پیام تشییع باشکوه و میلیونی آیتالله هاشمی : مردم بر آن همه حملهها و اتهامها مهر بطلان زدند و به خردگرایی، عقلانیت، اعتدال، انصاف و عدالتی که او همواره بی وقفه منادیاش بود اقبال کردند ( محمد کاظمی نماینده مجلس)
پس از ارتحال ناگهانی و غمافزای آیتالله هاشمی رفسنجانی پیرامون شخصیت آن بزرگمرد سفر کرده سخن بسیار گفته شده و اغلب شخصیتهای دینی، سیاسی و علمی کشور طی پیامهای جداگانه و سخنان کوتاه و بلند خود به تشریح ابعاد زندگی او و نقاط برجسته عملکردش پرداختند ولی روشن است که مردان بزرگ تاریخ را مجال بلندی باید، تا شناخته شوند و زمان زیادی لازم است تا به تصویر کشیده شوند. شاید آنان تنها زمانی مورد فهم و ادراک قرار گیرند که آثار فقدانشان ظهور کند و خسارت نبودنشان ملموس شود. مردم ما با هاشمی آشنا بوده و هستند و حضور او را در همه مقاطع حساس بعد از انقلاب و در بسیاری از موقعیتها و بنیانهای ایجاد شده از او حس کردهاند. ولی باز هم باید روزها و ماهها و سالها بگذرد تا بسیاری از گرههای پیرامونش باز و علت تصمیمهای سرنوشت سازش آشکار شود. اجمالا میتوان او را یکی از شخصیتهای طراز اول کشور و موثر و تعیینکننده در اغلب تصمیمگیریهای اساسی پس از انقلاب دانست و جایگاه منحصر به فردی برایش قایل شد. هوش بالای سیاسی، دقت نظر، آیندهنگری، تحرک فوقالعاده و خستگیناپذیری آیتالله هاشمیرفسنجانی برجستگی و تاثیرگذاری خاصی به او میداد و در میان حلقه یاران نزدیک امام خمینی حضورش را پررنگ میکرد. قدرت مدیریت او خصوصا در بحرانها و بزنگاههای مهم قطبی به وجود میآورد که احساس نیاز به آن بر همه مکشوف بود. اما ستاره راهنمای هاشمی آنچنان که خود هم میخواست و مکررا میگفت اعتدال و میانهروی بود و اغراق نیست اگر بگوییم او با اعتدال زیست و بر سر اعتدال درگذشت. انقلاب انفجار بغضها، فکرها، هیجانها، آرزوها و آرمانهای سرکوب شده است. در متن و بطن انقلاب باشی و تا بتوانی از جاده اعتدال خارج نشوی کار خردی نیست. هاشمی حتی در اوج هیجانات اولیه انقلاب در تنور تندروی ندمید و اگر بیخردانی چون گروههای مخالف و مسلح نبودند هر آینه بسیاری از حوادث تلخ پیش نمیآمد و نفس سلیم امام و یارانش اجازه نمیداد که گفتوگو و مذاکرهحلال بسیاری از مشکلات نباشد. به گواه تاریخ، هاشمی اغلب راه میانه را پیشنهاد میداد و خود داوطلب پیمودنش میشد. فرمانده جنگ میداندار صلح هم شد و همه مساعی خود را بهکار بست تا در دوران حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی سایه شوم جنگ ناخواسته و تحمیلی از کشور رخت بربندد و سازندگی آغاز شود. کسی که اینگونه آغاز کرده بود پیداست که وقتی سیب سیاست چرخید و عدهای بنا را بر افراطگرایی گذاشتند و با جهان از در تنش وارد شدند تا چه حد غمگین میشود و طاقتش طاق میشود. پیدا بود که هاشمی به عنوان معمار سازندگی و به عنوان یکی از استوانههای اصلی انقلاب خون میگریست که میدید بسیاری از دستاوردهای انقلاب و سازندگی و ثبات و تعادل در معرض هجوم واقع شده و ماجراجویی سکه رایج زمانه شده است. هشدارها و انذارهای مکرر او گواه توفان غم درونیاش بود و تنها هنگامی آرام گرفت و به قول خودش راحت مرد که مردم به صحنه اعتدال آمدند و کشور خویش را از ناملایمات جدی نجات دادند. هاشمی بیشترین هزینههای زندگی سراسر مبارزه خود را بر سر اعتدال داد و چه بسا از ضربه غصهسازی افراطگرایان بود که روح و روان و جسمش آسیب دید. هجمههای همهجانبه و بیوقفه به او درست از همین زاویه شکل گرفت و چنان نامهربانی دید که شاید به باورش نمیآمد.
اما درست در نقطه مقابل حملههای سیاسی و فشارهای پردامنه، اقبال مردمی به سویش آمد و در هر انتخاباتی که در سالهای آخر عمرش شرکت جست رای اول را به دست آورد. افزون بر همه آن عزتها که بالاخره نصیبش شد، تشییع باشکوه و میلیونی پیکرش از سوی مردم آگاه و قدرشناس عزتی همیشگی نثارش کرد. پیام پرشکوه تشییع جنازه آیتالله هاشمیرفسنجانی روشن و واضح است و نیاز به تعبیر و تفسیر ندارد. مردم بر آن همه حملهها و اتهامها مهر بطلان زدند و به خردگرایی، عقلانیت، اعتدال، انصاف و عدالتی که او همواره بی وقفه منادیاش بود اقبال کردند. کاش نامهربانان دریابند که نه تنها بد کردند و از این بدی به کشور خسارت زدند که نتیجه عکس گرفتند و مردم خادمان خویش را خوب میشناسند و بدرقه جانانه میکنند و فریب هیاهوها را نمیخورند.