درباره زندگی، آثار و اندیشه‌های حمید عنایت – بخش سوم نقد و ستیزاندیشه ها (سیدمسعود رضوی)

 

دکتر محسن ابوالقاسمی در خاطرات شفاهی، خطاب به یکی از شاگردانش که در اینترنت منتشر شده است، مطلبی را نقل می‌کند که می‌تواند شخصیتی منفی و زشت از مرحوم عنایت را در ذهن خوانندگان تصویر نماید. البته زیاد مهم نیست، اما چون نشان‌دهندۀ تصویرسازی‌های برخی ایرانیان از اسلاف و استادان سابق است، جالب به نظر می‌رسد. برای من از جهت دیگری جالب است، زیرا هنگامی که در نیمۀ اول دهۀ ۱۳۷۰ با مورخ بزرگ ایران شادروان دکتر جواد شیخ‌الاسلامی گفتگو می‌کردم، ایشان این خاطره را به نحو دیگری بیان کردند و آن روایت را از زبان یکی دیگر از حاضران آن دوره نقل خواهم کرد. ابوالقاسمی می‌گوید که «مری بویس به آنها پهلوی درس می‌داد … اما این عنایت هیچ وقت نمی‌آمد. چند جلسه یک بار می‌آمد! بعد یک روز[مهرداد] بهار که با بویس رساله داشت می‌رود پیش بویس . او برمی‌گردد به بهار می‌گوید:«این عنایت چرا سرکلاس نمی‌آید؟ این طوری یاد نمی‌گیرد و قبول نمی‌شود!» اما عنایت نمی‌آمد. آخر ترم هم افتاد. وقتی افتاد، راه افتاد رفت دادگستری (انگلیس) از بویس شکایت کرد که این با من لج بود و مرا انداخته. بعد به بهار می‌گفت تو بیا شهادت بده! به تو گفته که من این را می‌اندازم چون سر کلاس نمی‌آمده! … هیچی دیگه، بویس که تبرئه شد. آخر اصلاً این چیزی حالیش نبود! امّا آبروی ایرانی‌ها رفت دیگر… که تا الان هم خیلی دانشجوی ایرانی را قبول نمی‌کنند… بیچاره بویس توی دادگاه راه می‌افتاد… این عنایت بعداً توی دانشگاه تهران مرا که می‌دید رویش را برمی‌گرداند… »۱۴
همان‌طور که گفتم این مسئله بیان دیگری هم دارد، سرویراستار دائره‌المعارف ایران نیز که از نزدیک با عنایت آشنا بوده، می‌نویسد: «نکتۀ ناگفته در زندگی او که در اینجا نقل می‌کنم، مطلبی است که شاید جز چند تن معدود از تحصیل کردگان قدیمی انگلستان و همدوره‌ای‌های دکتر عنایت از آن بی‌اطلاع باشند و آن این است که برابر مقررات داخلی دانشگاه لندن، حداقل دورۀ ثبت نام دانشگاهی برای اخذ مدرک دکترای تخصصی (phD) سه سال تحصیلی بود. دکتر عنایت اولین دانشجویی بود که دورۀ دکترا را در مدرسۀ مطالعات شرقی و افریقایی آن دانشگاه در ۳۴ ماه (یعنی کمتر از سه سال تحصیلی) گذرانید. ولی با این حال، دانشگاه لندن از صدور مدرک دکترای او به علت آن که سال سوم را ثبت نام نکرده بود، خودداری می‌کرد. لذا عنایت به دادگستری شکایت کرد که دانشگاه با تأخیر در صدور مدرک، حق او را تضییع می‌کند؛ چه او با تلاش خود موفق شده است دوره‌ای را که دانشجویان دیگر سه ساله به پایان می‌رسانند، یک سال زودتر تمام کند و این برای او سند افتخاری است. در آن وقت، مسعود فرزاد وابسته فرهنگی سفارت بود و حمید عنایت از او امید همکاری و پشتیبانی داشت .اما وی سرگرم کار حافظ‌شناسی خود بود و دوستان و همدوره‌‌ای های عنایت نیز او را در این کار یاری نمی‌کردند. این موضوع را یکی از دوستان حمید عنایت، یعنی مرحوم عباس دهقان که تحصیل کرده ایتالیا و انگلیس و مخبر بی‌بی‌سی بود،۱۵ به نظم کشیده است. چون این شعر در جایی چاپ نشده است، چند بیتی از آن را که با عنوان «پلیتیک چی» خطاب به مرحوم دکتر عنایت سروده شده است نقل می‌کنم:
رفته به عدلیه و عارض شده
بر همۀ خلق، معارض شده
مدرسۀ السنۀ خاوری
کرده چنین در حق او داوری
مدرسه، نه خانۀ خاله بود
دورۀ این درس، سه ساله بود!
مدرسه، نان دانی خلق خداست
نان ببریدن، عملی نارواست
گفته باو حضرت فرزاد۱۶ راد
بعد هزاران جدل و اجتهاد:
تا نرود«حافظ» من زیرچاپ
دیپلم و تصدیق تو بینی به خواب.»۱۷
اینها، البته موضوعات مهمی نیستند که ما در آن درنگ کنیم، امّا ضمن یادآوری و لطف خاطرات دوستانه و کاری، در لابلای سطور و کلمات همین خاطره گویان، می‌توان ردّپای فقدان دقّت و درک معیوب از مسائل را دریافت . فرهنگ شفاهی و نادقیقی که ما دنبال می‌کنیم، ذهنیت ها و پیش‌‌فرض‌هایی برایمان می‌‌سازد که اجازۀ درنگ و تفکر سلب می‌شود و همین مسئله، عیناً از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. عنایت از این شیوه مبّرا بود و می‌کوشید شاگردانی محقق و دانشور تربیت کند و در مجموع توفیق چشمگیری یافت. زیرا، نه فقط در مباحث سیاسی و آکادمیک ، بلکه در خوی انسانی و تواضع علمی و برخورد محترمانه با نظرات منتقد و مخالف نیز، رفتاری درسی آموز داشت، امری که در مورد برخی منتقدان معاصرش صدق نمی‌کند.
لازم است در اینجا اشاره کنم به دیدگاه های تندروترین و جدّی‌ترین منتقدان حمید عنایت، یکی نویسنده رادیکال و لائیک معاصر آرامش دوستدار است و سپس نظریه پرداز اندیشه سیاسی ایران دکتر جواد طباطبائی، که در دو اثر جدلی‌شان، صفحاتی را به نقد آراء و نوشته‌های عنایت اختصاص داده و تندترین انتقادات و الفاظ را نثار وی کرده‌اند. در مقابل، برخی صاحب‌نظران فرهنگ معاصر، نظیر مهرزاد بروجردی و غرایاق زندی، او را ستوده و محققی مبدع و مؤثر در عرصۀ دانش و اندیشۀ سیاسی در ایران قلمدادکرده‌اند . آرامش دوستدار در کتاب «درخشش‌های تیره»۱۸ به تفصیل درباره نظرات حمید عنایت در کتاب «اندیشه‌ سیاسی در اسلام معاصر» سخن گفته و آن را نقد و نقض کرده است. در حقیقت ردیه‌ای بسیار تند و جدلی علیه عنایت ترتیب داده که اساس آن بر نقد همگون‌سازی‌های اصطلاحی، مقایسه‌های ناموجه و پنداربافی یکجانبه عنایت استوار است. موضع آرامش دوستدار، البته بر باور به لائیسیته استوار است و او متفکری ضددین و لائیک است که از هر فرصتی برای نقد و طرد و رد باورها و احتجاجات و اندیشه‌های دینی بهره می‌گیرد. نوعی گذشته اساطیری و ارتجاعی را در دین می‌بیند که هیچ ربطی به انسان معاصر ندارد و تنها مخل اندیشه آزاد، اومانیستی، علمی و انتقادی است. از این نظر، البته مسائل عجیبی را بیان نمی‌کند، اما لحنش با لجاج و عناد همراه است. او در جوانی کتاب کوچک، اما تأمل‌انگیز و چالش‌جویانه‌ای نوشت به نام «ملاحظات فلسفی در دین، علم و تفکر»۱۹ که همین الحاد فلسفی و اندیشه‌های مرتبط با آن یا منتج از آن را با توضیح مفهوم «پرسش» مطرح می‌کرد. هنوز همین نظرات را دارد، جز آن که لحن تند و آهنگ خصمانه‌اش افزوده شده و این مغایر روح علمی در یک اثر انتقادی است. برخلاف او، عنایت با نثری پرحوصله و متین، به طرح نظرات اختلافی می‌پرداخت و هیچ‌گاه احترام و احتیاط را به بهانه نقض و نقد یک نظر از دست نمی‌داد. طریق نقد، علی‌القاعده، همین است، وگرنه آن شیوه به تکفیر و منکوب کردن نزدیک است.
برخلاف دوستدار، عنایت نسبت به اندیشه دینی و آرای مذهبی ملایم و در موارد بسیاری همدل‌تر است. اصلاً او، از موضعی سخن می‌گوید که گاهی باورها و احتجاجات مذهبیون را مطرح کرده و گاهی محمل‌های توجیه آنها را دنبال می‌کند. امری که اصلاً برای دوستدار خوشایند نیست. با این حال، نقد دوستدار بر عنایت، نقدی کوبنده و قابل تأمل است. خاصه در مورد ساده‌پنداری‌های عنایت از واژگان کلیدی اسلامی، چه در تاریخ و چه در نصوص این دین، و تطبیق برخی از آنها با معادل‌های مشابه معاصر و مدرن غربی. از جمله مفاهیم حکومت در مقابل دولت یا State، شورا به عنوان برابر نهاده Democracy، و امت به مثابه ملت یا Nation و مساوات به جای عدالت Justic ؛ که میان این مفاهیم، براساس جهان‌بینی، تاریخ، خاستگاه و تعاریف اسلامی و غربی، تفاوت‌های عظیمی وجود دارد.
دوستدار معتقد است که عنایت در کتاب «اندیشه سیاسی در اسلام معاصر»، نوعی «ساده‌بینی ظاهراً بی‌آزار اما درواقع گمراه‌کننده و خطرناک را در سراسر کتاب حفظ می‌کند. انتقادهای او به بینش‌ها و روش‌های اسلامی غالباً بی‌رمق و مصلحت‌آمیزاند.»۲۰ گویا دوستدار انتظار داشته که عنایت از آغاز ردیه‌ای بر جریان‌ها، اندیشه‌ها و مفاهیم اسلامی تقریر کند. او توصیف‌گر همدل این جریان‌ها و اندیشه‌هاست و البته توصیف او در آغاز رستاخیز تاریخی‌شان تحریر شده و هنوز مباحث جدلی و وقایع پیچیده سه دهه اخیر رخ نداده بود. با این حال گفته دوستدار صحیح است: «اثری که نخواهد، که نتواند نقاط ضعف و تعارضات درونی یک پدیده، خصوصاً یک پدیده «سیاسی»، یا جنبه‌های سیاسی یک پدیده را… نشان دهد، حداکثر سیر و سیاحتی مجامله‌آمیز در انفس و آفاق سیاسی آن پدیده خواهد شد.»۲۱
نقد دوستدار بر عنایت، هم به منابع او، هم روش و شیوه تحلیلش، و هم به برداشت‌هایش از مفاهیم و حوزه اصطلاح‌شناسی وارد شده است. مهم‌ترین بخش آنجاست که می‌گوید: «مساوات اسلامی که در تاریخ امتش نامتحقق و نامستشعر مانده بود، اثرش برای عنایت، ناگهان در قرن بیستم ظاهر می‌گردد. بدین گونه عنایت می‌کوشد انعکاس این مساوات را در پدیده‌های متأخر نشان دهد. مثلاً در گرایش‌های معاصر سیاسی کشورهای اسلامی عرب در نفی ناسیونالیسم.»۲۲ اما اگر این نکته را بپذیریم که: «اسلام در نهاد و سراسر تاریخش نه ناسیونالیسم می‌شناخته و نه ضد ناسیونالیسم»۲۳، تلاش برای بازتعریف مفاهیم و رخدادهای نوین در سرزمین‌های اسلامی، براساس علوم و روش‌ها و اندیشه‌های جدید امری بسیار طبیعی است. تلاش مسلمانان در برخورد با غرب و مدرنیته، نتایج و سنتزی دارد که ممکن است در ابتدا به چنین ناهمگونی‌ها یا ساده‌سازی‌ها یا انطباق‌های نابجا منجر شود. اما در ذات و نهایت امر، تفاوتی با هضم فرهنگ یونانی یا ایرانی در نخستین سده‌های اسلامی ندارد و حتی اگر به مدرنیزاسیون گسترده بینجامد، باز هم رگه‌های قدرتمندی از این هضم اسلامی و تلفیق و تفسیر بر اساس فرهنگ بومی، امری اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. اشکال دوستدار در آن است که اصلاً جایی برای مفاهمه و تقریب باقی نمی‌گذارد و حتی تجربه‌های تازه و طبیعی را نیز انکار می‌کند. به رغم همه این مسائل نقد دوستدار بر عنایت، نقدی جدی و تأمل‌انگیز است که می‌تواند به زایش پرسش‌های تازه و مهمی بینجامد.
زبانی متفاوت، اما به همان اندازه تند را، در نقد ایده‌ها و نظرات حمید عنایت، در نوشته‌های جواد طباطبایی می‌بینیم. وی در فرصت‌های متعددی درباره عنایت اظهارنظر کرده و حرف‌ها و نوشته‌هایش هم غالباً واکنش‌هایی را برانگیخته است. البته گمان نمی‌کنم اصلاً متفکر معاصری داشته باشیم که جواد طباطبایی به ایراد اتهام و داوری تند درباره او نپرداخته باشد.
طباطبایی در ابتدای کتاب «ابن خلدون و علوم اجتماعی» به سراغ عنایت می‌رود و با این عبارات نقد خود را آغاز می‌کند: «نوشته‌هایی را که حمید عنایت، که به احتمال زیاد جدی‌ترین نویسنده و پژوهنده معاصر اندیشه سیاسی دوره اسلامی ایران بود، به تاریخ این اندیشه اختصاص داده است و در حد خود، می‌توان آنها را نمونه بارز پژوهش در این شاخه از مطالعات درباره فرهنگ و تمدن ایرانی به شمار آورد، می‌توان به آسانی با پست‌ترین نمونه‌های بررسی‌های مربوط به اندیشه سیاسی دوره اسلامی ایران سنجید و از بسیاری جهات نقطه ضعف‌های یکسانی را در آنها تمیز داد. البته بلافاصله باید افزود که نوشته‌های حمید عنایت، ازنظر صوری، تفاوت و تمایز عمده با نوشته‌های تبلیغی مربوط به اندیشه سیاسی دوره اسلامی ایران دارد، زیرا او اسلوب و روش‌های صوری یک پژوهش جدی علمی را تا جایی که امکان‌پذیر بوده، مراعات کرده و نوشته‌ای به ظاهر منقح به زبانی ساده و روان عرضه کرده است، اما آنجا که حمید عنایت به فراتر رفتن از ظاهر ارائه خلاصه‌ای توصیفی خطر می‌کند، در چنان ناهمواری‌هایی پای می‌گذارد که بررسی او را تا حد نازل‌ترین نوشته‌های تبلیغی و به عبارت دیگر، ایدئولوژیکی پایین می‌آورد: اشکال بزرگ نوشته‌های حمید عنایت را می‌توان در این یک نکته، به اجمال، خلاصه کرد که این نوشته‌ها از دیدگاه تحلیل اندیشه سیاسی فاقد اعتبار علمی‌اند و توجهی به الزامات این شاخه از تاریخ اندیشه در ایران ندارند.»۲۴
ادامه دارد
پانوشت‌ها:
۱۴ـ از وبلاگ شخصی خانم سیده فاطمه موسوی در blogfa با عنوان «رها»، مورخ ۸ر۶ر۹۰٫
۱۵ـ عباس دهقان، پسر محمدباقرخان دهقان از اعیان شیراز بود. برادر بزرگتر عباس دهقان، عبدالحسین دهقان، از دوستان نزدیک زنده‌یاد دکتر قاسم غنی بود که نامه‌های دکتر غنی به او بسیار خواندنی است: رجوع کنید به: نامه‌های دکتر قاسم غنی، چاپ سیروس غنی و سیدحسن امین، انتشارات وحید ۱۳۶۸، بخش اول.
۱۶ـ منظور مرحوم استاد مسعود فرزاد است.
۱۷ـ هم نقل قول سر ویراستار دائره المعارف ایران و هم شعر طنز مرحوم دهقان که در پایان آن آمده، دقیقاً مطابق با نقل قولی بود که من از مرحوم استاد جواد شیخ‌الاسلامی شنیدم و لذا بیان ناصحیح و فاقد احترام و نزاکت آقای دکتر ابوالقاسمی مغایر واقع و خلاف شخصیت و حتی شوخ‌طبعی و وسع نظر حمید عنایت است.
۱۸ـ درخشش‌های تیره: روشنفکری ایرانی یا هنر نیندیشیدن، آرامش دوستدار، انتشارات خاوران، پاریس زمستان ۱۳۷۷ ر ۱۹۹۹، صفحات ۲۶۱ تا ۲۹۸
۱۹ـ ملاحظات فلسفی در دین، علم و تفکر، انتشارات آگاه، چاپ اول ۱۳۵۹٫
۲۰ و ۲۱ـ درخشش‌های تیره، همان، ص ۲۶۴٫
۲۲ـ همان، ص ۲۸۲٫
۲۳ـ همان، ص ۲۸۳٫
۲۴ـ ابن خلدون و علوم اجتماعی: وضعیت علوم اجتماعی در تمدن اسلامی، جواد طباطبایی، طرح نو ۱۳۷۴، صفحات ۲۰ و  چهارشنبه ۱۹ مرداد  ۱۴۰۱۲۱٫  روزنامه اطلاعات

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *