شعر وهنر شفیعی: از همشهری عزیزمان استاد جلال رفیع – بخش سوم

 

می‌توانم بگویم نظریه‌های ادبی و هنری استاد در کتاب‌های «موسیقی شعر» و «صور خیال در شعر فارسی» و آنچه در باب زبان شعر و نظائر آن گفته و نوشته است و حتی آنچه در خلال مقالاتی چون «ادراک بی‌چگونه هنر» آورده است یا در مقاله «جامعه‌شناسی نامهای اسلامی و ایرانی» و نمونه‌های بسیاری از این قبیل، صدرنشین و بلندپرواز است. با این‌همه معتقدم استاد دکتر شفیعی کدکنی، مهمترین و زیباترین و دشوارترین و لطیف‌ترین و تولیدی‌ترین اثر و نظریه و دستاورد فرهنگی‌اش را به عمد یا ناخودآگاه در همان دفترهای شعری که منتشر کرده و نکرده، تعبیه کرده است. قطعا شعرهای امروز استاد عمیق‌تر و پخته‌تر از شعرهای دیروز است، حتی اگر شور و شیدایی دیروزی‌ها بیشتر یا از جنس دیگری باشد.پیش از این گفتم بسیارند که از طریق مقالات و کتاب‌های خویش به هر حال، هم اثری پدید می‌آورند مؤثر و ماندگار، هم نظریه‌ای تدوین می‌کنند چشمگیر و راهگشا، و هم دستاوردی در کارنامه خویش ثبت می‌کنند درخشان و شکوهمند. استاد نیز چنین است، بلکه صدرنشین است، حتی می‌توان گفت از شدت ظهور مخفی می‌نماید. کارنامه تولیدات ادبی و هنری و فرهنگی و اجتماعی او هر ورقش دفتری است از معرفت اثرگذار و نظریه‌پرداز؛ هر یک، دستاوردی است، اثری است، نظریه‌ای است. اما بسیارند که در عین برخورداری از اوصاف مذکور، آنجا که باید خودشان خلق کنند و بسازند و بسرایند و هنرآفرینی کنند، عاجز می‌مانند. در حالی که شفیعی کدکنی ذوالیمینین و ذواللسانین و ذوحیاتین است. در هر دو عرصه درخشیده و می‌درخشد.

شعر شفیعی از نظر من به عنوان دانشجوی خواننده آثار او، مهمترین اثر استاد است و مهمترین دستاورد نیز مترتب بر همین است و شاید مهمترین نظریه ادبی و هنری را نیز بتوان در همین اثر سراغ گرفت. این اثر، ترکیب بسیار طبیعی و درونی و موفق میان دو دنیای کهن و نو را مثل یک «تابلو» نقاشی در مقابل چشمان ما می‌نهد. صاحب اثر با تسلط بر هر دو دنیا و هر دو زبان توانسته است تابلو «نقاشی با واژه‌های انتخابی»اش را بر دیوار بلند نمایشگاه تاریخ ادبیات این سرزمین بیاویزد. حتی شاید بتوان گفت عرفان و سیاست هم در این اثر چنان هماغوش شده‌اند که تفکیک‌شان از یکدیگر میسر نیست. نامها و نشانه‌ها و واژه‌ها در حوزه شکل و فرم همین‌گونه است، در حوزه مفهوم و محتوا نیز خواننده و شنونده چنین احساس می‌کند که کلمات منتخب، زیر رگبار تازیانه سیروسلوک از هفت وادی مذهب و تاریخ و تمدن و عرفان و سیاست و خلاقیت و موسیقی هنرمندانه عبور کرده و در هر وادی به آب چشمه همانجا شستشو داده شده است؛ یعنی در سیروسلوک این هفت وادی، بلکه هفتاد وادی تقریبا بهترین گزینش‌ها انجام گرفته است.

شفیعی در بستر وزن و قافیه به آزادی و انتخاب رسیده است و با آزادی کامل عمل می‌کند؛ اما بی‌وزنی و بی‌قافیگی را به ابزاری برای توجیه بی‌مزگی و بی‌هنری تبدیل نکرده و موسیقی خاص شعر را با استادی و ابتکار حفظ و حراست کرده است. در همین حال شعرش سرشار از قدرت انتقال احساس مسئولیت انسانی و کاملا برخوردار از ویژگی موضوعیت اجتماعی و سیاسی است. اما موضوعیت سیاسی شعر او و مسئولیت انسانی نهفته در کالبد آن، هرگز چنان نیست که با زوال مناسبت‌های زمانی و مکانی و با سپری شدن دوره‌های تاریخی، از سروده‌های استاد فقط یک جسد بسازد و یک اعلامیه بعد از تاریخ انقضا. نه، آن موضوعیت و این مسئولیت، هر دو بر پایه عشق و هنر مبتنی است. عشق زوال‌ناپذیر و هنر پایدار؛ همان که در وصفش گفته‌اند:

بیستون ماند و بناهای دگر گشت خراب

این در خانه عشق است که باز است هنوز

و نیز همان که باز هم در وصفش گفته‌اند:

غیر از هنر که تاج سر آفرینش است

بنیاد هیچ سلطنتی پایدار نیست

«کبریت‌های صاعقه»، «کتیبه‌ای زیر خاکستر»، «سوگنامه» و هر کدام از نمونه‌های هنری دیگر را که می‌خوانید و می‌شنوید، حجتی می‌بینید برای اثبات آن ادعا که گفتیم. سیاسی‌ترین و مسئول‌ترین سخن، اما نقش و نگار شده بر پرده زیبای هنر. منبت‌کاری و قلمکاری و معرق‌سازی و جواهرتراشی کلمات. به نظر من دو تن خراسانی زیرک، سر ساواک را به اصطلاح کلاه گذاشتند. شریعتی مزینانی و شفیعی کدکنی. یکی با کلاه شرعی و مذهبی چنین کرد و آن دیگری با کلاه ادبی و هنری. کارشناسان رژیم وقت، فقط وقتی حقیقت را دریافتند که دیگر خیلی دیر شده بود. شریعتی به تنهایی نماد یک ارتش چریکی و پارتیزانی مسلح در بخش «ادراک با چگونه» بود و شفیعی نیز، اما در بخش (به تعبیر خودش) ادراک بی‌چگونه!

ادامه داردچهارشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۰

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *