سرمشق خطیبان یادی از مرحوم استاد حسینعلی راشد: به مناسبت یکصد و شانزدهمین سالروز تولد خطیب نامدار مرحوم استاد حسینعلی راشد

چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰

وعظ و خطابه همواره اثری ژرف بر مردمان داشته و این مختص یک جامعه خاص، یا یک دوره محدود در تاریخ نبوده است. «وعظ»، خصلتی اخلاقی، آئینی و دینی داشته، اما «خطابه» شمایلی سیاسی و اجتماعی و برانگیزنده را نیز نشان داده است. «وعظ» با پند و اندرز و آرامش، و «خطابه» با تحریک و هیجان و عواطف هم‌سنخ و هم‌مسیر بوده است. شگفت آنکه در آمیختن هنرمندانه و استادانه این دو، همچون سرکه و شکر، شربتی گوارا خلق کرده و مخاطبان را حظ و فایده‌ای افزونتر بخشیده است.
در اثر جاودانی که سیدرضی از خطابه‌ها و نامه‌ها و قصارات امام فراهم ساخت و به درستی «نهج‌البلاغه» نام گرفت، زیباترین و باشکوه‌ترین جلوه‌های ادب خطابه‌ای را می‌توان یافت. خطابه همواره فن و مهارتی عالی برای ابلاغ معارف معنوی و اخلاقی به عموم مردم بود و معمولا در ماه های رمضان و محرم در کشور ما، خطیبان دانشمند و فاضل برای عموم سخنرانی و موعظه می کردند و این مواعظ و خطابه ها ارزشی بی مانند در تعالی فکری و اخلاقی عموم ایجاد می کرد. خطابه هم یک درس مهم بود و فنون آن در حوزه های علمیه به صورت نظری و عملی برای روحانیون تدریس می شد. در هفته های آینده، در آستانه محرم مقاله مفصلی در این موضوع منتشر خواهیم کرد.
در اینجا به مناسبت این بحث و یکصد و شانزدهمین سالروز تولد خطیب نامدار مرحوم استاد حسینعلی راشد؛ از ایشان یاد می کنیم. او یکی از دانشوران برجسته معاصر ایران، در حوزه تفکر و تبلیغ دینی بود که خطابه‌هایش هیچ‌گاه از ذهن مخاطبان آن مرد الهی و دانا بیرون نخواهد شد. راشد، در تیر ۱۲۸۴ در روستایی در اطراف تربت حیدریه به دنیا آمد. پدرش، ملا عباس تربتی، مشهور به حاج آخوند بود. او در ۷ آبان ۱۳۵۹ ش، بر اثر سکته مغزی درگذشت و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. راشد مردی آزاداندیش و اهل انعطاف و آگاه به علوم و مسائل زمان خود بود. به همین دلایل، خطابه‌هایش که با لحنی خاص و شیوه و آدابی مرتب و موزون ادا می‌شد، بر حاضران و شنوندگان اثر می‌نهاد و موجب تهذیب و اعتلای ایشان می‌شد. پدر بزرگوارش، آخوند ملاعباس تربتی هم از مردان با کرامت و فاضل روزگار بود. یاد هر دو گرامی باد.
راشد از شاگردان زبده حوزه مشهد بود و در همان سالها وقتی مقدمات و مقومات دروس حوزوی را خواند، برای سطوح عالیه، قصد عتبات عالیات نمود و راهی هجرت تحصیلی به نجف گردید. مابقی ماجرا را دخت ایشان مرحومه بتول راشد چنین توضیح داده‌اند:
«مدتی در نجف ماندند؛ ولی در آنجا مریض می‌شوند و پس از یک سال به مشهد بازمی‌گردند. در برگشتن، مدتی در همدان و چند شهر دیگر متوقف شدند، به واسطه بیماری، و در نهایت عازم شیراز شدند. مدتی را در شیراز گویا منبر می‌رفتند که بسیار مورد توجه قرار گرفته بودند و از آنجا به اصفهان می‌روند. در اصفهان نیز مردم استقبال خوبی از ایشان داشتند؛ ولی همان‌طور که خود ایشان می‌نویسند، پس از مدتی زندانی می‌شوند.
پس از رهایی از زندان، مدتها در اصفهان تحت نظر بودند تا چند سال بعد که به تهران عزیمت کردند. من در تمام این مدت پیش مادرم بودم؛ زیرا پدرم مجرد بودند و نمی‌توانستند مرا نگه دارند. نمی‌دانم چند سال در تهران می‌ماند تا اینکه سر و سامانی می یابند… راشد یکی از برجسته ترین سخن گویان معنویت و اخلاق دینی در روزگار ماست. البته در سالهای آخر عمرشان، چندان یادی از او نشد و حتی از سوی تندروان و کسانی که تاریخ و فرهنگ نمی دانند و قدر زحمات، مقام و منزلت بزرگان را درک نمی کنند، و ارجِ رنجِ گذشتگان را نمی شناسند، مورد بی مهری هم قرار گرفت…».
چه می توان کرد با جامعه ای که ذخایر خود را نمی شناسد و مواریث خود را از یاد می برد؟ هرچه افرادی نسبت به دانش و فرهنگ گذشته ناآشناتر باشند، متعصب تر و ساده لوح تر هم خواهند بود. جفایی که به امثال راشد شد، یکی از همان خطاهای متعصبان و ساده لوحان بود وگرنه رادیو و تلویزیون می باید هرروز سخنرانی های استاد راشد را بازپخش کنند و جان و روح مردم را به چراغ سخن آن دانشمندِ بزرگوار روشن نمایند.
راشد نماینده پنج عنصر مهمِ مذهب و معنویت ایرانی بود: اول- خطابه و درست سخن گفتن و عمیق و بهنجار از کلمات بهره بردن. دوم- توجه به اخلاق و فضایل و کرامات انسانی به مثابه بنیان و پیمان میان انسانها. سوم- تربیت و آموزش انسانها به قوه استدلال وبهره گیری از عقل و فرهنگ. چهارم- لزوم توجه به دانش و علوم جدید و آگاهی شایسته از جوانب مختلف و گوناگون و آخرین دستاوردهای علم و تکنولوژی و اندیشه های بشری. وپنجم- بهره گیری گسترده از ادبیات و تاریخ به معنای دقیق و عمیق کلمه و این که اگر خطیبی علاوه بر آگاهی به نصِ قرآن و احادیث صحیح به ادبیات عربی، ادبیات فارسی و شعر و سرایش های شاعران نامدار و متون تاریخی و مواریث گذشتگان را نیاموخته باشد، نمی تواند رهیافت و خدمت شایسته داشته باشد؛ نه به دین خدمت خواهد کرد و نه به دینداران فایده?ای تواند رساند.ایشان در قطعه ۸۳ ردیف ۱۴۱ شماره ۹ دفن شده اند البته خانم ایشان هم مرحومه طاهره لواسانی در آنجا دفن شده اند و چون حدود ۳۰ سال گذاشته فرزندشان مرحومه خانم بطول راشد هم در همان قبر دفن شده اند ( به روایت اقای دکتر حسن راشد )

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *