بررسی ویژگیهای دهه هشتادیها از نگاه ۶ کارشناس دهه هشتادیها در این اعتراضات متولد نشدهاند/ آنها دانا، ضدسنت، فردگرا و پرسشگر هستند
نرگس ملکزاده، معلم:«دهه هشتادیها در این اعتراضات متولد نشدهاند، آنها فرزندان نسلی هستند که خودشان معترض خاموشاند، این والدین در خانهها حرف میزنند و اعتراض میکنند، بنابراین ذهن این نسل درون خانواده و به کمک ابزار قدرتمندی بهنام رسانه شکل گرفته و به طریقی از اطلاعات سیراب شدهاند. »
ایرن مهرگان: صحبت از دهه هشتادیها هرچند که طی روزهای اخیر شنیده میشود اما این نسل و آنچه که بر آنها گذشته، فقط مختص این روزها نیست، این نسل، دنباله و پیوست نسلهای قبل از خودش است که با شرایطی متفاوت روبهرو شده، امکانات بیشتری داشته و مجهز به وسایل ارتباط جمعی بوده و همین عامل باعث شده تا نه فقط با حلقه دوستان خودش که با حلقهای بسیار بزرگتر در سراسر جهان ارتباط داشته است.
بر همین اساس گفته میشود که جهان این نسل متفاوت از نسل گذشته است. خبرآنلاین طی روزهای گذشته، در قالبهای مختلفی اعم از گزارش و گفتوگو و یادداشت به این نسل و ویژگی آن پرداخته است، در این مطلب مروری داریم به نظرات هفت کارشناس که به طور مشخص درباره خصوصیات دهه هشتادیها صحبت کردهاند.
شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس و عضو هیئت علمی بازنشسته دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران:
دهه هشتادیها اصلاً از جامعه دور نیستند، دیگر برای دیدن اتفاقات، تحولات، اختلاسها و سایر حوادث، نیازی به داخل خیابان بودن نیست، همهچیز را در همان فضای مجازی میبینند، من وقتی با این نسل صحبت میکنم متوجه میشوم به مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اشراف دارند.
من از دو جنبه این نسل را تحلیل میکنم. یکی اینکه نسلهای قبلی در خانوادههای پرفرزند بزرگ شده بودند، مثلاً دهه شصتیها در خانوادههایی با میانگین ۶ الی ۷ فرزند بزرگ شدند، به مرور این وضعیت در دهه هفتاد به چهار فرزند رسید و در دهه هشتاد به دو فرزند کاهش پیدا کرد، بنابراین ما با کاهش تعداد فرزند و بعد خانواده مواجه هستیم. این تفاوت جمعیتی در بعد خانواده سبب میشود خانوادهها بهدلیل کم بودن تعداد فرزند بیشتر به تربیت، تحصیل و تامین نیازهای فرزندشان اهمیت دهند، لذا نیازهای فرزندان در این نسل زودتر تامین و به سرعت پاسخ داده میشود.
تفاوت دیگر، بحث تکنولوژیهای ارتباطی است، نسل قدیم در کانون خانواده بزرگ میشدند و خواستههای آنها محدود به همان خانواده بود، شاید حتی دوچرخه هم نداشتند، اما دهه هشتادیها نه تنها خیلی راحت به این خواستهها رسیدند، مثلاً داشتن چیزی مانند تلفن همراه، بلکه به قدرت و سرعت تکنولوژیهای ارتباطی آشنا شدند و با آنها رشد پیدا کردند، بنابراین جهان این نسل دیگر کانون خانواده نیست، حتی تهران و ایران هم نیست، جهان این نسل بسیار بزرگ است.
بحث دیگری هم وجود دارد، معمولا افراد سه نوع بلوغ دارند، یکی بلوغ جسمی، دیگری بلوغ عقلی و آخر بلوغ اجتماعی، در گذشته بلوغ اجتماعی با تاخیر صورت میگرفت، اما بلوغ اجتماعی برای دهه هشتادیها خیلی سرعت گرفته است؛ آنهم بهخاطر اینکه اگرچه کرونا همه را خانه نشین کرد اما این گروه با کمک شبکههای اجتماعی توانستند با دوستان، همسالان، و افراد مختلف ارتباط بگیرند، بسیاری از آنها به زبانهای مختلف مسلط شدند تا به کمک شبکههای اجتماعی بتوانند خلا و تنهایی دوران کرونا را سپری کنند.
محمدتقی فلاحی، معلم:
این نسل دنبال هویت مستقل خودش است، اگر بهدنبال یادگیری مهارتی است یعنی میخواهد با آن امکانی برای بروز اجتماعی داشته باشند. بهنظرم در اینجا فردیت برجسته است، اما این رشد فردیت بستر اجتماعی نیاز دارد، بستری که این دانشآموزان ممکن است در مرحله اول اصلاً به آن فکر نکنند و بیشتر جنبه فردی ماجرا مدنظرشان باشد اما مطمئناً از یک جایی به بعد متوجه میشوند که اگر آن بستر اجتماعی نباشد فردیت خودشان هم نمیتواند بروز کند.
مهدی قوامیپور، جامعهشناس:
برخی از محققان و تحلیلگران از ظهور پدیدهای جهانی به نام «نسل زِد» (Z Generation) که در سطح جهانی و بومی در برگیرنده متولدین نیمه دوم دهه هفتاد و کل دهه هشتادیهاست یا شکاف و تقابل نسلی در جهان سخن میگویند که در کشورهایی با تحولات ایدئولوژیک نظیر ایران، این شکاف شدت بیشتری به خود گرفته است. شکافی که تحت تاثیر تحولات تکنولوژی و فناوریهای اطلاعاتی و توجه بیشتر والدین به رشد روحی و روانی فرزندان خود طی یکی دو دهه اخیر رخ داده و نشان دهنده وجود منافع، مطالبات و تعصبات ناسازگار در بین این نسل و نسلهای پیشین است که در ایران علاوه بر تقابل «سنت و مدرنیته»، جنبههای سیاسی و اعتقادی نیز یافته است.
در مقابل، گروهی از محققان ضمن پذیرش تفاوتهای نسلی به ویژه در نسل دهه هشتاد، با تأکید بر پیوند اقتصادی بین نسل دهه هشتادی با نسلهای پیشین، اصولاً به موضوع شکاف و تقابل بین نسلی با دیده تردید مینگرند و عمده مشکل را در شکاف بین فرهنگ رسمی و غیر رسمی و بحران ناکارآمدی نظام حکمرانی در کشور میبینند. اما به نظر میرسد واقعیت جایی بین این دو نگاه ایستاده باشد. یعنی ما از یک سو با نسلی مواجه هستیم که در برخورد با نسل پیش، یک شکاف و تقابل جدی را بروز میدهد.
نسلی که به شدت بر وجوه مدرن زندگی تکیه و تأکید دارد و به نادیدهانگاری و گاه ضدیت با سنت بر میخیزد؛ اما از سوی دیگر، وابستگی این نسل به نسل یا نسلهای پیشین صرفاً اقتصادی نیست، بلکه آنچه که امروز شاهد آنیم نتیجه منطقی یا امتداد معقول تحولات اجتماعی و اقتصادی چند دهه اخیر در ایران است. تحولات اقتصادی- اجتماعیای که منجر به شکلگیری طبقه متوسط مدرن شد و آرام آرام «سبک زندگی» (Life Style) و زندگی روزمره ایرانیان را تغییر داد که یکی از جلوههای آن را در گذران اوقات فراغت خانوادههای ایرانی و در کافه و کافهگردی جوانان میتوان دید. فضاهای جدیدی که امکان نوعی تجربه و معنای جدید از زندگی را فراهم میکنند و هم زمان به نمایش میگذارند.
محمدرضا نیکنژاد، معلم:
به نظرم مهمترین ویژگی این نسل جسارت است که از یک دانایی به معنای آگاهی بیشتر برمیآید؛ در نسلها گذشته فرزندان در خانه، مدرسه و جامعه تحت تاثیر بزرگترها بودند، طوریکه تصور میشد دانا کسی است که سن بیشتری دارد، اما امکانات و شرایط امروزی جوامع در جهان و ایران سبب شده این تابو شکسته شود، یعنی اقتدار دانایی که نزد بزرگترها بود شکسته شده و همچنین کتابهای درسی چیزی نیست که این بچهها از آن یاد بگیرند.
فضای مجازی و افزایش آگاهیها سبب شده این نسل به جایی برسند که خودشان را محور دانایی بدانند، قبلتر تنها منبع اطلاعات دادن به دانشآموزان معلم بود، اما الان خود دانشآموزان مطالبی بیان میکنند که گاهی من هم از آن اطلاع ندارم یا اطلاعات اندکی دارم، این بچهها دیگر معلم را دانای مطلق نمیدانند و البته قبل از آن پدر و مادر را دانای مطلق نمیدانند.
پیش از اینکه این دهه هشتادیها دست به اعتراض علیه ساختارهای اجتماعی فرهنگی سیاسی بزنند در خانهها اعتراض کردند اما پدر و مادرها بهدلیل ارتباط حسی سعی کردند خودشان را با مطالبات فرزندان تطبیق دهند، دانشآموزان در مدرسه هم اعتراض کردند اما مدرسه به دلیل یک نهاد اجتماعی که بسیار به خانه نزدیک است این فرزندان را تحمل کردند و تغییراتی انجام دادند، حالا این اعتراضات به جامعه رسیده است اما تا الان متاسفانه حاکمیت نمیخواهد خودش را تغییر بدهد.
مصطفی آبروشن، جامعهشناس:
بطورکلی نسلی که از آن بهعنوان دهه هشتادی نام میبریم انعکاس و محصول رویکرد پست مدرنیستی در جامعه ایران است. این تئوری که نام دیگرش ساختار شکنی است، اصول و مولفههای سنت و مدرنیته را به چالش میکشد و در حالت تردید و نفی قرار میدهد. مصرف کننده رویکرد پست مدرن، طالب کثرتگرایی، سیالیت و مخالف سرسخت هرگونه وحدتگرایی است. این نسل بر اساس آموزههای پست مدرنیستی، هرگونه رفتاری که به اقتضای سنتی بودن، از حرمت اجتماعی برخوردارند را بهچالش بنیادی فرا میخواند.
گفتنی است که سبک تربیتی والدین امروزی، برخلاف اصول خانوادههای سنتی و اقتدارگرا که فرزندان امکان و فرصت ابراز وجود نداشتهاند، بر مبنای گفتگو و الگوهای متقاعد کننده شکل گرفته، لذا دهه هشتادیها بر اساس نوع اجتماعی شدنشان، آزادی و مطالبهگری آموخته شده در نظام خانواده را، به ساختار سیاسی نیز تعمیم دادهاند؛ دهه هشتادیها بر خلاف نسل ما در دل تکنولوژی و شبکههای اجتماعی متنوع رشد کرده و کمترین رابطه را با رسانههای رسمی داشتهاند در واقع عوامل اجتماعی شدن نسل جدید، تفاوت معناداری با شیوه تربیتی نسل ما دارد لذا آن اطاعتپذیری و حرف شنوی که نسل سنتی بر آن تاکید داشته و برای ما ارزش محسوب میشد برای اعضای جدید جامعه تبدیل به امری ضد ارزش شده است، زیرا چارچوب نظری حاکم بر تفکرات نسل جدید، انتقادی است. جالب است بدانید که در گذشته رابطه خانواده با فرزند، یک رابطهی مکانیکی و یکسویه بود یعنی خانواده فرزند را اجتماعی میکرد اما امروزه فرزندان نیز در حوزه مطالبهگری سیاسی و مدنی والدین را اجتماعی میکنند.
نرگس ملکزاده، معلم:
دهه هشتادیها در این اعتراضات متولد نشدهاند، آنها فرزندان نسلی هستند که خودشان معترض خاموشاند، این والدین در خانهها حرف میزنند و اعتراض میکنند، بنابراین ذهن این نسل درون خانواده و به کمک ابزار قدرتمندی بهنام رسانه شکل گرفته و به طریقی از اطلاعات سیراب شدهاند. این نسل متوجه شدند نسل قبلتر از آنها با گفتوگو به نتیجه نرسیدند بنابراین به شکل میدانی اعتراض کردند. این نسل سطحینگر نیستند بلکه پرسشگرند، لبریز از اطلاعات هستند و بهدنبال این هستند که به مطالباتشان کیفیت بدهند. آنها بهدلیل تضاد و تعارضی که میان جامعه و خودشان میبینند درصورت وجود فرصت اعتراض هم میکنند.