شعری از استاد محمود شهابی که در دوران حضور در فرانسه سروده اند و توسط فرزندشان آقای دکتر منصور شهابی ارسال گردیده است
بیادبود روح پدرعزیزم استاد محمود شهابی خراسانی و درخواست عده کثیری از دوستان و عاشقان پدر خصوصأ دوست عزیزجناب آقای خطیبی این چند بیت را که پدر در مولوز کفته اند باین سایت محترم تقدیم میکنم.
دکتر منصور شهابی
۵ نوامبر ۲۰۲۰ مولوز فرانسه
تا بکی محمود هستی بی خبر از خدا وز خود چنین، خاکت بسر؟
ای که هستی غافل از خود وز خدا میرسد هر دم ز غبت این ندا
ماههایِ عمرت اینک شد هزار سالها زین ماهها هشتاد وچار [۱]
سالها و ماهها کردی تبه شرم بادت زین گنه ای رو سیه
آمدی در این جهان نادان و پست میروی نادان وخالی هر دو دست
خویشتن میدهی تا کی فریب از تو این وا ماندگی باشد عجیب
تا بکی دلبسته هر پوچ وهیچ؟ پا اسیر اشکم پر تاب وپیچ
بندگی واهمه تا چند وچون؟ خویشرا تا کی تو خوانی نو فنون؟
این فنون رسمی واین قیل وقال زاده « وهم » است نو باوه خیال
نی کمالی زاید از آنها نه حال نی تقرب آورد نی هم وصال
تا بکی این خود ستایی ونمود؟ تا بکی مغرور هستی و وجود؟
با عرض درود، تقاضا دارم آدرس آقای کاضم خطیبی را برایم ارسال دارید، در نظر دارم کتاب «خرد سنج» که از استاد شهابی بچاپ رسیده برای ایشان پست کنم. سپاسگزارم