گزارش جامعه تربتیهای مقیم تهران در شبانگاه هشتم مردادماه ۹۵ در محل تالار اجتماعات جامعه با حضور همشهریان مقیم تهران (بخش سوم و پایانی )
اقای دکتر سیاسی با توجه به محدودیت زمان گفت اقای خطیبی هم مطلب کوتاهی دارند که خواهش میکنم تشریف بیاورند و در این موقع هم همشهری ما اقای کاظم خطیبی پشت تریبون قرار گرفت و ضمن خوش امد گویی به حاضران به خانواده ساکت از جمله اقایان دکتر محمد حسین و استاد هنرمند عزیز کیوان ساکت تسلیت گفت او گفت در ابتدای در گذشت روانشاد محمد تقی ساکت شورای اسلامی شهرستان تربت حیدریه به خانه ایشان مراجعه نموده ودر خواست کردند که جنازه را در قطعه نام اوران بهشت جواد الئمه تربت حیدریه دفن کنند که متاسفانه بدلیل داشتن آرامگاه خانوادگی همسر ایشان موافقت نکردند و علاقمند بودند که در مشهد نزدیکتر هستند و بیشتر ارتباط خواهند داشت همچنین خطیبی گفت پیامهای تسلیت امام جمعه/ نماینده شهرستان / فرماندار / شورای اسلامی /شهردار / اداره ارشاد / ستاد همایش روزی بیاد دیروز و از تهران جامعه تربتهای مقیم تهران و همچنین جامعه تربتیهای مقیم مشهد و اقایان دکتر محمد حسین ابریشمی / دکتر محمدرضا خسروی / دکتر مرتضی کاخی هم پیامهایی داده بودند که در سایت تربت مادرج گردیده است اقای خطیبی در پایان توضیحاتی درباره کتابهایی (انگار آذرخشی بود) از اقای خسروی و همچنین (یاد ان کیمیا گر)در باره استاد محمود شهابی داد و گفت علاقمندان میتوانند از طریق هماهنگی با تلفن ۰۹۱۲۵۳۳۳۷۹۴ کاظم خطیبی انرا تهیه نمایند
انگاه نوبت به دکتر بادکوبه ای رسید که ایشان ضمن تشکرو قدر دانی از اقای دکترسیاسی بمناسبت دعوت ایشان گفت من متاسفانه در جریان درگذشت روانشاد محمد تقی ساکت نبودم به دوست دیرینه همشهری اقای دکتر محمد حسین ساکت که از سالها پیش اشنا بودم ابراز همدردی میکنم و برای ایشان و جناب استاد کیوان ساکت و خانواده محترمشان از خداوند متعال دل ارامی و شکیبایی ارزومیکنم اوسپس گفت ما در مجا لس پرسه معمولا یک قسمت از ایات قران کریم را می خوانیم که ان در همه جا مرسوم است که باز گشت همه به سوی اوست ولی ما ایه دیگری هم داریم که مفهوم ان اینست که خداوند به کسانیکه غم بزرگی وارد شده و عزیزی را از دست داده اند ودر برابر این مشکلات و اندوه فراوان صبرو استقامت نموده اند خداوند به انها توجه کرده تسلیت میگوید واین بدان گونه است که شما تا حالا با خوبی و خوشی با عزیزتان بوده اید و حالا که اور از دست داده اید از این به بعد زندگی جدید شما شروع شده و باید با همان عشق و تحمل سختیها از مشکلات عبور نمایید ایشان شعری را بنام با یاد مولانا برای حاضرین بشرح ذیل قرائت نمود
[مصطفی بادکوبه ای(امید)]
با یاد مولانا
دل سروده ای با یاد حضرت مولانا که به خواست خدا، فردا به سویش پرواز خواهمکرد.
باز می خواند مرا با نای جان
آنکهجانش بود نای عاشقان
آن« خموشِ» ناگهان گویا شده
از دل و جان عشق را جویا شده
آنکه ناگه از نیستان شد جدا
تا که برخیزد ز جانش صد نوا
در نیستان نی اسیر کثرت است
غافل از حق واژه های وحدت است
در نیستان نی اسیر همگنان
غافل از یکتاییِ جان جهان
در نیستان رنگ ها وجنگ هاست
چون بریدندش همه وحدت سراست
در نیستان قصه ی بود و نبود
بی نیستان، بی نیاز از هرچه بود
در نیستان نی اسیر ریشه هاست
بی نیستان، فارغ از اندیشه هاست
در نیستان قصه های ما ومن
بی نیستان می رود از ما سخن
هجرت جان را دلا هجران مدان
وین حکایت را شکایت ها مخوان
اوست می خواند مرا بی یک کلام
تا که از هجران بگیرم انتقام
من کجا؟ هجران کجا؟ دوری کجا
دل کجا، غوغای مستوری کجا؟
مثنوی بر سینه ام نازل شده
واژه رقصیده سخن کامل شده
در الستم با قلم اندر سماع
الوداع ای جان تنها، الوداع
می نگارم لوحِ دل را بی قلم
بی حروف و رنگ و خالی از رقم
دوستان من سخت مولانائی ام
می گدازد سینه ی سینائی ام
گرچه چوپان لیک موسی پرورم
نه عصا نه اژدها را می دَرَم
معتکف در ناکجا آباد عشق
پر شده نای من از فریاد عشق
بشنوید ای دوستان دیوانه ام
با جلال الدینِ دل، همخانه ام
شمس دل اینکجلال الدین شده
مولوی خود شمس مهرآیین شده
گفته بود آن مست مستی آفرین
شرح عشق راستین را اینچنین
« عشق از اول سرکش وخونی بوَد
تا گریزد هر که ببرونی بوَد»
گویمش ای عاشقی هارا امام
عشق شد در پیش عشقم رامِ رام
چون شمایید از تبار راستان
« بشنوید ای دوستان این داستان»
من شنا در جانِ دریا می کنم
در شنای عشق، غوغا می کنم
در بهشت عشق گندمخواره ایم
عاشقیمو عاشق آواره ایم
گشته ابراهیمِ دل، نمرود جو
تا ذبیحش را کند قربان ِ او
نوحو توفان غرقه ی دریای عشق
عاشقِ فرعونِ شد، موسای عشق
موج موجِ زهد، قارون ساز شد
سجدههای سامری، آغاز شد
از دم شمشیرها جان می چکد
از عصا، موسای عمران می چکد
هر حواری خود مسیحی دیگر است
مریم اینجا بر یهودا مادر است
یوسف جانم زلیخایی شده است
عاشقِ یعقوب بینایی شده است
جشن ما در کلبه ی احزان به پاست
راز یوسف با زلیخا، بر ملاست
غرقه در عشقیمو طاغوتی نماند
قصه ی جالوت و طالوتی نماند
بولهب با مصطفی اندر نماز
جهلِ بوجهل است اینجا کارساز
چون علی خود زاده ی بتخانه شد
بت به شادی، ساقیِ میخانه شد
چاریار عشق یارِ یکدگر
گِِرد کعبه بر مدارِ یکدگر
در صفا و مروه ی ما سنگ نیست
جامه ی احراممان یکرنگ نیست
هیچ رنگی نزد ما محکوم نیست
هیچکس از عاشقی محروم نیست
« ما درون را بنگریمو حال را»
نه رخ گلرنگ و خدّ وخال را
نیست جان ما اسیر نگ ها
چون شده بیگانه با نیرنگ ها
سنگ بر شیطانِ کثرت ها زدیم
تا به حق صافی تر از زمزم شدیم
سنگسار و سنگباران نیست نیست
بوسه باران ها شعار زندگی است
حج ما گلخانه ی عشاق بود
چهمسلمان، چه مسیحی چه جهود
خانه ی دل هاست بیت الله ما
در حجاز و در وطن همراهِ ما
این « دکان وحدت» است ای جان من
ای امام خطّه ی عرفان من
صدّقونی اصدقایی صدّقوا
فرّقوا من ما سوی الله فرّقوا
کلُّ مخلوقٍ هو مجلی الالاه
انتباها انتباها انتباه
ذره ای گفتم من از عشق و « امید»
سوختم زان موج کز « آنجا» رسید
« در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید و السلام»
انگاه جناب حجت الاسلام حاج شیخ محمد علی رضایی پشت تریبون قرار گرفت و ضمن خوش امد گویی به حاضران گفت امشب شب شهادت حضرت امام جعفر صادق میباشد و من این شهادت عظیم را به همه شما ها تسلیت میگویم بمناسبت شهادت امام جعفر صادق که برای ما شیعیان که اساس مکتبمان را از این امام حمام داریم همچنین مصیبت وارده بمناسبت در گذشت مرحوم محمد تقی ساکت را به اقایان دکتر محمد حسین ساکت و استاد هنرمند کم نظیر اقا کیوان ساکت که مایه افتخارات کشور و تربت حیدریه میباشند تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال صبر و شکیبایی برای خانواده و علو درجات برای ان مرحوم را خواستارم .ایشان گفتند من بدلیل مشغولیت و ماموریتها پیش امده امکان حضور در مجلس ان مرحوم در مشهد را نداشتم والبته پیام تسلیت ارسال داشتم همچنین خوش امد گویی میکنم به همشهریانی که امشب در جلسه حضور دارند و وزن جلسه ما را سنگین کردند به همه ان عزیزان خوش امد میگویم همچنین از همشهری گرامی جناب اقای دکتر محمد رضا خسروی که ما از بیاناتشان فیض بردیم البته ما هم درمورد زاوه به اندازه ایشان حساسیت را داریم برای اینکه در روایتها رجال بزرگی بودند که در کتابها از ان زیاد نقل شده و همچنین خود ایشان هم کتابی در این باره ولایت زاوه منتشر کرده اند که من خودم انرا مطالعه کردم دستشان درد نکند خیلی خوب است حالا همانطوریکه میگویند اتفاقاتی افتاده و در واقع هیچکس نمی داند که چرا مثلا طوس شده مشهد و یا بیهق شده سبزوارو زاوه هم شده تربت حیدریه بهر حال هرچه باشد ما همگی مسلمان هستیم و با تربیت خانواده هایمان باید در راستای ابادانی شهرو دیارمان کوشا باشیم ، همچنین ازاقای استاد یاوری زاوه همشهری صمیمی مان قدر دانی میکنم و از شعر خوبی که برای روانشاد محمد تقی ساکت قرائت کردند البته ایشان امشب بخاطر این مراسم از اشعار طنز خود استفادنکردند امیدواریم در جلسات اتی از کارهای خوبشان بهره مند گردیم از جناب اقای بادکوبه ای که شعرشان را خواندند و سخنانشان را هم گفتند تشکر میکنم
واما با توجه به شهادت حضرت امام صادق (ع )که حق بزرگی بگردن مسلمانان جهان و بخصوص شیعیان دارند من بدین مناسبت یک حدیثی از این امام حمام برای شما همشهریان عرض خواهم کرد . ازحضرت صادق نقل کرده اند که گفته پروردگار عالم به ادم گفت تمام انچه در عالم است من در ۴ کلمه خلاصه کرده ام یکی مربوط به تو بنده هست یکی مربوط بمن خدا ست یکی مریوط من و تواست و یکی مربوط به تو ومردم است وهمه دنیا همین چهار کلمه است و اما انیکه مربوط به تو هست باید درک کنی هیچکس در عالم غیر از من سزاوار پرستش نیست .و اما انچیزی که مربوط بمن است انست که تو هرچه عمل کردی من به تومزد میدهم انتظار هم نداشته باش که تو عمل نکنی و من به تو مزدبدهم و اما انچه مربوط به تو ومن است انست که تو هر وقت تو دعا کنی و ازمن چیزی بخواهی من در دسترس خواهم بود و سر انجام انچه بین تو و دیگران است بطوری است که تو راضی باشی و چشم تو به سوی دیگران نباشد و انچه خوبی برای خودت میخواهی برای دیگران هم طلب کنی نه اینکه همه خوبیها را برای خوت بخواهی و بدیها را برای دیگران و خلاصه اقایان بگویم هیچ چیز بهتر از کار نیک و خوب در زندگی نمیباشد ایشان سخنان خود را به پایان رساندند واز خدواند متعال برای همگی ارزوی سلامتی و بهروزی نمود و پس از ان ازحاضران با شام پذیرایی گردید جلسه در ساعت ۳۰/۱۱ شب به پایان رسید .