نگاهی بر مصائبهشتسالهریاست مردی با کاپشنبهاری سیاست و رنجی که از دوران احمدینژاد کشید
هفته نامه «طلوع صبح» نوشت: مهجورترین نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و چهار در میان شگفتی و اظهار تحیر ناظران و صاحبنظران رئیس جمهورایران شد. برای کثیری از عامه و اهل سیاست احمدینژاد چون هندوانهای در بسته بود که تنها باید انتظار میکشیدند تا ببینند براستی این مرد پر هیاهوی عرصه گفتار در میانه کارزار اجرا در چنته چه دارد.
اکنون که دو سال از پایان دولت احمدینژاد گذشته است برای واکاوی آنچه در هشت ساله دولتداری او بر کشور رفته است شاید زمانی مناسب باشد هرچند که تاریخ باید در رابطه با خرابیهای دولت او قضاوت کند. هشت سالی که اظهارات درباره آن گوناگون است، هرچند یاران بهاری احمدینژاد همچنان با اصرار بر درخشان بودن آن پای میفشرند اما بسیاری صاحبنظران در حوزههای گوناگون آن را هشت سالی ویرانگر و متفاوت در تاریخ کشور میدانند. اقداماتی که برای نابود کردن افرادی مانند هاشمیرفسنجانی و بزرگانی دیگر صورت گرفت ولی در نهایت همگان شاهد بودند که آیت ا… و یارانش نه تنها از بزرگی اشان کاسته نشد بلکه در انتخابات ریاست جمهوری گذشته نزدیکترین شخص به رئیسمجمع تشخصی صلحت نظام به کرسی پاستور تکیه زد.
ورود تفکرماکیاولیسم به عرصهسیاسی
شاید شروع تخریب و توسل به ابزارهای بعضا شبهدار برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری را نتوان در ایران منحصر به محمود احمدینژاد دانست چراکه در انتخابات سال هفتادو شش هم شاهد پروژه تخریب سازمان یافته علیه رئیسدولت اصلاحات بودیم که پخش فیلم کارناوال عاشورا در آن ایام نمود بارزی برای این نکتهبود. احمدینژاد در سال هشتاد و چهار خصوصا در دور دوم انتخابات با ایجاد دوگانهٔ احمدینژاد -هاشمی از هیچ تخریب و تهمتی علیه هاشمی، خانواده و نزدیکانش پروا نکرد و کار را تا بدانجا رسانید که آیت الله هاشمی از شر بیاخلاقیها شکایت به خدا برد. اما احمدینژاد نخستین کسی بود که در جایگاه نامزد ریاست جمهوری و در سال هشتاد و هشت رسما وارد این کارزار شد.
انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت اوجترویج ماکیاولیسم تبلیغاتی احمدینژاد بود. آنجا که هر کدام از رقبا را به طریقی نواخت و یکی را به دریافت پول از یکی از مهمترین متهمان اقتصادی کشور شهرام جزایری متهمکرد و دیگری را با بالا بردن عکس و پرونده زنش هدف قرار داد. احمدینژاد حتی جانب غایبان را هم نگاه نداشت و از حمله به هاشمی و ناطق نوری و همینطور خانوادههایشان نیزابا نکرد. کار تا به آنجا بالا گرفت که برخی چون علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس این رفتارهای او را هم از ریشههای حوادث ناگوار سال هشتاد و هشت میداند و معتقد است شورای نگهبان باید در همان برهه احمدینژاد را رد صلاحیت میکرد. هرچه بود احمدینژاد طرحی نو اما نامیمون درافکند ودر مبارزات انتخاباتی نظام جمهوری اسلامی که همواره اخلاق از ارکان رکین آن است، اوج بیاخلاقی و قربانی کردن همه چیز در پای اسب قدرت از سوی احمدینژاد مشاهده کرد. رویهای که شاید روحش تا مدتها دست از سر آسمان سیاست ایران بر ندارد و بسیاری را به این صرافت اندازد که میشود از راههای کوتاهتر ولو با قربانی کردن اخلاق و ریختن بدون سند آبروی افراد استفاده کنند تا به اهداف خود برسند. این اقدام نه تنها در شرع بلکه در نظامهای لائیک و لیبرالنیز هیچ جایگاهیندارند.
اوج بی اخلاقی
رویه احمدینژاد حتی در سالهای ریاستش هم چندان تغییری نیافت و از هر ابزاری برای خلع سلاح رقیب سود میجست. نمونه آن برای جلوگیری از استیضاح وزیر کاردولت دهم مشهود بود. آن زمانیکه احمدینژاد برای رسیدن به هدفش پارلمان را تهدید به بخشفیلم افشاگری علیه برادر رئیسمجلسکرده و سرانجام به این کار مبادرت میکند و یکشنبه سیاهرا به راهمیاندازد. اینآخر کار نبود ودر مقابل اعتراضات احمد توکلی در مجلس به عملکرد دولتش اسنادی را نیز علیه او منتشر کرد تا شاید بتواند او را نیز ساکت کند که هیچ اثر مثبتی در این زمینه حاصلنیامد و تنها به پرونده بی آبرویی احمدینژاد اضافه شد. این اقدامات ضربات زیادی به جایگاه نظام مقدس جمهوریاسلامی برای ارضاءغرایض طیف احمدینژادی وارد کرد و هنوز شاهد آن هستیم که برخی از وارثان آن دوران به روند این بداخلاقیها ادامهمیدهند و از هیچ چیز ابایی ندارند.
تخفیف و تخریب تاریخ انقلاب
احمدینژاد و اطرافیانش میپنداشتند که یگانگان تاریخ ایرانند و تاریخ پیش و پس از آنان دولتمردانی چنین به خود ندیده است. همین نگاه بود که باعث شد آنان به تخریب تمام تاریخ انقلاب در بیست م چهار سال قبل از خود کردند و کارهای سترگ صورت گرفته در آن دوران را ناچیز و حتیگاه هیچ نامیدند. آنان در تخریب بزرگان انقلاب هم از هیچ کوششی فروگزار نکردند وموج تخریب را با آیت الله هاشمی رفسنجانی آغاز کردند و به ناطق نوری، رئیسدولت اصلاحات و سایر بزرگان و کارگزاران پیشین نظام هم بسط دادند، غافل از اینکه شاید این فضای تخریبی در کوتاه مدت میدان مانور سیاسی در یک فضای هیجانی سیاسی برای احمدینژاد و اعوانش فراهم کند اما لطمات بسیار بزرگی برای کلیت نظام و انقلاب دارد.
این رویه باعث ایجاد بدبینی و یاس در میان عامه مردم که عمری به عمل این مدیران نظام اعتماد داشتهاند و آنان را ستودهاند میشد و این باور را میگستراند که اگر حرفهای احمدینژاد و حامیان گفتمانش صحیحی باشد بهراستی بر بیست و چهار سال اعتماد آنان چه آمده است؟
تغذیهضد انقلاب از زبان احمدینژاد
ایناقدام احمدینژاد ضربهای به نظام زد که دشمنان نظام مقدس جمهوریاسلامیایران سالها آروزیآن را داشتند. مرد بهاری دست و زبان ضد انقلاب خارج نشین را در تخریب و تخطئه گذشته و بزرگان انقلاب را با این حجت که بالاترین مقام اجرایی ایران کمر به بردن آبروی بزرگان انقلابشان بستهاست و دیگر نیاز نیست که ما به خود زحمت دهیم.
رویکردی که اعتراض رهبرمعظم انقلاب، حضرتآیت الله خامنهای نیز به آن انتقاد کردند ودر نماز جمعه معروف سال هشتادوهشت ادعاهای احمدینژاد را در رابطه با آیت الله هاشمی و ناطق رد کردند.
فروکاستنشان مجلس
اما احمدینژاد که غیر از امدادهای غیبی و ادعایی خود به هیچ صراطیمستقیم نبود، مجلس را نیز از گزند خود در امان نگذاشت. مجلس این نهاد بر آمده از آمال ایرانیان در انقلاب مشروطه ادوار مختلفی را پشت سر نهادهاست، در دوران پیش ازانقلاب اسلامی مگر در برهههایی کوتاه چون دو دوره اول بعد از مشروطه یا مجلس سیزدهم تا هفدهم تا قبل از استحکام دیکتاتوری شاه مجلس از مفهوم خالی بوده وشاید تنهاشان آن برآوردن منویات ملوکانه بوده است. اما با وقوع انقلاب اسلامی این نگاه تغییر کرد و مجلس از مهمترین ارکان تصمیم ساز در نظام برآمده از انقلاب شد تا جاییکه امام خمینی (س) درجملهای تاریخی آن را در راس امور دانستند. مجلس آنچنان در جمهوری اسلامی تاثیر گزار است که تجربیاتی سخت چون عزل نخستین رییس جمهور ایران را هم در کارنامه دارد. پس از بنی صدر تا دولت احمدینژاد طی بیست و چهار سال همواره روابط محترمانه توام با حفظ حدود میان دولت و مجلس حاکم بود اما احمدینژاد از بدو قدرتمداریاش نشان داد که حاضر به تقسیم قدرت با هیچ نهادی نیست و هیچ نهاد نظارتی را هم در مقابل خودسری و خیره سریهایش بر نمیتابد. احمدینژاد با اعمالی از قبیل تحویل سیدی خالی به نمایندگان مجلس به جای لایحه بودجه، حضورنیافتن در جلسه استیضاح وزرایش به نشان دهن کجی به مجلس، تحویل ندادن به موقع لایحه بودجه تلاشکرد جایگاه این نهاد را تا حد قابل توجهی از بین ببرد. اعمال احمدینژاد در مقابل مجلس کار را به جایی رساند که بهارستان برای اولین بار پس از دوران بنی صدر وارد یک چالش جدی با دولت شد و علی مطهری طرح سوال از احمدینژاد را کلید زد و باوجود تمام چانه زنیهای سیاسی او را به مجلس کشاندند. در تمام بیست و چهار سال بعد از بنی صدر هرگز چنین برخوردهایی میان دولت و مجلس رخ نداده بود و هیچ رییس دولتی چنین شان پارلمان را فرونکاسته بود.
بیحرمتی به ارکان نظام
رییسدولتهای نهم و دهم نه تنها برای مجلس شورای اسلامی هیچ ارزشی قائل نبود، بلکه سایر نهادهای نظام را نیز با بیحرمتی جایگاهآنها را تخریبمیکرد. برای مثال احمدینژاد که این روزها مدام در جلسات مجمعتشخیصمصلحت نظام به عنوان یکی از ارکان انقلاب حاضر است، در دوران ریاستش به تعداد انگشتان یک دست نیز در این مرکز تصمیمگیریحاضر نشد تا شاید به گمان خودشجایگاه آن را تنزل دهد ولی اینگونه نشد و مرد بهاری مانند دیگر تصوراتش بازهم اشتباهمیکرد.
گماشتن افراد فرومایه بر سر کارهای بزرگ
اما از شعارهای احمدینژاد در سال هشتاد و چهار شکستن حلقه تکراری مدیران و وارد کردن افراد تازه در این حلقه است. احمدینژاد به شکلی کاملا نامتعارف وارد این میدان شد واول تمام مدیرانی که در دولتهای قبل برسرکارآمده بودندرا حتی در ردههای میانی و پایین مدیریت توسط یارانش عزل شدند. رکن اول و اصلی احمدینژاد برای برگزیدن مدیران فرمانبرداری آنها در مقابل شخص رییس دولت و حلقه اول اطرافیان او بود، بههمین دلیل از برگزیدن افراد دارای سابقه روشن در مدیریتهای کلان رویگردان بود چراکه افراد دارای کارنامه وشان کاری هرگز فرمانبرداری صرف را نمیپذیرفتند. تاکتیک دیگر احمدینژاد در برگزیدن مدیران استفاده از افراد مسئله دار در مدیریتها بود افرادی چون سعید مرتضوی که به علت مشکلاتی که داشتند و حمایت احمدینژاد ازآنها لحظهای اجرای اوامر را به تاخیر نمیانداختند. این رفتار احمدینژاد اولا مدیران شایسته و کارآمد را به گوشه عزلت فرستاد و دوما با با گماشتن افرادی که ابدا در قواره سمتهایشان نبودند یک ناکارآمدی گسترده در سیستم اجرایی و اداری کشور ایجاد کرد.
اختلاس و ریختن قبح دست درازی به بیت المال
احمدینژاد دولتش را دولت پاکدستان مینامید اما اختلاسها و سو استفادههای صورت گرفته در این دوران چنان بود که به اخبار عادی رسانهها تبدیل شده بود. رحیمی معاون اول احمدینژاد که بهطور طعنه آمیزی ریاست ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی دولت را هم بر عهده داشت، عالیترین مقام در تاریخ جمهوری اسلامی است که به جرم سو استفاده مالی زندانی شده است. اختلاس سه هزار میلیارد تومانی که با کمک عواملی در دولت و توصیه نامههایی از درون کابینه صورت گرفت نیزبزرگترین اختلاس در تاریخ ایران است. این پایان اقدامات صورت گرفته در دولت نهم و دهم به ریاستمحمود احمدینژاد نبود و برای نمونه بابک زنجانی میلیاردر جوان که به بهانه دور زدن تحریمها، پول نفت را در حسابهای شخصیاش واریز میکرد و تا اکنون هم قادر و حاضر به بازگرداندن وجوه نفتی نیست از ابداعات دوران او بود. از اینگونه اقدامات که قبح دست درازی به بیتالمال را شکاند در دولت احمدینژاد کم نبود. در روزهای آخرین کابینه نهم و دهم خبری مبنی بر اختصاص شانزدهم میلیاردی به یک دانشگاه غیرمجاز به نام ایرانیان توسط بقایی معاون اجرایی احمدینژاد که امروز در زندان به سر میبرد از اینگونه اقدامات قابل تامل بود.
تنزلجایگاه بین المللی کشور
احمدینژاد و تیم همراهش که تجربه دولتداری نداشتند با نگاهی هیجان زده امور مختلف داخلی و خارجی را به انجام میرساندند. او که نوع نگاهش به جامعه جهانی و مجامع بین المللی رادیکال و از سر بیاعتمادی، بیاعتنایی بود، جایگاه ایران اسلامی را در آن سالهای ریاستش تا حد زیادی خراب کرد. تا جایی که دکتر حسن روحانی نقل میکند در اوایل دوران احمدینژاد که مسئولیت شورای عالی امنیت ملی را داشتم روزی احمدینژاد مرا خواست و گفت: «چرا آژانس بین المللی انرژی اتمی تحت تاثیر کشورهای غربی است پاسخ دادم دلایل گوناگونی دارد از جمله اینکه بخش عمده بودجه آژانس را آنان تامین میکنند و احمدینژاد پاسخ داد من دستور میدهم تمام بودجه آژانس را ما پرداخت کنیم تا این مشکل حل شود.» شاید همین برداشت و نگاه به مناسبات جهانی است که رفتار، گفتار و نوع مواجهه چالش برانگیز با جامعه جهانی را از سوی احمدینژاد موجب شد. احمدینژاد با پرداختن به موضوعات بیمناسبت هم ایجاد اجماع جهانی در افکار عمومی علیه کشور را سهلتر کرد و هم شان کشورمان بعنوان یک عضو صلح جوی جامعه جهانی را مخدوش ساخت. در ادامه هم با غامض شدن مناقشه اتمی با کاغذ پاره خواندن تحریمها درک عمیقش از مناسبات جهانی را به رخ کشید و ایران را واردبازی سخت و پیچیدهدرگیریها اتمیپیش برد و تحریمها را بلای جان ایرانیان کرد. آن روزها با تمام نشیبهای بیفراز به پایان رسید ولی مردم ایران میدانند که دیگر نباید راه را برای بازگشت افرادی مانند احمدینژاد در عالم سیاستایران باز کنند و همانطور که در انتخابات سالنود ودو نشان دادند بر این عهد پاییبند هستند که ایران جایی برای تفکرات احمدینژاد و همطیفانشندارد.