به روایت «غلامحسین صالحیار» ، سردبیر وقت پرقدمت ترین روزنامۀ کشور ماجرای تیتر تاریخی «شاه رفت» در روزنامۀ اطلاعات غلامحسین صالحیار

شاه رفت تیتر نخست روزنامۀ اطلاعات در ۲۶ دی ۱۳۵۷ است. این تیتر در صفحه اول این روزنامه در آن روز تاریخی چاپ شد. در روزنامه اطلاعات در زیر این تیتر، آخرین عکس از شاه بر روی پلکان هواپیما و در حال خروج از ایران منتشر شد که توسط جعفر دانیالی، عکاس روزنامه اطلاعات گرفته شده بود.
این عبارت کوتاه، نشان از پایان یک دوره درتاریخ ایران بود. پایان ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی. در پی انتشار این تیتر، مجسمه‌های رضا شاه و محمدرضا پهلوی در سطح شهر پایین کشیده شدند. مردم به خیابان ها ریخته و با پخش شیرینی، به شادی و پایکوبی پرداختند.
این تیتر در یک روزنامه فرانسوی زبان نیز برای انتشار خبر خروج شاه استفاده شد. به گفته وبگاه بی‌بی‌سی فارسی، این تیتر مشهورترین تیتر روزنامه‌های ایران است. با وجود آنکه مردم پیش از انتشار روزنامه‌، از طریق اعلامیه‌هایی که با عنوان «شاه رفت» و در ظهر آن روز در تهران پخش شده بود، از این خبر مطلع بودند و به شادی و پایکوبی و پخش شیرینی در خیابان‌ها می‌پرداختند؛ این نسخه از روزنامه به سرعت در تیراژ ۱ میلیون نسخه فروش داشته‌است.
انتخاب و تدریس تیتری که فعل داشته باشد و درعین تلخیص، ایجاز نیز داشته باشد، پس از تیتر«شاه رفت»درمطبوعات ایران توسط اساتید روزنامه‌نگاری تدریس گردید و تیتر‌های مشابه معروفی همچون:«امام آمد» در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و «خرمشهر آزاد شد» در ۳ خرداد ۱۳۶۱ و پس از آزادی خرمشهر از اشغال ارتش عراق به کار رفت.
از دید تاریخی، در مورد روزنامه‌نگاری که این تیتر را ابداع کرد، اختلاف دیدگاه وجود دارد، اما عموم روزنامه نگاران معتقدند که غلامحسین صالحیار در اطلاعات و رحمان هاتفی درکیهان این تیتر را ابداع کردند. برخی روزنامه نگاران معتقدند که روزنامه‌های کیهان و اطلاعات برای انتشار این تیتر با هم هماهنگ بودند.
گفتنی است که تا روز ۲۵ دی ۱۳۵۷ طبق روال از فعل جمع برای شاه استفاده می‌شد و انتخاب فعل مفرد برای شاه در تیتر «شاه  رفت»؛ و نیز انتخاب فونت بسیار بزرگ و بی‌سابقۀ آن با توافق دو روزنامه کیهان و اطلاعات صورت گرفته بود تا آثار سوء احتمالی آن دامن گیرشان نشود؛ و این یک اقدام بدیع بود. آنچه در پی می  آید،خاطرات شفاهی صالحیار،سردبیر وقت روزنامه اطلاعات از کم و کیف این رویداد تاریخی انقلاب است که سیدفرید قاسمی آن را نقل کرده است.
***

چون رفتن شاه قطعی است و توانسته‌ایم تاریخ و حتی ساعت پرواز را هم به‌دست بیاوریم، باید پیش‌بینی کار‌ها را بکنم. می‌دانم در ساعتی که پرواز انجام می‌شود، رساندن عکس به روزنامه و انعکاس جزئیات چگونگی انجام این حادثه مهم مقدور نیست.
از این‌رو از فرصتی که پیش آمد، استفاده کردم و عباس مژده‌بخش رئیس شعبه صفحه‌بندی و مسؤول آرایش صفحه اول روزنامه را به کنج خلوت می‌کشم و با او به صحبت می‌نشینم. از مدتی قبل مساله تیتر اول روزنامه در روز رفتن شاه، فکر مرا به خود مشغول کرده است.‌‌ همان دو کلمه را روی یک تکه کاغذ کوچک نوشتم و دادم دست مسوول فنی و پرسیدم:
ــ می‌توانی این دو کلمه را با دستگاه«آگران» طوری بزرگ کنی که تمام عرض بالای صفحه اول را بپوشاند؟
یکّه خورد و گفت:«مگر تمام شد؟!» گفتم:می‌شود، اما فعلاً فقط بین من و تو باشد. می‌خواهم کارمان را جلو بیندازیم. ضمناً هم، خودت در آرشیو بگرد و یک عکس از شاه و فرح با لباس زمستانی در فرودگاه مهرآباد را پیدا کن که پشت به دوربین درحال نزدیک شدن به هواپیما را نشان دهد. طوری باشد که دارند می‌روند. دور می‌شوند. آن را هم سه‌ستونی بساز، ‌تیتر و گراور را هم بعد از آنکه به من نشان دادی، بگذار در کشویت و درش را هم قفل کن. فکر نمی‌کنم زیاد در کشو بماند.
به عباس مژده‌بخش اطمینان صددرصد داشتم. هنوز دو ساعت نگذشته بود که این‌ بار او مرا به‌‌ همان کنج خلوت کشاند و نمونه کار را نشان داد. درست‌‌ همان چیزی بود که خواسته بودم. خندیدم و از هم جدا شدیم…
پس از شکست جمشید آموزگار، جعفر شریف امامی و ازهاری در اداره کشور، شاپور بختیار به شرط گرفتن اختیارات کامل و خروج شاه از کشور، بعد از رأی اعتماد مجلس به دولت، نخست‌وزیری را پذیرفت. بنابرین محمد رضا شاه مجبور شد ایران را به سمت مصر ترک کند. شاه در مصاحبه کوتاهی به خبرنگاران گفت:
«مدتی است احساس خستگی می‌کنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از اینکه خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز می  شود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترک می‌کنم. امروز با رأی مجلس شورای ملی که پس از رأی سنا داده شد، امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه‌گذاری آینده موفق شود.»
صالحیار در ادامه خاطراتش آورده است:
۲۶ دی،‌ از‌‌همان اولین ساعات صبح، خبرهای رسیده از دربار، نخست‌وزیری، فرودگاه مهرآباد و منابع دیگر، نشان می‌دهد که امروز خروج شاه قطعی است. مهم‌ترین قسمت تدارک کار امروز، قبلاً دیده شده و فقط مسائلی نظیر استقرار خبرنگار و عکاس در فرودگاه و نظایر آن باقی مانده است. ناگهان صدای رئیس دفترم بلند شد که گوشی دیگری را به‌دستم داد و گفت: فرودگاه! صدای خبرنگار مستقر در فرودگاه را شنیدم و کلماتش را به این شرح یادداشت کردم:
«هواپیمای بوئینگ ۷۲۷ شهباز، حامل شاه و فرح، سرساعت ۱۲:۳۰ از زمین بلند شد و من الان دارم با چشم، مسیراوج گرفتن آن را در آسمان دنبال می‌کنم.»
گوشی را گذاشتم و عین جمله‌ای را که یادداشت کرده بودم، درگوشی تلفنی که به دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا وصل بود، با صدای بلند برای آنها و همچنین جماعتی که دور میزم درسالن تحریریه اجتماع کرده بودند، قرائت کردم. صدای نماینده دانشجویان خطاب به دوستانش با فریاد بلند شد: بچه‌ها خبر  رسمی، شاه رفت.
غریو شادمانی را از یکسو به وسیله خط تلفنی از هزاران کیلومتر دور‌تر در لس‌آنجلس می‌شنیدم و از سوی دیگر از اجتماعی که در سالن تحریریه و به‌خصوص کنار میز من حلقه زده بود. در این میان، قیافه مژده‌بخش جلب نظر می‌کرد که از پشت حلقۀ جمعیت با حرکات دست و سر و گردن، می‌خواست مرا متوجه خود کند. وقتی دید چشمم به او افتاده است، فریاد زد: برم؟!… جواب دادم: برو!… او کار اصلی‌اش را در صفحه اول، برای نخستین بار دو روز زود‌تر انجام داده بود.پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ روزنامه اطلاعات

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *