استادمحمد جواد تربتی از شاعران و نویسندگان بنام تربت حیدریه فرزند حاج شیخ ابوطالب تربتی (که از مردم سنگان رشتخوار بود ه و بعد ها به تهران آمده و سالها امام جماعت مسجد جمعه واقع دربازار بین الحرمین فعلی بود شیخ ابوطالب یکی از فقهای عصر خود بود). استاد تربتی در سال ۱۲۸۴ در خراسان بهدنیا آمد. مادرش از اعقاب شیخ مفید (فقیه و متکلم نامور شیعی قرن چهارم و پنجم) بود
از ۲ سالگی تا ۱۵ سالگی را در مشهد گذراند. دوران ابتدایی و سیکل اول را در مشهد طی کرد و پس از آن به تهران رفت. در سال ۱۳۰۵ با رتبه اول از دارالمعلمین عالی فارغ التحصیل شد ودر آن زمان به خدمت وزارت معارف در آمد. سپس به شیراز رفت و ابتدا ریاست دبیرستان سلطانی را عهده دار بود و سپس به ریاست دانشسرای شیراز انتخاب شد سخنرانیهای استاد در آن شهرموجب شهرتش شد . میگویند : مردم از ساعتی قبل برای شرکت در سخنرانی اوجا میگرفتند شرح دلبستگی استاد به شیراز و علاقه به شیرازیان در روز نامه بنام پارس ( از روزنامههای مشهور که به مدیریت استاد فقید شرقی در شیراز چاپ میشد) آمده است .
استاد تربتی در سال ۱۳۱۰با همکاری سیف الدین کرمانشاهی که در اروپا تحصیل کرده بود و اسماعیل مهرتاش صاحب “جامعه باربد”و
با نو لرتا که بعدها همسر عبدالحسین نوشین شد اولین نمایشنامه خود را بنام” لیلی و مجنون “به صحنه تاتر برد و بدنبال آن ، نمایشنامه های ” فرشتگان عشق”، ” یوسف و زلیخا”، ” شیخ صنعان” . ” امیر کبیر” را به نمایش گذاشت.استاد تربتی از آنجا به تبریز عزیمت نمود وسالها رئیس دبیرستان فردوسی و دانشسرای تبریز بو د. .درآنجا اجرای چند نمایشنامه او، شور و شری به پا ساخت بطوریکه قصه هایی از سخنرانی های او و مقالات استاد را اهل فضل هنوز بر زبان دارند. در تبریز استاد
نمایشنامه های خود را در تئاتر پهلوی ، باغ ملی ( ارگ تبریز) به وسیله هنرمندان آذربایجانی روی صحنه میبرد. این تئاتر را حاج ارفع الملکیکی از شهرداران زمان رضا شاه ساخته بود گچ کاریهای سالن تئاتر، که هنوزپا برجاست بینظیر بود.درست قرینه اپرای پاریس٫ هنرمندانی که از آذربایجان شوروی آمده بودند،
برنامه های خود را در این تئاتر اجرا میکردند، همینطور استادابولحسن خان اقبال آذر که از قدرت صدای بی نظیر برخوردار بود در آن محل اجرا داشت.
استاد بعد از شهریور شوم ۱۳۲۰ به تهران آمد .در دارالفنون، دبیرستان نظام و دانشگاه پلیس به تدریس ادبیات، فلسفه، روانشناسی، اخلاق و منطق پرداخت واز این راه گروه کثیری از امرای ارتش ،قضات دادگستری ، و فرهنگیان و استادان فعلی دانشگاه از دست پروردگان او
هستند .
استاد تربتی در سال ۱۳۲۲ به کمک دوستانی مانند استاتیدی چون حبیب یغمایی، دکتر اسداله مبشری، دکتر امینفر، ابوالحسن ورزی، مرحوم جواد فاضل، سعید کشوری، مهندس کرد بچه، ذبیح اله منصوری، مسرور، ابولقاسم حالت و مرحوم علی اسفندیاری (نیما یوشیج) روزنامه ادبی و سیاسی پولاد را منتشر کرد، که انتشار آن با چند تعطیلی و توقیف حدود ۱۵ـ۱۶ سال ادامه یافت. ( این روزنامه اولین نشریه ای بود که نوپردازی های نیما یوشیج را ارایه نمود و اولین شعر نواورا بنام” قو “در شماره ۱۵۲ منتشر کرد )
در اینجا بخشی از نخستین سرمقاله روزنامه پولاد را که در فروردین ۱۳۲۲ انتشار یافت چنین نوشته است:
«بنام مردم ایران و نام سعادت و عظمت آینده ایران روز نامه پولاد آغاز میگردد .
نامه پولاد ، آینه آرزوهاو افکار ملت بزرگی است که حوادث روزگار نمیتواند مبانی حیات و استقلال اورا منهدم سازد ، در این روزها ی سیاه موحش که ایران یکی از سخت ترین مراحل عمر دوهزارو پانصد ساله خود را میپیماید در میان ظلمت حوادث گیتی ، نامه پولاد همچون فروغ امید بخش در این زمان انتشار مییابد . پولاد منتشر میشود و شعله نورانی امید و پرتو درخشان فداکاری راه تکامل ما را روشن میسازد. قلب کارکنان این نامه ملی ، کانون عشق به ایران و آتشکده ایران پرستی است . این کانون ، همیشه فروزان و عشق ما هر لحظه سوزان تر خواهد بود . ایران توانا و فیروز، عظمت خودرا آغاز خواهد کرد»
سبک استاد در نویسندگی
سبک استاد در نویسندگی خاص بود که نمونه اش در فارسی کمتر دیده شده و میتوان گفت روشی تازه بود از نویسندگی که به استاد تعلق داشت . نوشتارش ساده و روان و همه فهم بود . از بکار بردن کلمات دشوار و دیر فهم و عربی دوری میکرد و به قاعده ایجاز و اختصار ، مفاهیم خودرا در قالبی بدیع و زنده ، با کلماتی زیبا به رشته تحریر در میآورد . استاد تربتی از اولین شماره پولاد به دفاع از حقوق زنان ایران که نیمیاز جامعه ما را تشکیل میدهند پرداخت چنان که در اندرزنامه خود به یکی از شاگردانش نسبت به آزار و اذیت همسرش ، اورا سر زنش میکند ودر اولین شماره چنین مینویسد:
زن ایرانی که در شمار بد اقبالترین زنان جهان بود ، به حکم یک سلسله علل و مقتضیات ،که اینک جای بحث در ان نیست ، قدم به کانون اجتماع گذاشت و محیط مساعدی برای تکامل و ترقی یافت .
« زنهای ایرانی مانند تمام زنان دنیا ، وظایف بسیار بزرگ به عهده دارند . ایشان آفریننده زیبایی ها و به موجد حکم غریزه مادری ، فرزندان رشیدی باید بپرورند.»
تربتی در هیئت ممیزه جامعه ایران درجه و لقب استادی گرفته بود و او را بهحق استاد میشناختند. کسی ابلاغ استادی به نام اوصادر نکرده بود و او حاجت به چنین ابلاغی نداشت. حافظه و سخنوری و خوش قلمیو شیرین زبانی و فضل و فضیلتی که داشت قبای استادی را برازنده او کرده بود. دکتر جلال ستاری دانشمند و پژوهشگر معاصر در نشریه فصل نامه بخارا اردیبهشت ۸۴ میگوید :در دارالفنون استادی داشتم به نام
“محمد جواد تربتی ” که خیلی به گردن من حق دارد . در آن دوران وانفسا که من توانایی خرید کتاب نداشتم ، خودش کتابهای جدید را از کتابفروشیهای معتبر که در آن زمان در ناصر خسرو قرار داشتند میگرفت و بمن میداد.البته من گاهی خلاصه ای از آن کتاب ها را در روز نامه “پولاد” مینوشتم و آنها را معرفی میکردم و اینها ذهن مرا به سوی فرهنگ والای ایرانی هدایت میکرد .
استادتربتی علاوه بر روزنامه نگاری و تدریس، در طول چهل سال موفق به تالیف پیش از چهل و پنج کتاب در رشته های روانشناسی ،فلسفه ،ادبیات ، جامعه شناسی گردید که تدریس میشود و بارها تجدید چاپ شده است
هیچکس را ندیدیم که اگر چه به همه عمر یکبار استاد را یادکرده باشد ، مرگ استاد را مصیبتی بزرگ نداند، ایا این در روزگاری که از مروت و وفا بجز نامینمانده است ، مایه شگفتی نیست . از هیچکس شنیده نشد که به هنگامیکه او در میان ما میزیست ، از دست و زبان او شکوه سر کند
سرانجام استاد محمد جواد تربتی در ۳۰ فروردین ۱۳۴۹ به علت عارضه سکته مغزی در گذشت روانش شاد باد.
در اینجا یکی از غزلهای معروف دیوان ایشان بنام “آسمانا” از نظر خوانندگان میگذرد.
((آسمان))
آسمانا دلم از اختر و ماه تو گرفت
آسمان دگری خواهم و ماه دگری
نظر از لطف به من کرد ،سرو پایم سوخت
آرزو دارم ازان چشم نگاه دگری
خانمان سوختم از دل چو کشیدم یک آه
چرخ سوزد به خدا، گر کشم آه دگری
ندهی راه که آیم به برت ، میترسم
که جز از مرگ نیابم بتو راه دگری
تربتی بر سر کوی تو پناه آوره
جز سر کوی تو اش نیست پناه دگری