مَلَخ (جَرّاد)
یکی از کارشناسان قدیمیدر ۸۵ سال پیش، مقالهای مشروح تحت عنوان «آفت ملخ» در مجله مدرسه عالی فلاحت به چاپ رسانده است.[۱] در این مقاله، با معرفی «ملخ» و انواع آن شرحی درباره تخمریزی و چگونگی زیست و هجوم جمعی و خسارات ملخ و نیز مبارزه با آن، از جمله نوشته است: “تمام زارعین و برزگران مطلعند که «ملخ» یکی از آفات زراعتی بوده، و خسارات آن
بیشما ر است.
تاریخ صحیح پیدایش ملخ در ایران معلوم نیست ولی آن چه تا به حال متقِّن شده، در سالهای متمادی ملخهای دریایی از صحرای عربستان و بین النهرین و خلیجفارس و بحراحمر به صفحات ایران هجوم [آورده] و به واسطه تخمگذاری نسل خود را زیاد کردهاند.
تا چند سال قبل که هنوز در ایران وسیله دفع این آفت برای ما میسر نبود خسارات آن علاوه بر فقر اقتصادی مملکت، روز به روز رعیت را تهی دست نموده و او را از شغل خود باز میداشت … لیکن از سال ۱۳۰۶ به بعد وسایل دفاع از این حشره موذی در سرتاسر مملکت فراهم گردیده…” . [۲]
نویسنده سپس اسامیعلمیشش نوع ملخ شناخته شده در ایران را ثبت کرده و معادل فارسی آنها را به این شرح آورده است: “ملخ دریایی، ملخ مراکشی، ملخ ایطالیایی، ملخ مصری، ملخ سبز یا آسیایی، ملخ مخصوص دماوند مشهور به «ملخ سیاه».[۳]“
دانشمندان و نویسندگان ادوار گذشته، ضمن معرفی «ملخ»، شرحی از تجارب و باورهای پیشینیان درباره این حشره نقل کردهاند.
محمدبن محمود طوسی، در عجایب المخلوقات (تألیف ۵۵۶) در معرفی ملخ، نکات جالبی در باب شباهتهای اندام مختلف این حشره با اعضای پیکر دیگر جانداران مطرح
کرده است:
بدان کِ : «ملخ» با ضعیفی وی، چون بسیار شد عالمیخراب کند؛ ضعیف و ستمکار است.
سرِ «ملخ» به سرِ «اسپ» مانَد، بالهاش به بال «عقاب» ماند، دنبالش به «کژدم» ماند، پایهاش بدانِ «شتر» ماند، چون «یوز» و «پلنگ» بِجَهَد؛ جای سخت طلبد، دنبال بروی زَنَد، نرم کند و تخم در وی نهد و به خاک بپوشد. چون سال دیگر آید و هوا خوش گردد از خاک برآیند و بالها بگشایند
و بپرند.[۴] “
در حدود پنج قرن بعد، کامیلاهیجی در خواص الحیوان (تألیف ۱۰۳۳) نوشته است: «ملخ» در اعضا به ده حیوان بزرگ شباهت دارد: در «رو [چهره ]» به «اسب»، در «چشم» به «فیل»، در «گردن» به «گاو»، در «شاخ» به «گوزن»، در «سینه» به «شیر»، در «پشت» به «عقرب»، در «پر» به «کرکس»، در «ران» به «اشتر»، در «پا» به «شترمرغ»، در «دُم» به «مار».[۵]
نجمالدین ابوالرجاء قمیدر تاریخ الوزراء (تألیف ۵۸۴)، به برخی از خصوصیات «ملخ»، چون چشم بدون «پلک (جَفن)»، آفت «زرع (کشت و کار)» و پراکنده شدن توسط باد اشاره کرده است: “… از وقاحت به چشم مردم مینگرد، چون چشم ملخ جَفن ندارد تا ساعتی بر هم نهد»؛ «چندان لطمه روزگار خورده… ملخِ آفت زرع او تباه کرده بود»؛ «یلان رزم… چون ملخ در میان باد متفرق
شدند»[۶] “
[۱]. مجله مدرسه عالی فلاحت کرج (ماهیانه)، سال هشتم، مهر ۱۳۱۳، اکتبر ۱۹۳۴، ص ۲۳-۲۹٫
[۲]. همان، ص ۳۳٫
[۳]. همان، ص ۳۳، ۳۴ به اختصار.
[۴]. محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ص ۶۲۶٫
[۵]. علیبن عبدالواسع کامیلاهیجی، خواص الحیوان ، به کوشش میرهاشم محدث، تهران، انتشارات سفیر اردهال، ۱۳۹۳، ص ۲۸۳٫
[۶]. نجمالدین ابوالرجاء قمی، تاریخ الوزراء، ص ۱۷، ۵۶، ۸۴٫