بسیاری از دوستان اهل تحقیق هستند که می گویند: ما اصلاً مسافرت نمی رویم، چون جلوی کارهای ما گرفته می شود. در حالی که استاد افشار به رغم این همه مسافرت، کارش را هم انجام می داد .مثلاً یا کتابی تصحیح می کرد، یا یک نمونۀ چاپی در دستشان بود، در طول این سفر هر جا که استراحت می کرد، تکه ای از این کار را بر می داشت و انجام می داد.

بسیاری از مقدّمه های کتابشان را مثلاً در یک روستایی نوشته شده است،. آنجا می نشست و دیباچه و یا یادداشت های کتاب را می نوشت. ضمن اینکه در آن سفرها یادداشت بر می داشت. بعد از اینکه مجلّۀ آینده تعطیل شد، بنا به دلایلی که خود گفته بود به دلیل مشکل چشم وی بوده ،امّا به هرحال، به علت مشکلاتی بود که برایشان درست کردند ، مجلّۀ آینده را به ناچار پس از سال ها تعطیل کرد، ایشان پس از آن در مجلّۀ بخارا یک سلسله گفتارهایی را به نام «تازه ها و پاره های ایران شناسی» می نوشت که حاصل دست یافته ها، اطلاعات جدید، آگاهی های تازه و برخی سفرنامه ها از سفرهایی که رفته بود. مثلاً می رسید به یزد، می نوشت: «رفتم یزد، حسین مسرّت را دیدم و فلان نکته را گفت» ،«در اسفراین یک نسخۀ خطّی نزد فلان شخص دیدم. در این نسخه پنجاه تا شرح حال شاعران را دارد و نکاتی از این دست.» و همه این

تازه ها و پاره ها دستمایه ای شده برای کارهای پژوهشی بعدی. یعنی هیچ‌گاه بیکار نمی نشست و قلم توانایش همیشه در گردش بود.

به این دلیل می بینیم که تعداد مقالات استاد افشار، برابری می کند با تعداد مقالات صد نفر از پژوهشگران پرکار.(کم کار که هیچی). تعداد کتاب هایشان تقریباً برابری می کند با صد نفر از نویسندگان ، مصححان و پژوهشگران پر کار. این ویژگی های استاد افشار بود که باعث شد از زمانی که وارد عرصۀ پژوهش شد ، (البته در خانواده ای هم بزرگ شد که اهل پژوهش و تحقیق و علم بودند، در خانوادۀ دکتر محمود افشار ،پدرشان که بنیان گذار مجلّۀ آینده بود و این مجلّه بعدها به استاد ایرج افشار رسید. هر چند که دکتر محمود افشار چندین فرزند داشت، مثلاً آقای خسرو افشار که در کار نقاشی ابری بود و برادران دیگر به کارهای دیگری مشغول شدند، امّا تنها برادری که راه پدر را ادامه داد، ایرج افشار بود. ) کارهای ماندگاری را از خود به یادگار بگذارد.

یک کتابی هست که آقای دکتر میلاد عظیمی به نام «کتابشناسی موضوعی – تاریخی از چاپکرده‌ها و نوشته‌های ایرج افشار (منتشر شده در سال‌های ۱۳۹۵- ۱۳۲۳)» در سه جلد کار کرده است و دو هزار و هشتصد صفحه دارد، و آن فهرست چاپ کرده های ایرج افشار است. سه جلد که تقریباً هر جلد حدود نهصد صفحه باشد. تمامی کتاب ها، مقالات ، گفتارها ، سرمقاله ها، یادداشت ها، مقدّمه های افشار را آقای دکتر میلاد عظیمی گردآوری کرده و این کتاب به همّت خانۀ کتاب در سال ۱۳۹۶ چاپ شده است. وقتی آدم این کتاب را می بیند، به عظمت این مرد، پی

می برد که چه نیرویی در این مرد نهفته بوده، شاید خیلی ها داشته باشند، ولی ندانند که چه کار بکنند. ولی او از این دانش و این استعداد خدادادی که داشت ، بهره برد و تا واپسین روزهایی که حیات داشت، حتی روی تخت بیمارستان و زمانی که سرم در دستش بود، در حال نوشتن بود و یادداشت هایش که همه اکنون وجود دارد. خوب در کنار این ها یک کتابخانۀ بزرگ ایران شناسی داشت که وقف بر دایره المعارف بزرگ اسلامی کرد.

شاید بشود هنوز مقداری از یادداشت هایشان را گردآوری کرد و در چندین کتاب ارائه کرد. یکی از کتاب هایی که پس از مرگشان چاپ می شود، خاطرات استاد افشار به نام «وین دفتر بی معنی» است که به همّت پسرانش و دوستان دیگر استاد در حال انجام شدن است. و یک سری کتاب های دیگر هم هست که نامه های افراد به استاد افشار هست که یک جلد آن به نام «نامه‌های خاموشان» چاپ شده و جلدهای بعدی اش هم قرار است در سال جدید چاپ شود .خوشبختانه گنجینۀ عظیم عکس و اسلاید و فیلم و کتاب های او که بسیار نادر است ، به دایره المعارف بزرگ اسلامی اهدا شده و در اختیار همگان است. این مختصری بود که می توانستم در مورد استاد استاد افشار بیان کنم.

– در مورد ویژگی‌های اخلاقی و ارزش‌های زندگی استاد ایرج افشار به چه نکات دیگری می توان اشاره کرد؟

ویژگی بارز استاد افشار، خسّت نداشتن در دادن اطلاعات بود. بسیار مهربان و دست و دلباز بود. آقای افشار موبایل نداشت، امّا در هر ساعتی از روز یا شب در زمانی که در خانه بود، هر ساعتی از هرجای ایران زنگ می زدی و درباره مباحث تاریخی و فرهنگی و بزرگان ایران می پرسیدی، بدون اینکه ببینند طرف کی هست، پاسخ می داد. الان، استادان دانشگاهی داریم که تازه استاد دانشگاه شده و چنان به گفتۀ امروزی ها کلاس می گذارد که مثل رئیس جمهور باید از ایشان وقت بگیریم تا با ایشان صحبت کنیم. در حالی که استاد افشار به رغم مشغلۀ زیاد و دانش وافری که داشت، به هر کسی از سراسر ایران پاسخ می داد و این پرورش ایران شناسان در سراسر ایران، نتیجه اخلاق دهشمند و پرورندۀ استاد افشار بود.

به عنوان مثال زمانی که استاد افشار، نخستین کتاب مرا در انتشارات فرهنگ ایران زمین به زیر چاپ برد، من یک دیپلمه بودم، البته آقای افشار از کارهای من با خبر بود که در نشریات چاپ می شد، ولی آن چنان این مرد بزرگ بود که زمانی که کتاب من در سال ۱۳۶۸ برای چاپ به تهران رفت، مثل حالا نبود که متن word بفرستی و چاپ شود. باید متن دست نویس بفرستی تهران تا به صورت دستی در چاپخانه حروف چینی دستی شود و چاپ شود. در این مورد استاد افشار برای اینکه من به تهران نروم و به جای اینکه من به عنوان مؤلّف غلط گیری کنم ، خودش با آن همه بلند طبعی و بزرگ منشی، غلط گیری می کرد و بدین ترتیب نخستین کتاب من با تشویق و حمایت ایشان با نام « تذکرۀ میکده» در سال ۱۳۷۱ چاپ شد.

استاد افشار این چنین افرادی در سراسر ایران داشت، افرادی که آثارشان را در مجلّۀ آینده و یا جاهای دیگر چاپ می کرد و باعث تشویقشان می شد. بسیاری از کسان در ایران هستند که می گویند:«ما هستی و بود خود را مدیون آقای افشار هستیم.»

استاد افشار، اطلاعات فروشی نمی کرد. من سال هاست سعی می کنم که این اخلاق پسندیدۀ استاد افشار را حفظ کنم و ادامه بدهم. من تقریباً – با توجّه به اینکه این اخلاق برگرفته از استاد افشار هست، عنوان می کنم – در طول این چهل سال، بیش از صد پایان نامه را استاد راهنما بوده ام، نه روی جلد بلکه در اصل. دوستانی که می دیدند من برای پایان نامه ای که استاد راهنمایش کس دیگری است و استاد مشاورش کس دیگری است، و وقت می گذارم، می گفتند: شما بیا یک مؤسّسه ای درست کن و بابت راهنمایی هر کدام از این پایان نامه ها، پولی بگیر. من به آن‌ها می گفتم که افتخار می کنم که در محضر استاد افشار یاد گرفتم که چگونه پژوهش کنم و تا زمانی که زنده هستم، از این بابت پولی نمی گیرم. در دفتر کار من (کارگاه یزدپژوهی) هم همه چیز رایگان است و افرادی که می آیند برایشان رایگان وقت می گذارم. استاد افشار این چنین اخلاقی داشت و به واسطۀ این اخلاق، بسیاری از پژوهشگران، نویسندگان، مؤلّفان و مصحّحان در ایران پرورش پیدا کردند و خود را مدیون استاد افشار می دانند.

وقتی شما با ایشان تماس می گرفتی و در فلان زمینه سوال می کردی، تا آنجا که اطلاع داشت به شما می گفت و اگر اطلاع نداشت به کسان دیگری ارجاع می داد. مثلاً اگر شما می گفتید که می خواهم در مورد مرعشیان مازندران تحقیق کنم. می گفت: من در این مورد این قدر اطلاعات دارم اگر بیشتر می خواهید از آقای دکتر منوچهر ستوده بپرسید.آقای فلانی هم رسالۀ پایان نامه اش در این مورد است و آقای فلانی هم مقاله ای کار کرده است. مثلاً در مورد پازواری های مازندران در فلان مجلّه مقاله چاپ شده است. هر چه اطلاعات داشت در این زمینه دریغ نمی کرد. هم اطلاعات می داد و هم افراد را معرفی می کرد. و بدین ترتیب دامنۀ پژوهش در ایران گسترده می شد. این بارزترین ویژگی های اخلاقی استاد افشار بود که بایستی به نسل های بعد برسد. البته داریم، ولی کم رنگ شده است.

– چرا کم رنگ شده است؟

بیشتر به خاطر مادّیات و قانع نبودن انسان ها. روحیۀ منفعت جویی و رفاه طلبی افراد باعث شده که افراد از نوع دوستی خارج شوند. زمانی که این روحیۀ مادّی پرستی در اهل پژوهش زیاد می شود، می بینیم که متأسّفانه فلان استاد دانشگاه از این کلاس به آن کلاس می رود و مطالعه ای اصلاً ندارد. اطلاعاتش مربوط به بیست سال پیش هست که یاد گرفته. دائم با کلاس درس زیاد تدریس می کند و این کلاس ها همه بی حاصل و بدون خروجی هستند. این آفت باعث شده افرادی مانند استاد افشار خیلی کم باشند. استاد افشار، دکتر زرّین کوب، استاد محمدتقی

دانش پژوه، دکتر ستوده ، استاد احمد منزوی و دیگران که رفتند، کسی جای ایشان نیامد. البته بزرگانی داریم مانند دکتر شفیعی کدکنی و … که این ها هم بی جایگزین هستند و نسلی که دارد

می آید، نسل به اصطلاح آماده خور و مادّی گراست و همه چیز را با ملاک و معیار پول می سنجد. مثلاً دوست خود من به من می گفت: «شما داری وقت

می گذاری و از بابت این وقت از دانشجوها پول بگیر! چون در یزد شما را می شناسند و اطلاعاتتان خوب است، درآمدتان خوب خواهد شد.» گفتم : «من این درآمد را نمی خواهم.» بسیاری این کار را بی عقلی می دانند، امّا خدا را شکر، زندگی من با همین حقوق بازنشستگی تأمین هست و دارم زندگی ام را اداره می کنم. این اخلاق را من دراستاد افشار دیدم و دوست دارم که در جامعه گسترش پیدا کند.

– در مورد آقای محمود افشار (پدر استاد ایرج افشار)، اطلاعاتی اگر دارید بیان کنید.

آقای دکتر محمود افشار که زندگی نامه شان را می توانید مطالعه کنید، دانش آموختۀ علوم سیاسی بود. شاعر و نویسنده و از خاندان افشارهای یزد بود. البته خاندان افشار یزد، چندین نسل قبل شان از افشارهای کرمان بودند که به یزد آمدند و در کل، افشارها ترک نژاد هستند . یک مقاله ای استاد باستانی پاریزی با نام «افشارها در تاریخ» دارد که در کتاب ناموارۀ دکتر محمود افشار چاپ شده است و بسیار مستند و خوب است. امّا افشارهای یزد از چندین نسل قبل، در دورۀ صفویه به یزد آمدند و گسترش پیدا کردند و الان تقریباً بسیاری از افشارهای یزدی در یزد نیستند. اکنون برخی از افشارها در تهران و برخی در آمریکا هستند. دکتر محمود افشار کار خوبی که کرد – او هم جزء ایران دوست ها بود – علاوه بر نگارش و نشر

کتاب هایشان، انتشار مجلّۀ آینده بود که بعدها استاد افشار ادامه دهندۀ راه ایشان بود.

چیزی که باید به آن توجّه کرد، وضعیّت خوب خانوادگی ایشان بود. کسان دیگری هم بودند که از لحاظ استعداد شاید شبیه دکتر محمود افشار بودند، امّا به علت شرایط زندگی و جذابیّت های آن به دنبال پول در آوردن رفتند و یا به علّت اینکه پدر و مادرشان پول نداشتند، نتوانستند تحصیل کنند. همچنین می توانیم مقایسه ای داشته باشیم بین خانواده های مرفه و پولدار یزد که فرزندانی پرورش دادند که دنبال

فعالیّت های اقتصادی و تجاری رفتند و افرادی که دنبال علم رفتند. یکی از این خاندان ها، خاندان پدر دکتر محمود افشار بود که ایشان را برای تحصیل ابتدا به هند و سپس به سوئیس فرستادند تا ادامۀ تحصیل دهند. خانوادۀ افشار، خانوادۀ سرشناس و تاجری بودند. امّا خانواده های دکتر محمود افشار و استاد ایرج افشار این ثروت را در جهت گسترش فرهنگ و دانش به کار بستند.

مثلاً الان در یزد در حدود صد کارخانه دار سرشناس داریم که در حال توسعۀ فعالیّت های اقتصادی و سرمایه ای خود هستند و تا چندین نسل بعدشان هم بی نیاز هستند و در برابر این گروه، فردی داریم مانند مرحوم حسین بشارت که از دوستان استاد ایرج افشار بود و ایشان هم لیسانس حقوق داشت و کارخانۀ شرق یزد برای ایشان بود . به واسطۀ اینکه وضع مالی خوبی داشت ، به استاد افشار مراجعه کرد و گفت که من می خواهم کاری در زمینۀ فرهنگ یزد انجام دهم. استاد افشار پیشنهاد داد که یک سلسله کتاب هایی را در بارۀ یزد بنیان گذاری کنید به نام «گنجینۀ حسین بشارت». تا زمانی که ایرج افشار زنده بود، حدود بیست عنوان کتاب در این گنجینه چاپ شد. قرار شد هر کتابی که چاپ می شد با برگشت سرمایه، کتاب بعدی چاپ شود، تقریباً کتاب های تصحیح متون، برگشت سرمایه ای ندارد و خود آقای بشارت بیشتر اهدا می کرد.

دکتر محمود افشار، سرمایۀ خودش را در راه اشاعۀ فرهنگ ایران خرج کرد. هم نشریۀ آینده و هم آن ساختمان عظیم مؤسّسۀ لغت نامۀ دهخدا که الان ارزش بسیار زیادی دارد،اهدا کرد به طوری که آن روزی که اهدا شد، میلیاردها ارزش داشت. امروز نمی دانم چقدر باید بگویم؟ در بهترین نقطۀ تهران، تجریش، ایستگاه پسیان، آن ساختمان بزرگ را برای گسترش فرهنگ و دانش وقف کرد. یک ساختمان را هم آقای دکتر محمود افشار، نزدیک مؤسسۀ دهخدا وقف مؤسّسه باستان شناسی دانشگاه تهران کرد. این گونه فعالیّت ها در نزد سرمایه داران ایران کم دیده می شود.

– تخصص و مهارت ویژۀ استاد ایرج افشار در چه زمینه هایی بود؟

ایشان حقوق خوانده بود و مدّتی مدیر کتابخانۀ دانشکده حقوق بود و در اثر علاقه ای که به کار پژوهش و کتاب و تصحیح داشت، چنان پیشرفتی کرد که ایشان را به عنوان ایران شناس و قاجار شناس

می شناختند، سال ها مدیر کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، مفیدترین کتابخانۀ دانشگاهی ایران بود که باعث چاپ صدها کتاب در بارۀ تاریخ، فرهنگ و ادب ایران شد. نیز ادامه دهندۀ راه پدر در انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار بود که پدرش بنیانگذاری کرده بود و تاکنون بالای صد عنوان کتاب چاپ کرده است. دکتر محمود افشار در سال ۱۳۶۲ فوت کرد و بعد از ایشان استاد ایرج افشار از تأثیرگذاران در فعالیت های فرهنگی بنیاد موقوفات بود و پس از درگذشت استاد افشار در سال ۱۳۸۹ ، همچنان این بنیاد به

فعالیّت های خودش ادامه می دهد.

– وجه تمایز استاد ایرج افشار با دیگر کسانی که در راه گسترش فرهنگ ایران تلاش کردند، چه بود؟

هوش سرشار، پرکاری و شناخت از ویژگی های برجستۀ ایشان بود. پژوهشگران دیگری هم هستند که اکنون در این راه زحمت می کشند، امّا خیلی با استاد افشار فاصله دارند. اگر فعالیّت ها و تولیدات فرهنگی استاد افشار را در یک کفۀ ترازو بگذاریم و فعالیّت های آن صد نفر دیگر را در کفۀ دیگر بگذاریم، باز هم کفۀ مربوط به استاد افشار، سنگین تر است.

شناخت و پشتکار ایشان فوق العاده بود. به درستی تنها کلمه ای که در مورد ایشان می توانم بگویم، «اعجوبه» است. یک زمانی آقای دکتر محمّدحسین ابریشمی، تعداد مقالات و کلماتی را که استاد افشار کار کرده بود،محاسبه کرده بود که رقمی سرسام آور به دست آمده بود. چطور این مرد توانسته بود در این سال ها این اندازه کتاب و مقاله، نگارش ، تصحیح، چاپ، ویرایش، پیرایش و سرآوری کند. در شگفتم.

در ویرایش اوّلِ کتاب من، «تذکرۀ میکده» که استاد افشار، زحمت چاپ آن را کشیده بود، تنها چند جا نام استاد افشار در پاورقی میکده نوشته شده بود ا.ا (یعنی ایرج افشار).هیچ کس نمی داند استاد افشار چه نقشی در این کتاب داشته است. آمدند یزد، کتاب را گرفتند به تهران بردند و دادند حروف چینی کردند و با آن سختی های آن دوران برای چاپ کتاب، غلط گیری کردند و تأیید کردند و برای چاپ فرستادند. این ۲۵۰ صفحه کتاب را استاد افشار تمامی خوانده است و با اینکه زحمت نوشتن کتاب را من کشیدم، و زحمت چاپ را هم استاد کشیدند، هیچ جا نامی از ایشان نیست. من هر جا گفتگو می کنم، عنوان می کنم که استاد این خدمت را به من کرده است، ولی روی جلد و صفحه عنوان هیچ جا نامی از ایشان نیست. از این جور کارها برای دیگران فراوان انجام داده است و اگر از این دست کتاب ها که نامی از ایشان نیست، به آثار ایشان اضافه کنید ، متوجه عظمت کار ایشان خواهید شد. بانی چاپ و تصحیح و سرآوری و راهنمایی بسیاری آثار بوده است. شاید صدها پایان نامه را راهنمایی کرده و چاپ شده است و هیچ جا نامی از او نیست.

– چه خدماتی استاد ایرج افشار برای یزد انجام دادند؟

اتفاقاً امروز داشتم متنی را می نوشتم که آقای افشار نزدیک به ۲۰کتاب و بیش از ۱۲۰ مقاله در بارۀ یزد دارد. پیش پای شما تمام شد و امشب در صفحۀ اینستاگرام من منتشر خواهد شد. به هر حال جالب است این حُسن اتفاق. در کتاب «یزد شناس نامور» نوشته ام که خدمتی که استاد افشار به یزد و آثار باستانی و کتاب شناسی یزد کرده است، بر هیچ کس پوشیده نیست. چاپ بیش از ۱۲۰ مقاله و ده ها کتابی که سال ها در گنجینۀ کتابخانه های خطّی ایران خاک می خوردند و کسی در اندیشۀ چاپ آن ها نبود. مانند کتاب تاریخ یزد اثر جعفری، تاریخ جدید یزد اثر احمد کاتب، جامع الخیرات، جامع مفیدی اثر مستوفی بافقی، جامع جعفری اثر طرب نائینی ، کتاب هایی بودند که سال ها در گنجینۀ کتاب های خطّی بود و استاد افشار این کتاب ها را به دست آورد و بازخوانی کرد و یادداشت و مقدّمه و مؤخره نوشت و باعث شد که الان استان یزد در مقایسه با دیگر استان های ایران ، دارای بیشترین کتاب های تاریخی است. قدیمی ترین کتابی که شما در بارۀ اصفهان پیدا می کنید، مربوط به دوران قاجار هست، امّا یزد دو کتاب قدیمی مربوط به سدۀ نهم هجری دارد. من در کتاب «یزد شناس نامور» ، پژوهش های یزد شناسی استاد افشار، فهرست کامل کتاب های ایرج افشار که در بارۀ یزد کار کرده اند مانند: یادگارهای یزد، ، یزدنامه ، دیوان وحشی بافقی ، منظومات و منشآت شرف الدّین علی یزدی، واژه نامۀ یزدی (که هنوز هم موجود هست) و غیره را آورده ام.

– از دیدگاه شما، علّت این همه سال فعالیّت فرهنگی استاد ایرج افشار، چه بود؟

ادای دِینی که هر کسی به میهن خودش دارد، ایران دوستی ، ایران شناسی. وقتی یک همشهری شما به موفقیتی می رسد و شما باخبر می شوید، بسیار خوشحال می شوید و می گویید که این آدم، همشهری من است. مثلاً وقتی تیم کشتی ایران بر صدر جهان می ایستد، همۀ ما احساس غرور می کنیم. این دلبستگی هست که هر کسی به زاد و بوم خودش دارد. این دلبستگی باعث می شود که برای شناخت کشورش و دِینی که نسبت به سرزمینی که به آن مدیون است، تلاش می کند که این دِین را ادا کند. این حس در برخی افراد کم رنگ است و در بسیاری بسیار پررنگ و در گروهی اصلاً بی رنگ. کسانی که خیانت می کند و به فلان سرویس جاسوسی به خاطر پول همکاری

می کند. خوب این بی وطن است. وقتی که کسی میهن دوست باشد (نه به صورت افراطی)، بلکه احساسات ایران دوستی برخاسته از مردم دوستی داشته باشد ، بیشترین وقتش را در این راه می گذارد.

استاد افشار هر وقت که به یزد می آمد، در هر لحظه، مشغول انجام کارش بود. اگر داشت با شما صحبت می کرد، در مورد کار حرف می زد. هر وقت نزدیک یزد می شد، چه از طرف کرمان و چه از طرف نائین، تلفن یکی از دوستانشان را می گرفت و با من می گفت:«آقای مسرّت،من دارم میام یزد. هتل مشیر را برای من درست کن.» خیلی به هتل مشیر علاقه داشت و ما هم خدمتشان می رسیدیم. زمانی که در کنارشان نشسته بودیم، صحبت ها همه در جهت کار و پژوهش به ویژه پژوهش های یزدشناسی بود. نمی گفتند: الان در یزد، زمین متری چند است؟ کجا می شود سرمایه گذاری کنم؟

از استاد ایرج افشار فکر می کنم همین خانۀ قدیمی اش در نیاوران مانده است. هیچ ثروتی جز دانش نیندوخت. و همین طور که فردوسی می فرماید:

بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب

پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند

این کاخ بلند را الان استاد افشار گذاشته است و هر کتابخانه ای که مراجعه کنید، دست کم سی یا چهل تا از کتاب های ایشان موجود است. نامش در همیشۀ تاریخ ماندگار شد. چاپ بسیاری از آثار کهن ما در زمینه های گوناگون کار ایشان بوده است. اگر فهرست آثار آقای افشار را ببینید، می بینید که در هر زمینه ای کار کرده است ، مثلاً کتابی دارد با عنوان «آشپزی دورۀ صفویه». حتی در این زمینه ها و هر چیزی که مربوط به گسترش فرهنگ و دانش ایرانی می شده، ایشان توجّه کرده است.

خط شناسی، نسخه شناسی و شناخت رجال از ویژگی‌های ایشان بود. متأسفانه دیگر ایرج افشار، تکرار نشد.

انسان های زیادی هستند که به فرهنگ ایران زمین علاقه دارند، امّا دانش و مهارت انجام کاری در این راه را ندارند. مثل اینکه شما به صدای آقای شجریان علاقه داشته باشید، امّا هیچ وقت نتوانید مانند ایشان بخوانید. هستند کسانی که دنباله رو استاد افشار هستند و همان طور که گفتم کفۀ ترازوی این صد نفر از استاد افشار به تنهایی، سبک تر است. به رغم احترامی که برای همۀ پژوهندگان قائل هستم، امّا آن ها هم با من هم نظرند که استاد افشار دیگر تکرار نمی شود و جایگزینی برای او وجود ندارد.

خیلی ممنونم به خاطر وقتی که در اختیار من گذاشتید.روزنامه اطلاعات چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *