طعم گس تمدن چینی آزاردهنده است

طعم گس تمدن چینی آزاردهنده است

تمدن چینی امروز به یک بازیگر اصلی در عرصه اقتصاد بین‌المللی تبدیل شده‌است ولی نگاه ایرانی به چین (و اساسا شرق آسیا) همچنان بسته و محدود است.

محمد رضا اسلامی – ضمیمه فرهنگی روزنامه اطلاعات| جامعه ایرانی به دلیل سابقه تاریخی رنج‌هایی که از سمت غرب متحمل شده، نسبت به زشتی‌های تاریخی تمدن غرب آگاهی نسبی دارد، ولی از آنچه که در شرق‌ می‌گذرد نسبتا بی‌اطلاع است.

افزون بر این امر، زبان دشوار کشورهای شرقی (زبان چینی، ژاپنی یا کره‌ای) و صعوبت یادگیری‌ آنها باعث شده تا به شکل تاریخی اطلاع جامعه ایرانی از آنچه که در شرق آسیا می‌گذرد محدود به شنیده‌هایی جسته و گریخته باشد.

عملا تعامل بخش قابل توجهی از جامعه ایران با تمدن شرق تنها از دریچه «کالا» بوده است. مثلا خودروهای ژاپنی نظیر تویوتا و هوندا، تلویزیون و لوازم‌خانگی کره‌ای نظیر سامسونگ و ال‌جی یا در این سالیان اخیر خودروها و محصولات چینی‌ که وارد بازار ایرانی شده‌است.

تعامل فرهنگی جدی میان ایران با شرق آسیا بسیار محدود و اندک بوده (در مقایسه با ۴۰۰ سال رفت و آمد غربی‌ها از زمان صفویه تا قاجار و پهلوی) و این امر «امروز» مانع از درک مفاهیم پایه، در چین اقتصادزده شده است.

تمدن چینی امروز به یک بازیگر اصلی در عرصه اقتصاد بین‌المللی تبدیل شده‌است ولی نگاه ایرانی به چین (و اساسا شرق آسیا) همچنان بسته و محدود است.

اما مسئله اصلی چین چیست؟

مشکل اصلی در چین این «نیست» که از میان صدها میلیون چینی، یک تحلیلگر بین ‌المللی نظیر تاکر کارلسون برنخاسته.

مشکل اصلی چین این «نیست» که یک روزنامه ‌در تراز نیویورک‌تایمز یا رسانه تراز ABC و CNN ندارد. مشکل اصلی چین حتی «نبود آزادی بیان» نیز نیست.

مشکل اصلی در چین (و به‌شکل‌جامع‌تر در شرق آسیا) تعریف انسان است.

آن تعریفی که از  مفهوم انسان در شرق آسیا ارائه شده به حدی نازل است که اساسا مفهومی مثل «آزادی بیان» یا دموکراسی با این تعریف سنخیت پیدا نمی‌کند.

طعم گس چین آن طعم گس غذاهایش نیست بلکه طعم گس تمدن چینی ناشی از عدم کرامت انسانی و نپرداختن به وجوه دیگر انسان (به غیر از اقتصاد!) است.

چین در مواردی محدود، توانسته استعدادهایی را به عرصه بین‌المللی عرضه کند. اما این موارد استثناء هستند و در برابر عظمت جمعیتی و اقتصادی چین، همچون قطره‌ای در اقیانوس.
نویسنده‌ای مانند مو یان (نوبل ادبیات ۲۰۱۲)، کارگردانی چون ژانگ ییمو (آفریننده قهرمان و خانه خنجرهای پران)، و هنرمند معترضی چون آی وی‌وی. موارد انگشت‌شمار از میان یک میلیارد و ۴۰۰میلیون «انسان».

امروز تمدن چینی دنیا را یک تجارتخانه بزرگ می‌بیند.نبود روزنامه، نبود رسانه، نبود عنصر هنر، آزادی‌بیان و… همه اینها «تالی» تعریف انسان است. انسانی که مقام او، مقام کرامت (Dignity) نیست. این انسان یا باید کارگر باشد یا سرمایه‌دار. اساسا «انسان» در تجارتخانه یا باید بار/کالا جابجا کند (مقام حمالی داشته باشد) یا اینکه باید پارتنر و صاحبِ بخشی از تجارتخانه باشد. یکی از این ۲ شأن برای «انسان» تعریف شده.

لذا چه حقی دارد که یک چینی گمان کند «می‌تواند» روزی همچون فرید زکریا، یا کریستین امانپور، یا تاکر کارلسون روی یک صندلی در مقابل رهبران دنیا بنشیند و با «بزرگان» مجادله کند.

در ژاپن لااقل پس از رونق اقتصادی در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، جلوه‌هایی از زیبایی‌های‌ زیست انسان در موسیقی، هنر، معماری و حتی رسانه رخ داد. در کره جنوبی پس از رونق اقتصادی این سال‌های اخیر سینما و سریال‌های کره‌ای که مبتنی بر «عنصر خیال» موسیقی و هنر بودند راه به خانه‌های شهروندان سایر کشورها گشودند. ولی از تمدن چینی بجز کالا چیزی برون نیامد.
و اینها نشان می‌دهد که توسعه در چین در مقایسه با ژاپن و کره چقدر وضع اسفناکی داراست.

«توسعه متوازن و پایدار» رؤیای انسان است. دقیق‌تر بگوییم: رؤیای فیلسوفان است (و نه سیاستمداران). متاسفانه سیاستمدار اول به نفع شخصی/حزبی می‌اندیشد و سپس به توسعه/نفع جمعی. فیلسوفان هستند که رؤیای شکوفایی انسان را در سر می‌پرورانند.

آنچه که در چین رخ داده یک توسعه متوازن نیست. توسعه چینی یک توسعه «اقتصادزده» یا دقیق‌تر بگوییم «اقتصادباره» است. اقتصادباره چیزی شبیه شکم‌باره یا زن‌باره (اوج تخفیف کلامی). دلیل این اقتصادبارگی‌، سطح نازل فیلسوفان چینی است. چین مدرن در حوزه نظر هیچ نظریه‌پرداز و فیلسوف جدی‌ای نداشته که همچون هایِک یا وون میسز یا حتی هابرماس به مفهوم «کرامت انسانی» بپردازند.

کنفوسیوس انسان را موجودی می‌دانست که باید در چارچوب نظم اجتماعی و اخلاقی رشد کند. پس از انقلاب ۱۹۴۹ حزب کمونیست تعریف جدیدی عرضه کرد: انسان= کارگر/ابزار تولید
امروز جریان «نئوکنفوسیوسی» با اندیشمندانی چون تو وی‌مینگ، مو زونگ‌سان و تانگ جون‌یی کوشیده‌اند معنویتی بومی برای جهان مدرن تعریف کنند! کسانی که به معنویت پرداخته‌اند اما به مقام انسان خیر.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *