حاج محمد، نمونه‌ای از کاسبان درستکار و خدا ترس :در آن زمان نیزکاسبان خداترس و با وجدانی مانند «حاج محمد» در خرید و فروش از یک نوع کیله استفاده و سعی می‌کردند که هنگام فروش حتی‌الامکان بیشترین مقدار از هر جنس در آن جای گیرد و مرتکب کم فروشی نشوند

‏حاج محمد… از نسل بازاریان و تاجرانی بود که حداقل به مدت ۲ قرن به کار تهیه خوار و بار و واردات آن به صورت عمده از شهرهای بزرگ و کوچک اقصی نقاط کشوراهتمام داشتند و صرفاً ارسال سیاهه کالا و اعتبار یک سطر دستخط کافی بود که ده‌ها و شاید صدها عدل کالای مختلف از رشت و ساری و مشهد و تبریز و مراغه و اهواز و میناب و سایر شهرها اعم از برنج صدری معطر درجه یک گرفته تا لیموی عمانی و خرما و کشمش و ادویه جات و قند و چای و روغن و بنشن و خلاصه هر آنچه که مورد تقاضای اهالی بود، برای وی ارسال شود و پس از فروش، بهای آن‌ها را حواله کند.‏

‏ کتاب خاطرات حاج مصطفی تیمورزاده که خود نیز در زمره تاجران و بازاریان هم نسل حاج محمد قرار داشت و در سال ۱۳۳۱ هجری شمسی در تهران به چاپ رسیده است، علاوه بر اوضاع اجتماعی و سیاسی و نقل رویدادهای تاریخی کردستان از زمان حکومت محمد علیشاه قاجار تا کودتای سوم اسفندسال ۱۲۹۹ رضاخان میرپنج نظری هم به فرهنگ واقتصاد ونحوه عمل تجار و پیمانه و اوزان و مقادیر دارد که خواندن آن خالی از لطف نیست.‏

‏ در زمان انتخاب مظفرالسلطنه(سیف الدین خان اردلان) بوسیله مظفرالدین شاه قاجاربه عنوان حاکم شهر،تجار و کسبه وبازرگانان و فروشندگان، مقدارکالاهایی مانند غله و برنج و آرد و نمک و ادویه را با پیمانه‌ای فلزی به شکل نیم استوانه به نام «کیله»اندازه‌گیری می‌کردند (همان وسیله‌ای که امروزه در بقالی‌ها به وسیله آن جنس را در پاکت و یا کیسه می‌ریزند) و بنا بر تفاوت حجم کار از کیله بزرگ (به اندازه تقریبی ۱۶ کیلوگرم) و کیله کوچک (به اندازه ۲ کیلوگرم) استفاده می‌شدو برای هرکدام از کیله‌ها پیمانه‌های فرعی مانند نیم و ربع هم به کار می‌آمد.‏

‏ در آن زمان نیزکاسبان خداترس و با وجدانی مانند «حاج محمد» در خرید و فروش از یک نوع کیله استفاده و سعی می‌کردند که هنگام فروش حتی‌الامکان بیشترین مقدار از هر جنس در آن جای گیرد و مرتکب کم فروشی نشوند، و برعکس آن معدودی از افراد که چندان التزام به رعایت اصول اخلاقی و دینی نداشتند، طوری که به چشم نیاید، با کیله‌هایی بزرگتر از حد معمول جنس می‌خریدند و با پیمانه کوچکتر می‌فروختند و یا با تردستی هنگام پرکردن کیله با انجام حرکات مکارانه، کاری می‌کردند که مقدارکمتر از ظرفیت جایگیر شود!‏

‏ کاروانسرای اردلان که شاهد گذشت بیشتر از نیمه روزهای عمر من تا سن ۱۸ سالگی و شروع تحصیلات فراتر از دبیرستان بود، در واقع نقش انبار غله شهر سقز کردستان را برای صادرات و یا مصرف داخلی ایفا می‌کرد و به میدان غله شهرت داشت، دورا دور میدان مغازه‌ها و انبارهای مملو از غله و حبوبات بود که به صورت فله‌ای و خرمن مانند تلنبار می‌شد و هرساله در ۲ فصل تابستان و پاییز کشاورزان و دامداران محصولات تولیدی خود اعم از گندم و جو و ارزن و سایر حبوبات را در جوال‌های ۲ لنگه (مناسب برای بر پشت الاغ نهادن) پشم باف و ضخیم و گلیم مانند و روغن را در خیگ چرمی و پشم و پوست حیوانات را در تورهای بافته شده با طناب پشمی(ره شکه) می‌نهادند و برپشت الاغ به کاروانسرا می‌آوردند و پس از فروش و توزین به وسیله قپان مزبور و دریافت وجه و صرف ناهار مختصر، راهی روستای خویش می‌شدند.‏

‏ در زمان مورد بحث ما نسل ترازوهای کفه‌بندی آویزان جانشین کیله نیزجای خود را به ترازوهای رومیزی کفه برنزی شاهین‌دار سپرده بود و کارخانه صنایع فلزی نیکلا(نیکلا رمانوف امپراطور روسیه) که امروزه به نام نیک کالا شناخته می‌شود، نوع مرغوب و دقیق آن را تولید می‌کرد و اکثر مغازه‌ها و دکاکین و از جمله دکان «حاجی محمد» مجهز به این وسیله بود و به دنبال تشکیل سازمان دولتی اوزان و مقادیر مغازه داران ملزم به کاربرد وزنه‌های رسمی مورد تایید شدند. ‏

‏ حاجی محمد مانند سایر اهالی بازار در طول روز برای خود و مشتریان و میهمانان‌اش به یکی از قهوه‌خانه‌های گذر سفارش چای می‌داد و شاگرد قهوه چی‌هاکه به طور مدام دسته‌های انبوه سینی‌های کوچک بیضی شکل برنزی حاوی استکان‌های پرنقش میان باریک و نعلبکی چینی و حبه‌های قند را در دست داشتند، آن را تامین می‌کردند و از آنجایی که مغازه‌داران بازار مشتریان دائمی و پر مصرف چای بودند، قهوه‌خانه‌ها به ازای هر ۱۰ ریال

۱۴ مهر فلزی نشان‌دار پولک مانند تحویل می‌دادند و مصرف کننده به ازای هر استکان چای یک عدد مهر تحویل می‌داد.‏

‏ «حاجی محمد» هر روز صبح که کرکره مغازه را به کمک همسایگان بالا می‌کشید و محوطه را آب و جارو می‌کرد با دقت و تانی و بوسیله یک دستمال کتانی وزنه‌ها و کفه‌های برنزی ترازو را برق می‌انداخت و با استفاده از سکه و پولک‌های

قهوه خانه شاهین آن را به صورت دقیق میزان می‌کرد و پس از فروش هر قلم جنس اعم از چند ده کیلو و یا چند گرم دگربار این کار را با همان سبک و سیاق تکرار می‌کرد و اعتقاد داشت که قرآن کریم به صحت و دقت ترازو امر فرموده است و تعجب آنجاست که با وجود دقت وافری که به کار می‌بست و خطای توزین را در حد گرم کاهش می‌داد، بسته به مقدار خرید و نوع جنس همواره مقدار قابل اعتنایی به مال متعلق به خریدار به صورت دستی اضافه می‌کرد!.‏

‎ ‎‏ از آن روزگار کمترازسال گذشت که «حاج محمد» به دیار باقی شتافت و آنچه که از وی باقی ماند به غیر از نام نیک و فرزند صالح، همان خانه و مغازه‌ای بود که بعد از فوت پدرخویش داشت.‏

‏ عباس یارانی

معلم بازنشسته ریاضی، سقزکردستان

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *