واکنشی به حرف‌های ضرغامی درباره «شاهنامه» یک شاهنامه‌پژوه به صحبت‌های عزت‌الله ضرغامی درباره «شاهنامه» در بازدید از آرامگاه فردوسی واکنش نشان داد.

واکنشی به حرف‌های ضرغامی درباره  «شاهنامه»

جواد رنجبر درخشیلر، دانش‌آموخته دکتری علوم سیاسی و شاهنامه‌پژوه در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است:

وزیر میراث فرهنگی در بازدید از آرامگاه فردوسی سه گزاره مهم را بیان کرده: نخست این‌که پس از انقلاب از فردوسی غفلت کردیم. دوم فردوسی هزار سال است بر تارک میراث فرهنگی ایرانیان می‌درخشد و سوم حماسه‌سرایی‌های او پشتوانه‌ ایدئولوژیک جبهه جهانی مقاومت است. این سه گزاره شایسته نقد و بررسی است.

درباره جمله نخست آقای وزیر میراث فرهنگی تردیدی روا نیست. نه تنها پس از انقلاب از فردوسی و «شاهنامه» غفلت شده بلکه گاه این شاهکار جهانی تحقیر و تحدید شده است. مبنای همه این‌ها آن نظریه غلط که، ایران پیش از اسلام رقیب ایران پس از اسلام است. این نظر پیوستگی فرهنگی ایرانیان از گذشته‌های دور تا اکنون را نادیده گرفته و با دوگانه اسلام و ایران در راهی می‌رفت که برخی ایران‌دوستان افراطی می‌رفتند؛ به عکس. اما واقعیت ساده قابل فهمی وجود دارد که از بررسی‌های غیرغرض‌ورزانه تاریخی می‌آید و آن پیوستگی فرهنگی ایران است و ایرانیان مسلمان هم می‌توانند به گذشته تاریخی خود ببالند و تاثیر آن را در فقه و عرفان و اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی پس از اسلام هم ببینند.

طبیعی است شور انقلابی با چنین باریک‌بینی‌ها سازگار نبود و در نتیجه فردوسی را دشمن پنداشتند. در این میان نقش دشمنان ایران که می‌خواستند و می‌خواهند که ایران را از فرهنگ پیشرو خود خالی کنند بی‌تاثیر نبود. حتی برخی از این افراد هنوز هم به طور روزمره نسبت به زبان فارسی و شاهنامه دشمنی ابراز می‌کنند و کسی نیست جلو آن‌ها را بگیرد. شاید به این دلیل اشتباه که هر تحقیری نسبت به فردوسی غیرمستقیم تحقیر پهلوی و نظام سیاسی پادشاهی است. اما در واقع تاثیر این ضربات هدفمند پیش از آن‌که به سلسله فروپاشیده پهلوی برسد به فرهنگ ایران می‌رسد.

اما هنوز دیر نیست. به راحتی می‌توان شاهنامه را با حمایت‌های کوچک کم‌خرج دوباره بر تارک فرهنگ ایران نشاند. فقط کافی است صدا و سیمای عریض و طویل و مدارس و دانشگاه‌ها و مراکز پرتعداد فرهنگی شاهنامه را در دستور کار خود قرار بدهند. شرم‌آور است که بسیاری از به اصطلاح دانش‌آموختگان ادبیات هم از خواندن و فهم شاهنامه عاجزند و اگر کلاس‌های آزاد و دوستداران حقیقی شاهنامه که با پول خود و هزار زحمت کلاس‌های شاهنامه برگزار می‌کنند نبود شاید اکنون شاهنامه همین‌قدر هم شاخته‌شده نبود. در کنار همه این‌ها البته لازم است از مهربانی بیش از حد با دشمنان شاهنامه که در واقع به طور غیرمستقیم دشمنان فرهنگ و امنیت ایران هستند کاسته شود.

فردوسی همان‌طور که به درستی در گزاره دوم آقای وزیر بود بر تارک فرهنگی ایرانیان می‌درخشد. شاهنامه در زبان فارسی و هیچ زبان دیگری نمونه‌ای ندارد. هیج ملتی کتابی با این حجم و این عمق معنایی و اوج ادبی ندارد. به عبارتی مهم‌ترین میراث فرهنگی ایرانیان شاهنامه است. و به همین اعتبار گزاره سوم وزیر کاملا نادرست است. از کتاب‌های فرهنگی نمی‌توان به ایدئولوژی رسید. این دو کاملا با هم متفاوت و حتی به قطعیت می‌توان گفت متعارض‌اند. این خود یکی از موارد بدفهمی و تحقیر شاهنامه است. مشابه آن‌که برخی افراد افراطی می‌گویند شاهنامه کتاب مقدس ما ایرانیان است.

ایدئولوژی معطوف به عمل است. سطحی و منفعت‌طلبانه و بی‌ریشه است. ریشه‌هایش ساختگی است. بیشتر به درد عملیات چریکی گروه‌های چپ می‌خورد؛ همان خاستگاه واقعی خود.

ما در ایران حکمت متعالی زردشت، داستان‌های عمیق جهان‌شناسانه اسطوره‌ای، فرهنگ و جهان‌شناسی اسلامی را داریم. همه فرهنگی و عمیق. می‌توانند انسان را از عمق جان او بسازند. ایدئولوژی اما به طور دقیق یک سطح و ظاهر عرضی است. انسان ایدئولوژیک مانند داعشی‌های زمان ما و تروریست‌های چپ دوره‌های گذشته حتی از آن‌که ادعا می‌کنند چیز زیادی نمی‌دانند. انسان ایدئولوژیک انسانی در قید ظواهر و تبلیغات است. بنابراین فردوسی را به ایدئولوژی نسبت دادن عین بی‌سلیقگی است و اگر قرار است توجه‌ها به این حکیم بزرگ چنین باشد بی‌توجهی مرجح است.

شاهنامه را مانند هر کتاب مهم دیگری فقط باید خواند و درست فهمید. خودش در زندگی و افکار و جامعه جاری می‌شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *