فرار مغزها ۳۰۰برابر لطمه بالاتر از جنگ

 

آرمان ملی- وحید استرون: «مهاجرت به کشور…»، «زندگی ایده‌آل در کشور….» اگر فقط این دو کلیدواژه را در گوگل جست‌وجو کنید با صدها شرکت داخلی و بین‌المللی روبه‌رو می‌شوید که سرابی از زندگی پر از امکانات را برای شما ترسیم می‌کنند که با واقعیت تفاوت بسیاری دارد؛ البته این موضوع برای نخبگان جامعه متفاوت است و سالانه هزاران نفر از آنها به‌عنوان فرار مغزها، ایده‌ها و آینده خود را دور از وطن جست‌وجو می‌کنند. طبق داده‌های سالنامه مهاجرتی ایران، کشورهای دارای بیشترین جمعیت ایرانی (افراد متولد ایران) امارات متحده عربی، ایالات‌متحده آمریکا، کانادا، آلمان، انگلستان، ترکیه، سوئد، استرالیا، کویت، هلند، قطر، فرانسه، نروژ، اتریش، دانمارک، ایتالیا، عراق، سوئیس و بلژیک هستند. آمارهای ‌سال ۲۰۱۹ نشان می‌دهد به‌طور کلی یک‌میلیون و ۳۰۱‌هزار و ۹۷۵ ایرانی به این کشورها مهاجرت کرده‌اند، درحالی‌‌که در ‌سال ۱۹۹۰ آمار ایرانیان مهاجر در کل جهان ۶۳۱‌هزار و ۳۳۹ نفر بوده است. آمارهای جهانی همچنین می‌گوید غالب ایرانیان مهاجر تحصیلکرده و متخصص‌اند. این آمار در شرایطی از سال ۱۳۹۰ تا ۹۹ دو برابر شده که طی سالیان اخیر، به دلیل مشکلات اقتصادی، مهاجرت از نخبگان به افراد سطوح پایین جامعه کشیده شده و حالا هزاران ایرانی، در کمپ‌ها یا زندان‌های کشور دیگر در انتظار سرنوشت‌شان هستند. در رابطه با این معضل، «آرمان ملی» در گفت‌وگو با مجید ابهری، جامعه‌شناس گفت‌وگویی انجام داده که حاوی نکات قابل تاملی است.

در شرایطی فرار مغزها و مهاجرت نخبگان به کشورهای اروپایی و آمریکایی افزایش پیدا کرده، که این موضوع به غیر از ازدست‌دادن نیروی انسانی ماهر، موجب میلیون‌ها دلار خسارت در هزینه سرانه جمعیت در کشور می‌شود. دید شما از این اتفاق چیست؟‌

متاسفانه هراز چند گاهی در بعضی از رسانه‌ها، موضوع مهاجرت نخبگان یا فرار مغزها داغ می‌شود و اظهار‌نظرهای مختلف و متعددی پیرامون آن شکل می‌گیرد. در چند دهه گذشته فرار مغز‌ها به مشکلی شوم برای مسئولان جامعه تبدیل شده؛ آن‌هم سفری بی‌بازگشت برای چندین هزار نخبه در سال که به‌لحاظ انسانی، کشور به آنها نیاز دارد و زیان هنگفت اجتماعی، علمی و حتی مالی را بر ایران عزیز تحمیل می‌کند. همانطور که شما نیز به این امر اشاره داشتید، هر نخبه‌ای که از کشور خارج می‌شود ژن نخبگی‌اش را نیز با خود می‌برد و نسلش در کشوری دیگر ادامه می‌یابد. برای پی‌بردن به زیان‌های مادی و عمق مصیبت کافی است نقل قولی از یک مورخ و ایرانشناس در این سطور بگنجانیم که می‌گوید: «فرار مغزها در چند سال اخیر ۳۰۰ برابر بیشتر از جنگ ایران و عراق به اقتصاد ایران ضرر زده است» یا به نقل از عبدالخالق، کارشناس‌ارشد بانک جهانی: «فرار مغزها دوبرابر در‌آمد نفتی به ایران ضرر و زیان وارد می‌کند.» برای جلب‌توجه کسانی که به این موضوع با ساده‌اندیشی می‌نگرند باید یک حساب سرانگشتی انجام دهیم که اگر یک نفر در رشته پزشکی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شود، سرانه هزینه‌ آن فرد از کلاس اول دبستان تا اخذ مدرک بیش از ۲۰۰ تا ۴۰۰ میلیون تومان است، حالا برای تحصیل در خارج این ارقام را حداقل باید ضربدر هفت کرد. این‌ها هزینه‌های ملموس و ظاهری است و اگر قیمت عمر و جوانی مصرف‌شده را تخفیف دهیم، آن زمان به عمق فاجعه بیشتر پی ‌خواهیم برد. به‌قول جناب فرجی‌دانا، وزیر اسبق علوم و آموزش‌عالی: «هر سال چندین هزار ایرانی بااستعداد و تحصیلکرده از کشورهای دیگر سر درمی‌آوردند و زیان مالی و سرانه هزینه این افراد بالغ بر حداقل ۱۵۰میلیارد دلار به اقتصاد کشور زیان وارد می‌کند.»

در تازه‌ترین اظهارنظر، رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان اعلام کرده که ۲۵۰هزار مهندس در ایران بیکار هستند. فردی که هم استعداد دارد و هم از تحصیلات عالیه برخوردار است، زمانی‌که با سرخوردگی بیکاری مواجه می‌شود، قطعا اولین گزینه او مهاجرت است. شما نیز این موضوع را تایید می‌کند؟

بله، اما بنده به نوع دیگری صحبت‌ شما تعبیر می‌کنم. وقتی یک تحصیلکرده با مدرک عالی می‌بیند که یک نورچشمی و آقازاده با مدرکی خیلی کمتر، پست و شغل عالی و بالایی احراز می‌کند، سرخوردگی و احساس تبعیض او را تا حد منجمد شدن پیش می‌برد. سرمایه‌های اصلی و اساسی هر کشور حلقه‌های چاه و میادین گاز و معادن نیست، بلکه سرمایه آن کشور مغز‌ها و استعداد‌های جوان است. امروز در کشورهای پیشرفته سرمایه‌دار، سرمایه‌هایشان از سخت‌افزاری به سرمایه‌های مغزافزاری در حرکت است. در ژاپن ۸۰درصد از سرمایه‌ها مغزافزاری و ۲۰درصد صرفا نیروی کار است. ۶۰ تا ۸۰درصد از نفرات اول المپیادهای مختلف با وعده دانشگاه، کمک‌هزینه و مساعدت‌های مالی مازاد به کشور بر‌نگشتند، آیا فرد یا سازمانی به‌دنبالشان رفته؟ پاسخ قطعا خیر است. بی‌شک یکی از اهرم‌هایی که می‌تواند پدیده شوم مهاجرت نخبگان را کاهش دهد، آزاداندیشی و ایجاد آزادی‌های اجتماعی به‌ویژه برای جوانان است. مقام معظم رهبری موضوع بسیار مهم و حیاتی ایجاد و تقویت کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه‌ها را مطرح و از این رویکرد مبارک دفاع جانانه نمودند. اما با کمال تاسف به موضوع مهم و حیاتی توجه چندانی مبذول نشده است، درحالی‌که ایجاد و تقویت محیط‌های باز علمی در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و حتی در سطح عادی جامعه می‌تواند، شرایط مناسبی را برای بقای نخبگان، صاحب‌نظران و صاحبان نبوغ خردورزی ایجاد کند. هنوز مشخص نیست که تصمیم‌گیران دانشگاهی چقدر دغدغه فرار مغز‌ها را دارند، تا چه حد و حدودی عملا خواستار توقف مهاجرت نخبگان و بازگشت مغزهای فراری هستند. مقاله‌های اختراعات نظریه‌های علمی فرزندان ما موجب شگفتی بیگانگان شده و با یک حساب سرانگشتی می‌توان اعداد تقریبا واقعی مغز‌های مهاجر از کشور را محاسبه کرد. اکثریت نخبگان از تبعیض‌ها و حق‌کشی‌ها، دلگیر بوده و به‌دنبال عزت اجتماعی هستند. تعداد روزانه نخبگان خروجی خیلی بیشتر از زلزله هشت ریشتری، جامعه علمی ما را در آستانه تخریب قرار داده و هر روز تاخیر، زیان‌های غیرقابل جبرانی به اقتصاد و توسعه اقتصادی ایران عزیز وارد خواهد کرد.

بسیاری از کشورها، همچون کانادا و آلمان از جذب نخبگان ایران استقبال می‌کنند، از دید شما، حضور ایرانی‌ها، چه نقشی در رشد این کشورهای توسعه‌یافته جهان داشته است؟‌

شاید باور نکنید، ولی زمانی‌که شنیدم نخست‌وزیر قبلی کانادا از ایران برای صدور تعداد زیادی از متخصصان و نیروی ماهر به کانادا، تشکر کرد، بغض گلویم را گرفت. در سال ۵۶ که در انگلستان مشغول تحصیل بودم، در خیابان «هارلی» که مرکز استقرار پزشکان و مطب آنها در لندن است، به‌طور متوسط از هر چهار تابلو پزشکی، یک پزشک ایرانی بود. از سال ۵۶ تا حالا قطعا این نسبت به حد فاجعه‌آمیز افزایش پیدا کرده است. در کشورهای فرانسه، آلمان، ترکیه، کانادا، استرالیا و آمریکا که مقصد بسیاری از نخبگان ایرانی است، این تعداد افزایش پیدا می‌کند. در ادامه باید به این نکته نیز اشاره کنم که متاسفانه روند مهاجرت متخصصان در دولت‌های نهم و دهم رشد شدید‌تری پیدا کرد. بارها گفته و نوشته‌ام که مهاجرت نخبگان فقط به‌دلیل ابعاد مادی و مالی زندگی نیست‌- هرچند این فرآیندها هم جای تامل دارند- اما خروج نخبگان بیشتر به‌خاطر رسیدن به عزت اجتماعی است، چیزی که در جامعه ما کمتر مورد توجه و عمل قرار می‌گیرد. رئیس دولت نهم و دهم معتقد بود ما فرار مغز‌ها نداریم! این روند در دولت یازدهم و براساس وعده‌های رئیس دولت نیز پیش‌بینی می‌شد که خروج مغزها کندتر شده و حتی روند مهاجرت معکوس آغاز شود. براساس مقاله‌ای در روزنامه «کریستین ساینس مانیتور» که عنوان کرده بود: «در دولت روحانی مهاجرت معکوس نخبگان آغاز خواهد‌ شد و شماری از جوانان تحصیلکرده رفاه اقتصادی غرب را رها و به‌کشور خود باز خواهند گشت.» اما نخبگان ایرانی که به امید تقویت عقلانیت و حاکمیت در کشور با هزاران امید بازگشتند، در کمال تاسف و تعجب مشاهده کردند که آش همان آش دولت نهم و دهم است و هم کاسه همان کاسه قدیم است و هیچ تغییر نکرده است. موضوع مهاجرت این روزها از نخبگان به افراد معمولی جامعه کشیده شده و میلیون‌ها پناهجوی ایرانی در این راه پرخطر یا جانشان را از دست می‌دهند یا در کمپ‌ها و زندان‌ها در انتظار سرنوشت‌شان هستند.

همان‌طور که چند ماه پیش شاهد بودیم اعضای یک خانواده ۵ نفره که از روستای گلینه به مقصد انگلستان در هنگام عبور از کانال مانش در آب‌های میان فرانسه و بریتانیا غرق شدند. فارغ از موضوعات داخلی از دید شما آینده این افراد چگونه خواهد شد؟‌

از دید من آوارگی، اسارت و رنج ایرانیان در مراکز پناهندگان در بسیاری از کشور‌ها و احساس مصیبت و بدبختی در زندان‌های برخی دیگر از کشور‌ها، موجب فشار مضاعف تا حد خودکشی شده است. چندین بار به مراکز ذیربط نامه نوشتم که گروهی از دلسوزان و کارشناسان به کمپ‌های پناهندگان ایرانی در ترکیه، استرالیا، بوسنی و… اعزام شوند تا بسیاری از این هموطنان که حتی سابقه عزیمت به یک کلانتری را ندارند و ترس سابقه‌دار شدن «سیاسی» مانع از بازگشت‌شان به کشور می‌شود، به کشور بازگردانده شوند. در مالزی و ترکیه با تعدادی از هموطنان روبه‌رو شدم، سه نفر از آنها تازه از زندان آزاد شده بودند و هنوز جای تازیانه و چاقو در بدنشان دیده می‌شد، آنها می‌گفتند ۵۶۸ ایرانی محکوم به اعدام فقط در مالزی منتظر سرنوشت خود هستند. خانواده برخی از آنها مورد آزار قرار می‌گیرند و کسی به فریادشان نمی‌رسد. یکی دیگر از آنها می‌گفت: «حاضرم تمام توالت‌های ایران را بشویم اما اینجا نمانم.» اینها فرزندان ایران هستند که فریب خورده‌اند، و باید به آغوش پرمهر وطن بازگردانده شوند. آیا فرزندان ما در کشور و شهر خودمان خطا نمی‌کنند؟ چرا دستگاه دیپلماسی در قبال شخصیت و آبروی ایرانیان سرد و بلا‌اثر برخورد می‌کند؟ بد نیست به گفته‌های مادری که می‌گفت: «هشت سال است که فقط دوبار با پسرم در زندان مالزی تلفنی حرف زدم.» اشاره‌ای داشته باشم. وقتی ما این‌چنین رفتار می‌کنیم، از دیگران چه انتظاری می‌توان داشت؟

تازه های امروز

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *